سه شنبه, 23 دی 1393 17:01

نگاهی به فیلم سینمایی "قاضی" (The Judge)/ فیلمی شبیه یک تابلوی احمقانه پیکاسو

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
نگاهی به فیلم سینمایی "قاضی" (The Judge)/  فیلمی شبیه یک تابلوی احمقانه پیکاسو نگاهی به فیلم سینمایی "قاضی" (The Judge)/ فیلمی شبیه یک تابلوی احمقانه پیکاسو

عادل متکلمی آذر (سی و یک نما) – فیلم سینمایی "قاضی" به دهه هایی نقب می زند که در آن سال ها درام های دادگاهی مرسوم بود، و کاراکترهای قهرمان  در قالب قاضی و وکیل ظاهر می شدند. اما با آمدن ابرقهرمان های فانتزی بتمن وار و شوالیه ای، جایی برای درام های کند دادگاهی – خانوادگی نماند.

وقتی سینما توانست قهرمان های عدالت خواه و مجری عدالت را از آن خود کند و کاراکترهایی را خلق کند که برخلاف درام های کند دادگاهی دهه های گذشته با داستان های ابرقهرمانی و حادثه ای و فانتزی پر شده بودند، فیلم های وکیل زبردست که  در نهایت در دادگاه پیروز می شد به مدیوم تلویزیون رانده شد و اهمیت سابق اش را از دست داد.

هنگ پالمر، وکیل چرب زبان و موفق نیویورکی است که پرونده کله گنده ها و خلافکارها را قبول می کند و آنها را از مجازات نجات می دهد. خبر مرگ مادرش او را از کار وا می دارد و به سمت زادگاهش روانه می کند. شهری که هیچ دلبستگی برای او ندارد پدرش قاضی شهر است و رابطه اش با هنگ سرد و خشک و خشن می باشد. با دعوایی که با پدر دارد شهر را ترک می کند که در نیمه راه برادرش زنگ می زند و خبری تکاندهنده به وی می دهد: پدرش متهم به قتل شده است.

این درام قرار است نماینده زمان حاضر فیلم های ژانر دادگاهی – خانوادگی باشد که با همه تلاشی که در مدت دو ساعت و نیم به خرج می دهد دارای نوسان های غیرقابل چشم پوشی است که این نوسان ها بیشتر از اینکه متوجه خود فیلم باشد متوجه فیلمنامه است، فیلمنامه دارای نوسان هایی است که به فیلم صدمه می زند و آن را از اصالت می اندازد. رابرت داوونی جونیور و رابرت دووال به عنوان شخصیت های اصلی فیلم تا حد قابل قبولی خوب ظاهر می شوند و می توان گفت تمام بار فیلم بر دوش آنهاست و همه تلاششان را بر ایفای نقش قاضی و وکیل و پدر و پسر انجام می دهند، اما این بازی ها نیز نمی تواند به فیلمنامه کمکی کند. فیلم با صحنه هایی از عکس یادگاری تیم بیس بال و دستکش این ورزش که متعلق به برادر بزرگ هنگ است و در نمایی دیگر با نشان دادن دوربینی که متعلق به برادر کوچکتر هنگ است شروع می شود و به گل های ادریسی در فضای باز می رسد که مادر هنگ در حال رسیدگی به آنهاست و اسم فیلم بر صفحه حک می شود. با دیدن همین یک دقیقه ابتدایی فیلم فهمیده می شود که همه این عوامل نشان داده شده قرار است در متن فیلم حضوری گرم و پررنگ داشته باشند اگر چنین نیست پس چرا در همین ابتدا بر روی آنها تاکیدی اینچنینی می شود، اما در طول مدت فیلم پرداخت مناسب و خوبی از آنها شاهد نیستیم و نمی توان انسجام منطقی و رابطه بین آنها را درک کرد. همین گل های ادریسی را در نظر بگیرید در طول فیلم فقط به چند بار گفتن اسم این گل اکتفا می شود و ربط و کارکرد آن با کل فیلمنامه معلوم نمی شود، این گل ها و بقیه موارد چه پیشبردی در فیلم ایفا می کنند روشن نمی شود. صرفا خاطراتی را شکل می دهند که فقط مرور می شوند و در جهت فیلمنامه عواملی زاید به نظر می رسند.

The-Judge_1.jpg

 

در صحنه ای دیگر هنگ وکیلی که فقط پرونده افراد ثروتمند و خلافکار را قبول می کند و وکیلی که هوش بسیاری دارد و در ضمن چرب زبان است معرفی می شود اما باز به جز چرب زبانی ها و غیب گویی ها هنگ امر دیگری برای توضیح این کاراکتر در متن فیلم دیده نمی شود با تاکیدی که بر روی مسئله نجابت و درستکاری می شود قرار است که هنگ بعد از اتفاقاتی که رخ داده تبدیل به فردی درستکار شود و دست از فریب در دفاع از پرونده ها بردارد که باز به خوبی پرورده نمی شود. واقعا هنگ قبلی جایش را به هنگی درستکار داده است باز روشن نیست.

در صحنه ای که هنگ دخترش را در فرودگاه بدرقه می کند، دخرت موهایش را به دهان می گیرد، این همان کاری است که دختر سامانتا برای هنگ در صحنه ای قبلی انجام داده بود آیا ارتباطی بین او نفر وجود دارد؟ هنگ فقط با گفتن اینکه: " حتما اتفاقی بوده" قضیه را فیصله می دهد و در اخر فیلم نیز اشاره ای به موها می شود اما باز حس و حال و دلالت کارکردی این عامل نیز مغفول می ماند.

در ابتدای فیلم شهر کوچکی که زادگاه هنگ است از بالای ناقوسی هویدا می شود این ناقوس در اواسط فیلم دوباره برمی گردد و خبر از طوفان در شهر می دهد حال قرار است این اشاره به طوفانی باشد که زندگی هنگ و پدرش رخ خواهد داد و آیا روابط و تغییراتی قرار است در فیلمنامه نشان داده شوند خیلی معلوم نیست و صرفا به نشانه هایی بی معنا که نمی توانند به خوبی تبیین شوند رها می شود.

هنگ قبل از رفتن به یک میخانه همراه با برادرانش جمله ای را می گوید: "این خانواده شبیه یک تابلوی احمقانه پیکاسو است" هنگ متوجه می شود که دختر سامانتا، معشوقه دوران دبیرستانش، دختر برادر بزرگترش است، اما این ایده و خیانتی که اتفاق افتاده  دوباره نادیده گرفته می شود.

judge_a.jpg

کل فیلم بر مدار چرب زبانی ها و طنازی های زبانی هنگ جلو می رود و بقیه شخصیت ها مجالی برای حتی وراجی و به زبان راندن دیالوگی که نشان دهد چه در سر دارند نمی یابند. برادر بزرگتر، برادر کوچکتر، سامانتا،دختر سامانتا و زن هنگ، دکتر پدر هنگ، دختر هنگ و بقیه کاراکترها را نیز به این لیست اضافه کنید با اشاره و فرمان هنگ است که زبان می گشایند و حرفی می زنند.

نورپردازی های فیلم توی چشم می زند هنگ وقتی برای دیدن جنازه مادرش وارد کلیسا می شود نوری آزاردهنده از پشت سرش می تابد که مثلا معنویت و تداعی گر مفاهیمی دینی مثل آخرت و خدا است که باز فقط با جمله ای از زبان پدر هنگ ختم به خیر می شود. در نورپردازی زیادروی و اغراثق های زیادی صورت گرفته که کمکی به روند فیلم نمی کند. موسیقی فیلم نیز هیجانی و احساسی از کار در آمده است و در فیلمی جدی تم هایی کودکانه می نوازد. لوکیشن های شهر ماساچوست به قدری لوکس است که شهر کوچک ایندیانا را که دارای بافت کشاورزی است را تداعی نمی کند بیش از اندازه ناسازگار است و فضای واقعی و باورپذیری از یک شهر کوچک دوران کودکی هنگ به دست نمی دهد. پیچیدگی های اضافی و غیرضروری دیگری نیز در فیلم دیده می شوند که آشکارا باعث ضعیف شدن مضمون اصلی شده است مثلا حذف مشکلات هنگ و دختر سامانتا مشکلی برای داستان فیلم ایجاد نمی کند. بیشتر باعث کند شدن ریتم داستان فیلم شده است.

اما با این همه باید از سازندگان این فیلم تشکر ویژه ای هم کرد که دوباره لذت دعواهای کلامی و دوقطبی های دراماتیک را برای ما فراهم کرده اند و به ژانری پرداخته اند که امروز چندان جدی گرفته نمی شود، آن هم با بازی خوب دو رابرت (دووال و داوونی جونیور).

مشخصات فیلم سینمایی "قاضی" (The Judge)

کارگردان: دیوید دابکین

فیلمنامه: نیک شنک، بیل دوبوک

مدیر فیلمبرداری: یانوش کامینسکی

موسیقی: توماس نیومن

بازیگران: رابرت داوونی جونیور، رابرت دووال، ورا فارمیگا، بیلی باب تورنتون، وینسنت دونوفریو

محصول آمریکا 2014، 141 دقیقه.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید