جمعه, 01 تیر 1397 04:30

نگاهی به رابطه «جنا رولندز» و «جان کاساوتیس» به بهانه سالروز جنا / عشقی که در فیلمهای مشترکشان ابدی شد...

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
نگاهی به رابطه «جنا رولندز» و «جان کاساوتیس» به بهانه سالروز جنا / عشقی که در فیلمهای مشترکشان ابدی شد... نگاهی به رابطه «جنا رولندز» و «جان کاساوتیس» به بهانه سالروز جنا / عشقی که در فیلمهای مشترکشان ابدی شد...

 

*در صحنه ای از فیلم "شب افتتاح" وقتی هواداران اطراف جان کاساوتیس برای امضا گرفتن جمع می شوند، او جنا رولندز را نشان می دهد و می گوید که او ستاره نمایش است و برای امضا گرفتن باید به سراغ او بروند.                      

این اتفاق نه فقط در دنیای داستانی فیلم رخ می دهد، بلکه در جهان واقعی نیز کاساوتیس به عنوان خالق فیلم خودش را کنار می کشد و همه نگاهها را به سوی جنا هدایت می کند. انگار این جیناست که با نوع برداشت و تفسیر خود از نقشی که بر عهده دارد، متن را در لحظه شکل می دهد و فیلم را می سازد. جینا در این فیلم نقش بازیگر تئاتری را بازی می کند که یکدفعه از بازی کردن در نقشی که برایش نوشته اند، سرباز می زند و حاضر به اجرای از پیش تعیین شده متن نمی شود و درنهایت روی صحنه به سمت اجرایی از نقش می رود که خودش آن را در لحظه و درست جلوی مخاطبان حاضر در سالن خلق می کند.
 
 
آنهایی که کاساوتیس و آثارش را می شناسند، می دانند که یکی از ویژگیهای مهم و اساسی سبک وی استوار کردن روایت بر اساس بداهه پردازی های بازیگران است و متن و بازیگر چنان در هم آمیخته شده اند و از دل یکدیگر برمی آیند و مدام در حال تغییر و تبدیل به یکدیگرند که به دشواری می توان تعیین کرد که کدام لحظه از فیلم از دل متن برمی آید و کدام لحظه حاصل اجرای بازیگر است. درواقع کاساوتیس با باز گذاشتن آگاهانه پیرنگ و فقدان عامدانه یک طرح واره معین به بازیگرانش این امکان را می دهد تا با متنی که در پیش رو دارند، بازی کنند و در لحظه آن را به مسیرهای متفاوت و تازه ای بکشانند. 
 
 
 
ریموند کارنی از کاساوتیس نقل می کند که در توضیح اینکه چرا فیلمهایش اینقدر بینندگان را به زحمت می اندازد، گفته است که" تماشاچیان وارد سالن می شوند و می نشینند و وقتی فیلم شروع می شود با خود می گویند "بسیار خب، بزن بریم". چند دقیقه ای از فیلم را تماشا می کنند و دوباره همین را تکرار می کنند. چند دقیقه بیشتر می گذرد و باز هم همین را می گویند اما آنچه متوجهش نیستند این است که فیلم تمام مدت "زده و رفته"، با سرعتی دیوانه وار. اما به جایی که آنها درک نمی کنند و با جایی که شاید دوست ندارند بروند". درواقع بازیگران در فیلمهای کاساوتیس از مسیرهای پیش بینی شده و نتایج قابل اطمینان منحرف می شوند و نوعی حس آماتوری، دلبخواهی و تصادفی به مخاطب منتقل می کنند که گویی نه آنها  و نه کاساوتیس نمی دانند قرار است داستان چطور پیش برود و به کجا ختم شود.
 
 
 
مخصوصا فیلمهایی که جنا رولندز در آنها حضور پررنگی دارد که مهم ترین آنها فیلمهای "چهره ها"، "زنی تحت تاثیر"، "شب افتتاح"، "مینی و موسکوویتز"، "گلوریا" و "جویبارهای عشق" است. کاساوتیس برای نخستین بار جنا را در نمایشی به نام "تنگناهای خطرناک" دید و به او علاقمند شد و چهارماه بعد با هم ازدواج کردند و از آن پس جنا به بازیگر فیلمهای او تبدیل شد ولی جنا فقط بازیگر آثار کاساوتیس نبود، بلکه آن دو با هم فیلمهایشان را می ساختند، مثل زندگی مشترکشان. هرچند کاساوتیس همواره با بازیگرانی برآمده از حلقه دوستان و خانواده اش فیلمهایش را ساخته است و آنها نقشی بیش از یک بازیگر در پروسه فیلمسازی او دارند اما هیچ کسی به اندازه جنا فیلمهای کاساوتیس را تحت تاثیر حضور خود قرار نداده و در پیوندی عمیق و ناگسستنی با آنها نبوده است.
 
 
 
شخصیتهای زنی که جنا بازی کرده است، به شدت غیرقابل پیش بینی، کنترل ناشدنی و غیرعادی به نظر می رسند و نوعی جنون و پریشانی در رفتارهایشان دیده می شود که آنها را نمی توان با هیچ نوع معیار و الگوی روانشناختی توضیح داد و یا بر اساس اصول شخصیت پردازی در درام تحلیل کرد. درواقع آنها برای پشت پا زدن به قالبهای مشخص و قواعد معین نمی توانند شخصیت ثابت و منسجم و قابل تعریفی داشته باشند و مجبورند دست به کارهای عجیب و غریبی بزنند تا خود را از حصار قوانین ناگزیر زندگیشان برهانند. این سیال و فرّار و لغزنده بودن که در شخصیت، بازی و اجرای جنا دیده می شود، به شدت با نوع سبک مبتنی بر ساختارشکنی و سنت گریزی کاساوتیس تناسب و هماهنگی دارد. درواقع آن گریز دیوانه وار کاساوتیس از تن دادن به قواعد و کلیشه های رایج که از او کارگردانی تک افتاده و مطرود می سازد، دقیقا در رفتار افسارگسیخته جینا برای رهایی از قید و بندهای تحمیلی و جبری دنیای اطرافش در فیلمهای مشترکشان تجلی می کند. 
 
 
درواقع آنچه از سوی دیگران رفتاری بیمارگونه و روان نژند به نظر می رسد، نوعی فوران مهارناشدنی و غیرمنتظره احساسات خالص و بکر در لحظه است و اینطور القا می کند که خود جنا نیز نمی داند قرار است چه تصمیمی بگیرد و دست به چه کنشی بزند و همه چیز در همان لحظه ای که او در آن قرار دارد، رخ می دهد و تکوین می یابد. گویی هیچ متنی از قبل وجود ندارد و هیچ طرح و نقشه ای پیش روی او نیست و وی بطور ناگهانی رفتاری از خود بروز می دهد و ناخواسته و نادانسته جلو می رود و سعی می کند در لحظه چیزی را بسازد. انکار، خشم و یا خشونتی که غالبا مردان فیلمهای کاساوتیس در برابر شور و رازوارگی و عصیان جنا از خود بروز می دهند، از دل ناتوانی، درماندگی و استیصال آنها برای درک و تحمل واکنش های انفجاری و رفتارهای آتشفشانی او در لحظه است که امکان همراهی از مردان دلبسته اش را می گیرد.
 
اضطراب، بیقراری و ناآرامی که در نگاه جنا پرپر می زند، او را به شوریده ای مالیخولیایی شبیه می کند که نمی تواند در یک جا بند شود و مدام می خواهد بگریزد. هر لحظه ممکن است که در چشم برهم زدنی برود و ناپدید شود و دیگر نتوان او را پیدا کرد. مدام در حال تغییر ناگهانی از حالتی به حالتی دیگر است که او را به زنی دمدمی مزاج و پریشان احوال شبیه می کند که انگار وسط مسیر طی شده مقصدش را عوض می کند و به سوی هدف نامعلومی تغییر جهت می دهد. دقیقا مثل خود ساختار فیلمهای کاساوتیس که انگار آغاز و پایانی ندارند و از وسط شروع شده اند و هر لحظه ممکن است جایی که انتظارش را نداریم تمام شود و یا موقع پایانش می تواند همچنان ادامه یابد و مسیر تازه ای را باز کند. یک جور سیر نامنظم و تعیین نشده از شکل گیری آزاد روایت که به نظر می رسد کارگردان در آن دخالت مستقیمی ندارد و بطور خودانگیخته ای در حال شدن است. 
 
 
حرکات مضطرب و بیقرار دوربین کاساوتیس که منجر به قاب بندی های نامتعارف و غیرعادی می شود و حتی گاهی به نظر می رسد که با قاب ناقص و نیمه تمامی روبرو هستیم که نتوانسته بطور کامل جنا را در خود جای بدهد، تلاش دیوانه وار او را نشان می دهد که نمی خواهد هیچ لحظه ای از بروز غیرمنتظره  پیش بینی نشده احساسات جینا در لحظه را از دست بدهد. انگار کاساوتیس هم نمی داند که این سودازده گریزپا کی و چطور بخشهای پنهانی و کشف ناشده از وجودش را عیان می کند و برای اینکه بتواند چنین لحظات کمیاب و دست نیافتنی از زن محبوبش را تصاحب کند، چاره ای ندارد جز اینکه مدام او را دنبال کند و تمام رفتارها و حالاتش را زیر نظر بگیرد تا مبادا لحظه ای را از دست بدهد و حسرت آن بر دلش و دل ما بماند. رابطه کاساوتیس با جنا در فیلمهای مشترکشان آمیزه ای از عشق و حیرت است و نوعی کنجکاوی مردانه برای کشف زنی را می نمایاند که هرچند دوستش دارد و با او زندگی می کند اما هنوز او را نمی شناسد و در هراس و نگرانی از دست دادن او به سر می برد و انگار هر چه بیشتر به او نزدیک می شود و خیره می ماند، کمتر درمی یابد که در درونش چه می گذرد.
 
 
کاساوتیس فیلم "زنی تحت تاثیر" را به درخواست جنا برای او نوشت که یکی از بهترین نمونه های مشترک همکاری آن دو به حساب می آید و چشم اندازی نامحسوس از رابطه پیچیده و متناقض آن دو در زندگی مشترک و حرفه ای شان را نشان می دهد. جنا در این فیلم نقش زنی به نام میبل را بر عهده دارد که نمی تواند و یا نمی خواهد که جلوی برون ریزی احساسات و افکارش را بگیرد و یک جور انرژی انباشته شده و غیرقابل کنترل در روابط با دیگران دارد که او را غیرعادی نشان می دهد اما مجبور است که مدام بی پروایی و جنون و عصیانش را مهار کند و دست به سرکوب امیال افسارگسیخته و آزادشده  اش بزند تا بتواند در کنار خانواده اش بماند و به آسایشگاه روانی رانده نشود. 
 
اما در تمام مدت فیلم می توان تلاش عاشقانه کاساوتیس را در مقام دوگانه همسر/کارگردان با جینا در جایگاه زن محبوب/بازیگر الهام بخش احساس کرد که می کوشد تا با پنهان کردن خود در پشت دوربین و غیاب خود عرصه امن و راحتی را برای جنا فراهم کند تا او بتواند خودش را آنچنان که هست بنمایاند و دست به هیچ پنهانکاری و ملاحظه و مراعاتی نزند تا از دل این رهایی و شوریدگی و دیوانگی لحظه ای را بیرون بکشد که هر زنی بنا بر سنت دیرینه موروثی اش آن را حتی در حضور نزدیک ترین مرد زندگیش افشا نمی کند و از آن پرده برنمی دارد. اگر آن لحظه نایاب به دست آید، می توان مطمئن بود که می توان هر زن غیرقابل نفوذ و دور از دسترسی را تصاحب کرد. 
 
بی دلیل نیست که جنا درباره همکاری اش با کاساوتیس گفته است "کار کردن با جان همان رویایی است که وقتی وارد حرفه سینما می شوی و آرزوهای معصومانه ای داری، درباره اش خیالپردازی می کنی. اینکه یک کارگردان که خود بازیگر هم هست، تو را دوست دارد و مشکلاتت را درک می کند و به تو شهامت می دهد و ایمان دارد که تو قادری وارد حیطه هایی شوی که در کنار کارگردان های دیگر بخاطر ترس از سرزنش یا شرم از ورود به آنها هراس داری". با این وجود وقتی فیلمهای مشترک این زوج حسرت برانگیز را می بینیم، احساس می کنیم روح دربند کشیده جینا در جستجوی راه فراری برای بیرون زدن از تنگنای فیلمهای کاساوتیس که گرفتارش کرده اند، در حال دست و پا زدن است. روح مهارناشدنی زنی که نمی خواهد حتی مرد دلباخته اش به درون پنهان و رازناک زنانه اش پی ببرد و آن را کشف کند و مالکیتش را به دست آورد.
 
نویسنده : نزهت بادی 
منبع: نشریه "سینما چشم"  به سردبیری پرویز جاهد 
 
 
 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید