شنبه, 04 آبان 1392 18:15

اُتانازی در فضای مجازی

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نازنین حاجی زاده –گفتگواختصاصی با "علی سرابی" بازیگر نمایش "قرار"
"قرار" روایت درد است . دردی که از جسم شروع می شود و در ادامه سهم بسزایی را در ایفای نقشی آزاردهنده  در قبال روح دارد تا جایی که آناتومی بدن و اشکالات پیش آمده در آن دچار بی وزنی می شود و تماشاگر را به این فکر می اندازد : تنهایی روح انسان تا به کجا ادامه خواهد داشت؟


 این نمایش داستان زن و مردی را برای ما به صحنه آورده که دچار بیماری لاعلاجی شده اند و تا چندی دیگر زنده نمی مانند. آنها که تنها از طریق دنیای مجازی و اینترنت با یکدیگر تماس دارند خود را از هر گونه ارتباط غیر مجازی و حقیقی محروم کرده اند و در نهایت تصمیم به یک خودکشی برنامه ریزی شده می گیرند.
نمایش "قرار" داستانی ساده و عاشقانه دارد اما عشق در اینجا نه بهانه ایست برای ادامه ی راه پیش رو و نه انگیزه ایست برای شروعی دوباره. در اینجا عشق به معنای افلاطونی اش مطرح میشود و شخصیتها در فضایی به دور از برقراری هر نوع رابطه ی فیزیکی از حال و هوای یکدیگر با خبر هستند و در کنار این ارتباط قوانینی را برای خود وضع کرده اند : آنها نام یکدیگر را نمی پرسند ، هیچ عکسی از یکدیگر نمی بینند و حتی در پر اشتیاق ترین لحظاتشان تنها به شنیدن صدای یکدیگر بسنده می کنند. انسان در نمایش قرار بطور آگاهانه همزمان با احساس نیاز شدید به حمایت معشوق ، خود را از آن محروم می کند و مواجهه ی مجازی را به مواجهه ی حقیقی ترجیح می دهد. او از آن جهت تن به این عذاب و دوری خودخواسته می دهد تا در مورد تصمیمش دچار شک و تردید نشود و با این کار بار حسی سنگینی را بر دوش تماشاگر حاضر در سالن می گذارد. شخصیتها در این نمایش می خواهند تعریفی محکم از خود ارائه دهند و نشان دهند که به هیچ وجه حاضر به تحمل زجر بیشتر نیستند و هیچ آرامشی برای بی قراری های آنها وجود ندارد.
طرح مساله ی ارتباط ار نوع مجازی میان دو عاشق ایده ی جالب و تازه ایست که ذهن هر مخاطبی را با خود درگیر می کند. بیان این مضمون و نحوه ی اطلاعات دهی ذره ذره به تماشاگر از نکات جالب توجه این متن نمایشی است که در کنار گره های باز نشده و پرداخت نشده ی متن قرار می گیرد. شخصیت پردازی در این متن نمایشی تا اندازه ای ضعیف است ، در میانه رها می شود و از بیان تنها چند نکته ی مشخص فراتر نمی رود. این کمبود با شیوه ی اجرایی که "سیامک احصایی" برای این نمایش در نظر گرفته و بازی "هانیه توسلی" و "علی سرابی" تا حد زیادی جبران شده و دیده نمی شود. سیامک احصایی طراحی صحنه ی ویژه ای برای این کار در نظر گرفته و ما شاهد دو خانه در کنار یکدیگر هستیم که مرزشان با گذاشتن یک دیوار فرضی نمایش داده می شود ، شخصیتها هر کدام در فضای خانه ی خودشان بطور موازی زندگی می کنند و از طریق دنیای مجازی با یکدیگر ارتباط دارند. هانیه توسلی و علی سرابی در این نمایش توانسته اند در شروع نمایش نوعی بازی در سکوت ارائه دهند به این معنی که لحظاتی را بدون برقراری تماس چشمی و کلامی با یکدیگر در دو نقطه از صحنه حضور داشته باشند و بعضی اوقات تنها با تایپ کردن گفته هایشان با یکدیگر صحبت کنند. از این نمایش با این طراحی و شیوه ی اجرایی که برایش در نظر گرفته شده نوع بازی قابل توجهی را از بازیگران انتظار می رود که هر دوی آنها در این مورد تواناییشان را به وضوح به نمایش گذاشته اند تا آنجا که مقدار زیادی از کمبودهایی که پیش از این به آنها اشاره شد در انتهای کار دیگر ممکن است با آن شدت پیشین به چشم نیاید.
نمایش قرار نوشته ی "طلا معتضدی" ، کارگردانی" سیامک احصایی" با بازی "هانیه توسلی" و "علی سرابی" همه روزه به غیر از شنبه ها ساعت 20 در تالار حافظ اجرا می شود.

بیوگرافی

علی سرابی بازیگر تئاتر فارغ التحصیل رشته ی بازیگری از دانشکده ی هنر و معماری است که فعالیت حرفه ای خود را از سال 1379 با بازی در نمایش "هشتمین سفر سندباد" به کارگردانی "کیومرث مرادی" آغاز کرده و تا کنون در زمینه ی بازیگری حضوری مستمر داشته است. از جمله نمایش هایی که سرابی در آنها به ایفای نقش پرداخته می توان به "آرش" ، "غولتشن ها" ، "ماه در آب" ، "خشکسالی و دروغ" ،"ماچیسمو"، "مرد بالشی" و ... اشاره کرد که از میان آنها وی برای بازی در نمایش "ماچیسمو" به کارگردانی "محمد یعقوبی" موفق به دریافت تندیس بهترین بازیگر مرد از بیست و ششمین جشنواره ی تئاتر فجر گردید. سرابی در کنار بازیگری به مقوله ی بازیگردانی در تئاتر و سینما هم پرداخته که اخیرا در فیلم سینمایی "دهلیز" به عنوان بازیگردان حضور تاثیر گزاری داشته که در این مورد بارها "بهروز شعیبی" کارگردان و "رضا عطاران" بازیگر این فیلم به آن اشاره کرده اند ودر آینده گفتگوئی نیز در این زمینه بازیگردانی با وی خواهیم داشت

گفتگو

_برای پذیرفتن نقش ها معمولا به چه مولفه هایی در زمینه بازگیری توجه می کنید؟

من برای پذیرفتن یک نقش ،در وهله ی اول به متن و کارگردان توجه می کنم و بعداز آن سلیقه ی شخصی ام مبنی بر اینکه تا چه اندازه نقش و یا شخصیتی که قرار است بازی کنم را دوست خواهم داشت ، برایم اهمیت دارد.

_اجازه بدهید برای واضح تر شدن نظرتان درمورد شخصیتی که نقشش را در نمایش "قرار" بازی می کنید بپرسم . چه ویژگی منحصر بفردی از او برای شما در پذیرفتن این نقش با توجه به اینکه از ابتدای امسال در چند نمایش به طور متوالی حضور داشته اید ، موثر بوده است؟
به نظر من طرح این قصه بسیار بی نظیر و جذاب است و من این نقشی را که در نمایش "قرار" باز ی می کنم را خیلی دوست داشتم و شخصیتش برایم جذاب بود ولی دلیل اصلی که این کار را پذیرفتم چیزی علاوه بر اینها است. تصمیم داشتم فعلا نمایشی را به دلیل خستگی ای که از ابتدای امسال بواسطه کار زیاد در خود حس می کردم قبول نکنم اما به خاطر قول دوستانه ای که قبلا به "هومن سیدی" کارگردان نمایش "روایت ناتمام یک فصل معلق" که پیش از "قرار" در همین سالن  اجرا می شود داده بودم ،آن نقش راهم قبول کردم.
 ازطرفی نمایش "روایت ناتمام ..." ابتدا قرار بود در یک سالن دیگر اجرا شود، چرا ‌که با یک بی‌مهری روبه‌رو شده بودند و به آنها سالنی برای اجرا نمی‌دادند. به همین دلیل  مجبور شده بودند تا در سالن "اکو" این نمایش را اجرا کنند. روزی که سیامک احصایی برای من متن "قرار" را فرستاد با وجودی که برای من خیلی جذاب بود، گفتم که درگیر نمایش "روایت ناتمام..." هستم و نمی‌توانم. ایشان جواب دادند که من آن را حل می‌کنم که هومن سیدی بعد از آن به من گفت که اگر قبول کنم که در هر دو اجرا بازی کنم، سیامک احصایی به من قول داده که سالن حافظ را دو قسمت کند و ما دو اجرا برویم و بعد از ما او اجرا کند. خب من هم به خاطر هومن سیدی و پیشنهادی که سیامک احصایی داده بود قبول کردم، وگرنه هیچ‌وقت بازی در دو نمایش در امتداد هم را قبول نمی کردم.

_ و این اجراهای پشت سر هم طبعا سختیهای زیادی داشته... 
 

ببینید سه اجرا رفتن پشت سر هم، در هر روز خیلی سخت است. حالا اگر از مدت زمانی که باید پشت سر هم اجرا بروم بگذریم، کنترل کردن دو نقش متفاوت به لحاظ شخصیتی هم کار را برای من سخت‌تر می‌کند. عموما دوست ندارم خودم را در چنین وضعیتی قرار دهم چون در پایان روز خستگی روحی زیادی را حس می کنم اما خب با توجه به وضعیت پیش آمده که در ابتدا توضیح دادم این شرایط را پذیرفتم.

_تا چه حد فکر می کنید که این شخصیتها یی که ما در نمایش "قرار" شاهدشان هستیم ما به ازاء حقیقی داشته باشند؟

واقعا به طور دقیق به لحاظ موقعیتی نمی توانم اظهار نظری بکنم و شاید این فقط یک ترفند داستانی باشد اما شخصیتهای متن نمایش ما به ازاء عینی دارند. فیلمی وجود دارد با بازی آل پاچینو به نام "شما جک رو نمیشناسید" که به اُتانازی می پردازد و داستان دکتری را روایت می کند که به بیماران لاعلاجش کمک می کند تا از شر زندگی سخت و دردناکشان نجات پیدا کنند. این نمایش هم اشاره ای دارد به دو شخصیت که بخاطر بیماری که دارند تصمیم به خود کشی می گیرند که این خود یک خودکشی عاشقانه هم بشمار می آید و اگر از این زاویه به شخصیتهای نمایش قرار نگاه کنیم ممکن است حتی در اطرافمان هم آنها را ببینیم.

_با توجه به عاشقانه بودن این خودکشی آیا می توانیم این کار را نوعی بازخوانی از شخصیتهای رومئو و ژولیت هم بدانیم؟

البته شباهتی میان این دو وجود دارد و همان خودکشی عاشقانه است اما تفاوتی هم وجود دارد و آن این است که این دو در این نمایش بخاطر عشق به یکدیگر و ناکام ماندن در آن خودکشی نمی کنند بلکه مفهوم عشق برای آنها تبدیل به کاتالیزوری می شود تا عمل کشتن خود برایشان آسانتر شود و درواقع عشق انگیزه ای قوی برای این تصمیم آنها می شود.

_به نظر شما می شود نگاهی مونولوگ گونه به این نمایش داشت یعنی آن را مجموعه ای از دو مونولوگ موازی دانست؟
 

به نظر من نمی شود به این نمایش  اینطور نگاه کرد. "قرار" وابستگی زیادی به دیالوگ برقرار کردن دارد  واین درحالی است که تنها ابزار ما برای دیالوگ داشتن در این نمایش شنیدن است بدون اینکه یکدیگر را ببینیم.


_در رابطه با این نوع بازی تمهیدات خاصی هم در نظر گرفته بودید؟

من خیلی دیر به این گروه اضافه شدم و 12 یا 14 جلسه تمرین داشتیم که به نظر من این کار می بایست حداقل یک ماه بیشتر  وقت برای تمرین می داشت. خود من ایده ای داشتم که طبق آن باید تمرینها هر روز برگزار می شد و من و هانیه توسلی بطور یک نوبت در میان در جلسات تمرین حاضر می شدیم و از طریق تلفن با یکدیگر دیالوگ برقرار میکردیم و خب این نوع تمرین تقریبا زمان بیشتری می گرفت. من با توجه به موقعیت کاری خودم مطمئن هستم که این متنی است که شاید من جهار پنج سال دیگر هم با رویکردی جدید به متن و بازنگری در تمرینها و گرفتن نتیجه ای متفاوت بتوانم بازی کنم.

 _در متن نمایش قرار ، تعریفی خاص از یک نوع بیماری به ما داده نمی شود ، نزدیک بودن یک انسان به مرگ بدون در نظر گرفتن نوع بیماری سخت بود؟

در این نمایش بیماری خاصی مطرح نیست و تنها عنوان می شود که شخصیتها بدنشان بی حس می شود ، چشمها دیدشان را موقتا از دست می دهند ، مغز تیر می کشد و خونریزی هایی هم دارند. در این مورد هم همان مشکل کمبود بود و این محدودیت اجازه ی تحقیق بیشتر در مورد بیمارانی با این ویژگیها را به من نداد و تنها از مشاهده هایی که تا بحال داشتم استفاده کردم.

_در مورد تجربه همکاری با هانیه توسلی با توجه به همکاری که در فیلم "دهلیز" داشتید...

من در گذشته با هانیه توسلی هم دانشکده ای بودم و یکدیگر را از قبل می شناختیم تا اینکه در فیلم دهلیز همکار شدیم و  در آن کار بازیگردانی کردم. در فیلم دهلیز هرآنچه که از اساتید بازیگری ام آموخته بودم در اختیار ایشان گذاشتم که خب هانیه توسلی هم بازیگر تواناییست و تلاشمان نتیجه خوبی هم داشت و ایشان سیمرغ بلورین جشنواره ی فیلم فجر را برای دهلیز دریافت کردند. به واسطه ی همین تجربه  در دهلیز ، زیر و بم بازی ایشان بگونه ای دستم آمده بود و در این کار هم سعی کردم هر چه که به نظرم می آمد به او بگویم و کمک کنم و ایشان هم به من کمک کردند و نتیجه به نظرم موفقیت آمیز شد.

 _ و در آخر در مورد "قرار"....
نمایش قرار به نظر من کاری متفاوت در تئاتر ما است و این متفاوت بودن موضوع ، شیوه ی اجرایی ، طراحی صحنه و محتوا را در بر می گیرد و همگی اینها باعث شده تا این کار قدری از کارهای دیگر متمایز شود اما عقیده دارم که این نمایش بواسطه ی تمرین بیشتر می توانست  نتیجه بهتری نسبت به الان بگیرد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید