یکشنبه, 02 مهر 1396 03:30

آنچه باید در باره ی "نگار" رامبد جوان بدانیم / بیستم آذر... ساعت ده شب

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

هما گویا (سی و یک نما) – چند روزی از اکران فیلم "نگار" آخرین ساخته رامبد جوان می گذرد و فیلم در همین روزهای اول با استقبال خوبی رو به رو شده است. فیلمی که چندین فاکتور مهم دارد تا از پر فروش های گیشه باشد . رامبد جوانی که از چهره های محبوب و مردمی است ، بازیگرانی که هر یک به تنهائی هم می توانند مخاطب سینما را مشتاق تماشای یک فیلم کنند، عوامل بسیار حرفه ای پشت دوربین، حاشیه های ساخت فیلم و البته ژانر محبوب اما مهجور مهیج معمائی - جنائی 

نقد فیلم نگار کاری سهل و ممتنع است چرا که نه از ضعف هایش می توان گذشت و نه از نکات مثبتی که در آراستگی ساخت آن وجود دارد.رامبد جوان از دسته آدم هائی است که دوست دارد اتفاق های تازه را تجربه کند. او در چهل و پنج سالگی هنوز مثل یک جوان مستعد و بازیگوش دنبال تنوع و تجربه ای است که معمولا در میانسالی باید فروکش می کرد. از ارتفاع پریدن را امتحان می کند چرا که از ارتفاع می ترسد و او از "ترسیدن" بیشتر از"ارتفاع" واهمه دارد. اصولا "مقابله "او با موانع، "مواجهه" است وگاهی هم لج بازی و گاهی هم عجولانه عمل کردن که از غره شدن نشئت می گیرد و همه ی این گاهی ها گاه به وسط خال می خورد و گاه نمی خورد

 

 

.jpg

 

به نظر می رسد بعد از اینکه رامبد جوان سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل مرد را برای بازی در نقش یک قاتل روانی در فیلم "گناهکاران" گرفت به این فکر افتاد که سوئیچ کردن از یک تیپ در بازیگری می تواند بند اتصالی باشد برای سوئیچ کردن از یک ژانر به ژانری دیگر درنوعی از فیلمسازی که او تا به حال تجربه نکرده است.به دنبال آن موفقیت غیر قابل وصف فصل دوم خندوانه و ازدواج جنجالی اش با نگار جواهریان همه و همه منجربه تولد فیلمی شد به نام "نگار".

فیلم "نگار" زمان نمایش در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر از سختگیرانه ترین نقدها برخوردار شد . آنقدر سختگیرانه و جانب گرایانه که به نظر می رسید اگر این فیلم را به جای رامبد جوان برای مثال هومن سیدی ساخته بود شاید تا این اندازه با نقد منفی بمپارتمان نمی شد. بر عکس این اتفاق،خیال رامبد در زمان ساخت این فیلم راحت بود. اصولا محبوبیت و موفقیت بزرگترین ایرادی که دارد، راحتی خیال است و زمان ساخت این فیلم نوک قله موفقیت های این طناز مولف محسوب میشد. او مطمئن بود که فیلم "نگار" یقینا فیلم موفقی خواهد شد و اگر تا این اندازه اطمینان نداشت، شکی نیست که این فیلم پتانسیل تبدیل شدن به یک اثر بسیارخوب و متفاوت را داشت به شرط اینکه سازنده ی آن وسواس و تمرکز بیشتری به خرج می داد و باور می کرد که بهترین بازیگرها ، بهترین تصویربردار ، بهترین تدوینگر ، بهترین موسیقی هم کم می آورند، وقتی قصه درست نوشته نشده باشد و فیلم دارای فرم استاندارد نباشد.

 

 

.jpg

از آن مهمتر اینکه به نظر می رسد در کنار خود به مشاوری چون "مانی حقیقی" اتکا کرد که بیشتر ایرادهای این فیلم صرفا به دوش اوست. یعنی اژدهائی که از در درستی وارد نشدفیلمنامه نگار،نیاز به یک مشاور داشت که خلا بین نوشته تا تصویر را پر کند تا ما با دیدن فیلم دنبال محتوا ، فرم برگرفته ازپیرنگ و خرده پیرنگ ها نگردیم.کسی که مسلما "مانی حقیقی" نمی توانست باشد.

نگار قصه ی خوب ، جذاب و سرگرم کننده ایست.در طول جشنواره گفته میشد که "احسان گودرزی" (بازیگر فیلم اژدها وارد می شود ساخته مانی حقیقی) نویسنده فیلمنامه ی نگار نگاهی به سینمای "کریستوفر نولان" یا "دیوید لینچ "داشته که اگر چنین هم بوده مسلم به بیراه رفته وگرنه از روی دست یک فیلمساز موفق نوشتن خیلی هم خوب است و قابل دفاع اما یک فیلمنامه نویس دقیق با دیدن فیلم های کارگردانی چون لینچ یا نولان متوجه می شود، شخصیت پردازی در اولویت کار آنها قرار دارد در حالی که بیشترین لطمه به فیلم نگار، عدم شخصیت پردازی هاست، از نقش اول گرفته تا شخصیت هائی که به راحتی می شود از قصه حذف کرد بدون اینکه کوچکترین صدمه ای به فیلم وارد شود و چه بسا که به بهتر شدن فیلم هم کمک کند. (البته در اینجا احسان گودرزی حق دفاع از خود را دارد تا بگوید که او به شخصیت ها در نگارش پرداخته اما در ساخت در نیامده است که بعید می دانم چنین باشد). نگار جواهریان به عنوان بازیگر شخصیت اصلی این قصه بار بزرگی را در فیلم به دوش دارد. باری که بیش از اندازه به او تحمیل شده و جا داشت تا بخشی از آن به دوش دیگر شخصیت ها (اگر در نگارش قصه وجود داشته است)بیفتد.شکی نیست که بازی وی در این فیلم حساب شده و دقیق است و کم نمی گذارد و مسلم از حضورش در "اعترافات یک ذهن خطرناک "هومن سیدی دقیق تر و بهتر است ( ای کاش این شباهت گریم چهره وجود نداشت)اما بازی او در لا به لای بازی های خنثای پارتنر ها گم می شود (تا جائی که انگار محمدرضا فروتن واقعا کم می گذارد یا اینکه نگاه رامبد جوان را نمی فهمد).

بیشترین صدمه را به بازی نگار جواهریان جلوه های ویژه و طراحی نوع اکشن وبدلکاری همچنین عدم فاصله گذاری در بازی بین واقعیت و رویا های او در باورپذیری نقشش دارد. باید دقت کرد که او "اوما تورمن"نبود ، فیلم را "تارانتینو" نساخته و اصولا جنس فیلم هم "بیل را بکش" نیست. نگار یک شخصیت شکننده و کم زور است که نمی تواند به یکباره تبدیل به "واندر وومن" شود ، حتی در رویاهایش و یا نیروئی که از روح پدر می گیرد.باید زد و خورد ها به جنس شخصیت و فیزیک بدنی او بخورد و حتی در طی زمان نه فقط از نظر روحی بلکه از نظر جسمی هم او را خرد شده و آسیب دیده نشان داد تا بتوانیم درون مایه بازی وی را از لا به لای آن بیرون بکشیم و نه اینکه صحنه های زد و خورد را به راحتی رویای او بپنداریم و دستش را رو کنیم.

 

.jpg

 

رامبد جوان در نهایت دست و دلبازی و خوش سلیقگی بهترین ها را در پروژه نگار دور هم جمع کرده است. (البته به جز انتخاب غلط محمدرضا فروتن که خواسته و ناخواسته جایگاهش را در قصه لو می دهد و ما با شناختی که از تیپ متداول او در اکثر فیلم هایش داریم، در نگار به هیچ عنوان از بر ملا شدن راز او شوک نمی شویم و رودست نمی خوریم در حالی که شوک شدن و رو دست خوردن لازمه ی فیلمی چون نگار است). مخاطب در اینجا باید در تعلیق رفت و برگشت ها می ماند واینکه ما رفت و برگشتی در زمان داریم و یا در رویا و واقعیت باید رازی می بود که تا انتها برای برملا شدنش ، بیننده حتی بیننده حرفه ای درگیر می شد.

تدوین فیلم نگار را "بهرام دهقان" به عهده داشته ، نامی آشنا و پر افتخار که سال گذشته نیز برای تدوین فیلم "ابد و یک روز" سیمرغ بلورین بهترین تدوین را بدست آورده و فیلمبرداری نیز به عهده ی بهرام پر افتخار دیگری است به نام بهرام بدخشانی از "من ترانه پانزده سال دارم" تا "دوئل" و آخرین بار کی سحر را دیدی".به همین دلیل نگار فیلم خوش تکنیکی است که زوج دهقان -بدخشانی در تکمیل آن سنگ تمام می گذارد. "کریستف رضاعی " موسیقی متن فیلم نگار را نوشته ، موسیقی تا حدودی وام گرفته از ساخته ی دیگرش "اژدها وارد می شود" که در سال گذشته نامزد سیمرغ شد و امسال نیز برای همین فیلم "نگار" سیمرغ بلورین گرفت. موسیقی که بسیار خوب است اما از فیلم جلو می زند یا بهتر بگوئیم فیلم از آن عقب می ماند.

 

.jpg

بازیگر ها ی این فیلم از بهترین ها هستند اما از آنجا که شخصیت برایشان جا نیفتاده مات و مبهوت و تعریف نشده در قاب می نشینند و در این میان از همه بلاتکلیف تر، "علیرضا شجاع نوری" است که نبض نگار به عنوان پدری که به قتل رسیده و حالا با دخترش در گشودن راز مرگش ارتباط می گیرد نقشی کلیدی است که البته علیرضا شجاع نوری به عنوان بازیگر نقش ولیان می توانست در شخصیت بین رویا ، واقعیت و توهم در این فیلم بسیار بدرخشد و به نگارجواهریان کمک کند. آتیلا پسیانی که بازی خنثی وی در این فیلم حیرت زده مان می کند و به نظر میرسد رفاقت موجب شده تا رامبد جوان او را به حال خود رها کند و به درستی از او بازی نگیردو یا شاید باز هم عدم شخصیت پردازی موجب ضعف بازی این بازیگر خوب شده است.

ضمن اینکه باید نادیده نگیریم که بهترین بازی در نگار مربوط به "اشکان خطیبی" می شود که در آن تک سکانسی که مشخص نیست نگار چطور به این دلال خرده پای اسلحه رسید، حضور خیلی خوبی دارد و حال فیلم را خوب می کند.

شخصیت مادر و خاله نگار که به عهده دو بازیگر توانا یعنی افسانه بایگان و فریبا کامران است و در مورد مانی حقیقی که هیچ جای دفاعی ندارد چرا که مشخصص است دستش در این فیلم باز بوده،شخصیت و بازی او به هیچ عنوان در نیامده و به جرات می توان گفت بر عکس تجربه حضورش جلوی دوربین رامبد جوان در فیلم "ورود آقایان ممنوع" ، مانی حقیقی بدترین بازی اش را در فیلم نگار دارد .

 

.jpg

و در آخر از تاثیر موسیقی و همچنین جایگاه و ارتباط بین شخصیت نگار و پدرش بد نیست به یکی از محبوب ترین مینی سریال هائی که در ایران نیز با استقبال فراوانی رو به رو شد اشاره کنم. به "لبه تاریکی" ساخته "مارتین کمپل" (که بعد ها فیلم سینمائی هم از روی سریالش با بازی مل گیبسن ساخت )که نیم نگاهی به ارتباط فیلم با موسیقی ، قصه پردازی، روایت ، تعلیق و ساختارش می توانست ، دیدگاه مفیدی به رامبد جوان برای ساخت "نگار" باشد.

به هر حال فیلم "نگار" فیلمی است که ارزش دیدن دارد ، به خصوص حالا و با مخاطب عام چرا که تمام این خرده گیری ها ، خرده گرفتن از یک فیلم تر و تمیز است که با تمام نقاط ضعفش از خیلی فیلم های دیگر سر است و فرصتی است تا در ماراتن دیدن فیلم هائی با قصه های نزدیک به هم با فیلمی مدرن و متنوع سرگرم شویم.

 

567.jpg

قصه یک مرگ مشکوک که در ساعت ده شب بیستم آذر ماه اتفاق افتاده. مرگ پدر نگار که حالا قرار است پرده از راز آن برداشته شود....

یقینا با همه ی بهانه جوئی های این یادداشت، این فیلم را باید دید.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید