هما گویا (سی و یک نما) - به سالها قبل بر می گردم. جلسه نقد رمان "سهم من" نوشته پرینوش صنیعی و اصرارم برای اینکه چرا این قصه به تصویر کشیده نمی شود . کتاب بعدی او "پدر آن دیگری" را هم با اشتیاق خواندم و لذت بردم گرچه مثل سهم من، از جمله کتاب های ماندگاردر ذهن من نشد اما باز هم به نظرم بستر خوبی برای قاب نگاه بود. اشاره اش به یک درد پنهان جامعه که پرداختن به آن حتما می تواند تاثیرگزار باشد و چه خوب که "یدالله صمدی " آن را ساخته که متعلق به "سینمای آن دیگری نیست".
هما گویا (سی و یک نما) –این روزها مرگ پی در پی هنرمندان موجب شده که هر چند روز یک بار تیتراول رسانه ها شبیه هم باشد. تیتر های شبیه هم ، استعاره های شبیه به هم و تعریف های شبیه به هم.برای رضایت شما عزیزان تصمیم گرفته شد تا قالب و گرافیک سایت سی و یک نما را بهتر کنیم و من به همین بهانه سه روز را به همکارانم استراحت دادم و خودم هم به سفر رفتم. شرط کردم به دور از فضای مجازی چشم و گوشم را به روی اخبار ببندم. اما آمدم و با خبری شوکه شدم.کسی که با من دو وجه اشتراک داشت، کسی که هم نام من "هما" بود و مثل من متولد ماه مهر،از دنیا رفته.هما روستا پرنده ی کوچک خوشبختی مسافرانی بود که از کرخه تا راین را با عشق طی می کردند. .
مدتها بود که می دانستم بیمار است اما باور نمی کردم در همان روزی که هفت دهه پیش به دنیا آمده بود از دنیا برود.چه جالب که احساس همه به او شبیه هم است . چه جالب که همه مثل من با طنین صدای متفاوتش مسحور می شدند. درست مثل "حمید سمندریان" که به نظرم شکار همین صدا شد دلش.
پدر هما روستا از سران حزب توده زمان شاهنشاهی بود که زمانی هم کسانی بودند که می خواستند با ارتباط دادن این نسبت فامیلی ،جلوی فعالیت دخترش را بگیرند اما هما آمد ، با شجاعت به ایران آمد،زبان مادریش را تکمیل کرد و همین جا ماندو هنرنمائی کرد، تقریبا تا آخرین نفس.
حالا هم که برای مداوا قسمت این بود که در خارج از وطن با زندگی بدرود کند قرار است به زودی (احتمالا تا آخر هفته) دوباره به ایران برگردد و در وطن بیارامد.
جز افسوس حرفی برای گفتن نیست مرور تصویر سکانس هائی از هنر او.
هما گویا (سی و یک نما) – دنبال جایگزین فارسی برای اصطلاحی ترکیبی از زبان بیگانه می گردیم. اصطلاحی تخصصی به نام "استندآپ کمدی".فکر می کنم اگر تعبیر درستی از معنای آن داشتیم حتما پیدا کردن معادل فارسی آن خیلی راحت تر می شد و حالا که با اصل این نوع کمدی بیگانه هستیم، خیلی مهم نیست که از همان واژه گان بیگانه هم وام بگیریم. این نوع اجرای کمدی را استندآپ کمدی می گویند چرا که کمدین باید بتواند به جز طنز کلامی از طنز موقعیت هم استفاده کند، حرکت داشته و اکتیو باشد و علاوه بر آن ریتم تند حرکات و کلمات بتوانند تاثیر بیشتری روی مخاطب بگذارند و پیام خاصی هم داشته باشند تا آنجا که سخت تین انتقادها را می توان در همین نوع اجرا یافت..این اصطلاح دو پهلو از طرفی هم می تواند تعبیر تکیه کلام مسعود فراستی به معنای "سرپا" و محکم باشد که نشان می دهد که از جدی ترین ، فاخر ترین و انتقادی ترین نوع کمدی است.
هما گویا (سی و یک نما)- خیلی سخت است وقتی بدانی چندماهی یک گروه به مدیریت "همایون اسعدیان" و "مازیار میری"تلاش کردند تا هفدهمین جشن خانه سینما را به بهترین نحو برگزار کنند اما به جای خسته نباشید مجبور باشی این مراسم را به نقد بکشی اما یقین اینکه یک نقد دوستانه و دلسوزانه سازنده تر از تعریف های غیر واقعی است.
هما گویا (سی و یک نما)- فریدون جیرانی بازی گرفتن از بازیگر را خوب بلد است (البته بازیگران حرفه ای و نه جوانان عزیز و عاشق این هنردر موسسه ی "چند میگیری بازیگرم کنی"!!) و از طرفی باید اعتراف کنیم که مشکل است از این اکیپ بازیگری، بازی بد گرفتن. بازیگران حرفه ای تعبیر وارونه، همه خوب و مسلط هستند اما، در میان ضعف شخصیت پردازی و متن دم دستی، دست و پا می زنند.
هما گویا (سی و یک نما)- در حال دیدن سریال "تعبیر وارونه یک رویا" آخرین ساخته ی فریدون جیرانی هستید؟ هوس یک چای تازه دم کرده اید؟ اصلا نگران نباشید و با خیال راحت به آشپزخانه بروید و یک چای داغ بریزید.
هما گویا (سی و یک نما)-قدیمی ها می گفتند حرم امام رضا مکه ی فقراست.راست می گفتند و این مکان چه جای خوبی است برای حاجی شدن و حاجت گرفتن. این خانه ، خانه ی عشقی ایست که برای هر قشری می تواند بهانه باشد از جمله هنرمندان تا به شوق بیایند.، برای شاعر تا شعر بگوید، برای نویسنده که روایت کند، برای نقاش که نقش بنگارد، برای خوشنویس که رقم بزند، برای عکاس که قابی ماندگار را به تصویر بکشد و البته برای فیلمساز که فیلم بسازد.
هما گویا (سی و یک نما) – دو سال پیش در گفتگوئی که با "مرضیه محبوب" و "دنیا فنی زاده" به بهانه ی مجموعه "کلاه قرمزی" در "روزنامه ی بهار" داشتم، دنیا فنی زاده عروسک گردان کلاه قرمزی به مورد جالبی اشاره کرد و اینکه نسل جدید عروسک گردان ها به اندازه ای مستعد و خلاق هستند که به وی هم انگیزه می دهند تا برای رقابت سعی کند در حرکات کلاه قرمزی و پسرخاله تلاش بیشتری داشته باشد تا مبادا از آنها جا بماند. "حامد ذبیحی" و "مهدی برقعی"، دو عروسک گردان "جناب خان" هستند. حامد ذبیحی حرکات بدن و دست های جناب خان را هدایت می کند. با دست های او، شانه های جناب خان به رسم بندری ها می لرزند، گاه کردی و ترکی و لری می شود و گاه با غربی ها رقابت می کند. ذبیحی، دست های جناب خان را با کلام "محمد بحرانی" هماهنگ می کند، گاه زیر چانه می گذارد و گاه....حامد برقعی هم گرداننده ی سر جناب خان است. وقتی تاسف می خورد، غمگین می شود، تعجب می کند کارش سخت است که بر خلاف قانون دوبله، میمیک چهره و حرکات دهان اوست که باید با صدای جناب خان سینگ شود.
هما گویا (سی و یک نما) - نام فیلم، یک جمله ی خبری است. جمله ای که کنجکاومان می کند. یحیی کیست ؟ آیا او یک قهرمان است؟ این حس ما طبیعی است چرا که معمولا قهرمان ها هستند که سکوت نمی کنند. داستان یحیی را "طلا معتضدی" نوشته، نویسنده ملودرام هائی که گاهی چاشنی درامش انقدر زیاد می شود که آزارمان می دهد اما شکی نیست که قصه گوئی و روایت کردن را بلد است. کارگردان "کاوه ابراهیم پور" است که برای اولین بار با نگاه او در قالب یک فیلم سینمائی بلند آشنا می شویم. تهیه کننده نیز "تینا پاکروان" است که سینما را می شناسد و خود، سینماگر است، در حقیقت همه فن حریف است و بدون نگاه فمینیستی، قهرمانان زن قصه ها را حمایت و گاه هدایت می کند. گاهی به عنوان بازیگر، گاه کارگردان و گاه در پشت صحنه.
هما گویا - می خواهم از «کبرا سعیدی» بگویم. از «شهرزاد». از بازیگری که چهره و نامش با نقش و تیپ «زن بدکاره» و «رقاصه» عجین شده. می خواهم از بدشانس ترین«زن بدنام» فیلم های سینمای قبل از انقلاب ایران بگویم. او که از روی هوس و به عشق بازیگری و معروف شدن رقاصه ی کافه نشد چرا که آن زمان فقط سیزده سال داشت و در لاله زار می رقصید. شهرزادی که به نظرم بازی اش در فیلم "داش آکل" یک شاهکار است...