سه شنبه, 24 تیر 1393 18:10

بررسی فیلم "برف" ساخته مهدی رحمانی / وقتی برف زشتی ها را نمی پوشاند

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

سی یک نما – از نظر موقعیت و قصه ، برف فیلم است  یا نمایش را خود بیننده باید تشخیص بدهد اما به نظر می رسد که اگر تماشاگر یک نمایش به دیدن این کار در روی صحنه می نشست رضایت بیشتری از بیننده یک فیلم می توانست داشته باشد.

فیلم با ورود محمدرضا غفاری بازیگر خوب و مستعد جوان این روزهای سینما آغاز و با او هم به پایان می یابد . سربازی که آمده تا در کنار خانواده تنهائی یک سرباز را تسکین دهد اما زندگی خانوادگیش را به اندازه ای آشفته می بیند که تنهائی را به این با هم بودن زیر چتر دروغ ترجیح میدهد.داستان موضوع خوبی دارد اما باز هم تکرار می کنم برای یک نمایش و نه فیلم . به همین دلیل هم با تمام نکات قوتی که در "برف" هست اما خسته کننده به نظر میرسد.فیلی که قصه اش در کمتر از یک شبانه روز رقم می خورد و تنها یک لوکیشن دارد.

مهدی رحمانی در یک برنامه تلویزیونی از شبکه "آی فیلم" در مورد نام سومین فیلمش می گوید:

"وقتی که برف روی چیزی می نشیند آن را می پوشاند اما عمر برف کوتاه است و به زودی همه چیز نمایان می شود " .درست مثل قصه ی این فیلم که خیلی زود همه پنهانکاری ها لو می رود

و....اما منتقدین از برف چه می گویند:

علی‌رضا حسنخانی: این‌که فیلم‌سازان ما به‌خصوص کارگردان‌های جوان چرا از محیط‌های بسته و محصور خارج نمی‌شوند سؤالی است که باید با دقت و کارشناسی به آن پاسخ داد اما می‌توان جسارت و ریسک‌پذیری کارگردان‌های جوان در خارج نشدن از این فضا را به عنوان عاملی جدی مد نظر قرار داد. مهدی رحمانی نشان می‌دهد حضور در همین فضای بسته هم نمی‌تواند دست و پایش را ببندد و توان و جسارت کافی برای به سرانجام رساندن یک قصه‌ی کامل در فضای محدود یک خانه را دارد. همین امر به کمک فیلم‌نامه‌ی خوب باعث شده برف تبدیل به ملودرام جذابی شود که می‌تواند مخاطبش را تا پایان همراه کند. علاوه بر فیلم‌نامه، بازی‌های خوب بازیگران به‌خصوص محمدرضا غفاری و رابعه مدنی کمک شایانی در پیشبرد روند قصه دارد و لحظه‌های دلنشینی مثل سکانس رقص جلوی تلویزیون و یا گپ و گفت روی بالکن را رقم می‌زند. خوبی برف در این است که بی ادا و اصول و بدون حرف‌های قلمبه‌سلمبه فقط می‌خواهد کارش را بکند و ملودرامش را پیش ببرد. فیلم آشکارا از هر شعار و مانیفستی عاری است و ادعای شناسایی و حل معضل اجتماعی را هم ندارد. نکته‌ی مثبت فیلم هم درست در همین بی‌ادعایی و اصرارش در عدم خروج از چارچوب‌های ساده‌ی قصه‌گویی است. هرچند از یک نگاه نمادگرایانه و با وسواس می‌توان آن خانه و افراد حاضر در آن و مشکلات‌شان را با مسائل اجتماعی و پیرامونی مرتبط دانست و برای‌شان مابه‌ازاهایی کشف کرد اما فیلم دلالت مستقیمی برای تأیید این رویکرد ندارد.

علی شیرازی:پس از درخشش و مطرح شدن کیارستمی در عرصه‌ی جهانی، فیلم‌سازان زیادی کوشیدند راه او را در پیش گیرند ولی در عمل، بسیاری از آن‌ها فقط توانستند آثاری غیراصیل و پر از ادا و اصول خلق کنند که نه هنری بودند و نه تجاری و تنها شباهت‌هایی ظاهری با آثار این فیلم‌ساز داشتند. حالا هم چند سالی است که تب اصغر فرهادی خیلی‌ها را گرفته و بخشی از سرمایه‌های بالقوه‌ی سینمای ایران در مسیری افتاده که تقریباً فرجام آن پیشاپیش مشخص استبرفهم ­به‌سان بسیاری از فیلم‌های امسال یک‌شبه خلق شده، به این معنی که فیلم‌سازی تصمیم گرفته قصه‌ای را به تمامی (منهای سکانس پایانی و بارش برف در خیابان) در فضای یک خانه‌ی قدیمی شکل ببخشد و چند کاراکتر را هم در داستان تعریف کرده که مدام اطلاعاتی تکراری را به خورد تماشاگر می‌دهند. هر جا هم که قرار است فراز و فرودی شکل بگیرد، به سبب فقدان عمق دراماتیک و شخصیت‌پردازی، با بن‌بست روبه‌رو شده (مثلاً توجه کنید به کل کاراکتر، حضور و بازی افشین هاشمی در فیلم) و در نهایت، آن‌چه عاید بیننده (و خود سازندگان فیلم) می­شود «هیچ» است.

مرتضی حقیقت بیان :فیلم فیلم خوبیست با تمام ایراد هایش . از همون ثانیه اول به راحتی می شد با فیلم ارتباط برقرار کرد و فیلم ریتم خوبی داره و اتفاقات رو به خوبی پشت سر هم گذاشته شده و به زندگی واقعی نزدیکه. از نظر نماد شناسی ، تمامی اقشار جامعه در این فیلم جایگاهی داشتند و نمادی از آنها در این فیلم بود . اوج کار و فوق العاده ترین صحنه کار صحنه پایانیست که به خوبی تکلیف ما رو با همه چیز مشخص می کند.

سحر عصر آزاد : فیلم از آن جنس آثاری است که از وقایع ریز و درشت روزمره که در وضعیتی بحرانی تشدید شده به یک درام درونی می‌رسد که به روابط گذشته شخصیت‌ها و وجوه پنهان آنها نقب می‌زند. فیلم این حسن را هم دارد که وارد بازی تکراری و نخ‌نما شده‌ی دروغ گفتن و پنهانکاری‌های همه آدم‌ها به هم نمی‌شود تا چهره خانواده را مخوف‌تر از آنچه هست نشان دهد. بلکه اتفاقاً طوفانی‌ترین بحران یعنی مواجه دختر و شوهر سابقش با یک افشاگری به پایان می‌رسد

بهمن شیرمحمد : يك فيلم بي رمق و سرد كه داستان بي مايه و كمرنگش را حدود دو ساعت طول مي دهد. شخصيت هايي به شدت كاريكاتوري و نامتعادل كه هيچ ايده و فكري پشت سرشان نيست. قصه فيلم هم مي تواند يك نمايشنامه راديويي باشد و هم يك فيلم كوتاه و مثلايك تك قسمت يك سريال تلويزيوني. اما هيچ ارتباطي به سينما و مخاطب سينما ندارد. فيلمساز نه مي تواند بحران بيافريند و نه مي تواند شخصيت هايش را در مسير درست خلق يك قصه قرار دهد. چون اصلاقصه يي وجود ندارد.

خلاصه فیلم

ماجرای یک روز از زندگی یک خانواده که علیرغم مشکلات مالی درگیر برگزاری مراسم آبرومند خواستگاری دخترشان هستند. خانه ویلایی آنها در گروی بانک است و پدر برای رفع مسائل مالی پسر بزرگش تلاش می‌کند.

"مهدی رحمانی "کارگردان فیلم برف چه می گوید :

طی چند سالی که مشغول کارگردانی هستم ، بیشتر به دنبال کشف زبان خودم بودم و فکر می ‌کنم با «برف» آن را پیدا کرده ام. البته تاکید دارم که فیلم « دیگری » ، « پنهان » و « برف » هر کدام محصول زمان خودشان بودند ، به این معنی که من آن ها را با توجه به آن شرایط زمانی و حال و هوای خودم ساختم . همه این فیلم ها در شکل ساختاری با هم متفاوت بودند ، اما جنبه یکسانی که در همه شان مشاهده می شود ، تلاش برای رسیدن به حال و هوای انسان و جامعه امروز است . فیلم اولم یک فضای روستایی داشت ، فیلم دومم سر و شکلی مدرن و شهری به خود گرفته بود و در برف خواستم یک خانواده سنتی را در یک فضای شهری نشان بدهم . الان فکر می کنم زبانی که در « برف » به آن رسیده ام در آثار بعدی من نیز ادامه دار باشد . « برف » با توجه به موضوعی که دارد ، طیف گسترده تری از مردم را در بر می گیرد و افراد زیادی از جامعه ما می توانند آن را ملموس احساس کنند . می توانم بگویم « برف » یک دغدغه فردی نیست و وجوه اجتماعی بسیار پررنگی دارد .

من در فیلم برف باید یک خانواده را در یک مدت زمان کوتاه نشان دادم و از این منظر بسیار برایم مهم بود بازیگرانی انتخاب کنم که به نوعی با یکدیگر دارای سنخیت باشند . یعنی نوعی هماهنگی در بافت تصویری و رفتاری بازیگران برایم اهمیت داشت . این سنخیت که می گویم به معنای وحدت عمل نیست ، به معنای نوعی هم خانواده بودن اجتناب ناپذیر است . من همیشه تلاش دارم از بازیگرهای حرفه ای استفاده کنم و اگر این حرفه ای ها در زمره بازیگران چهره قرار می ‌گیرند ، دلیل بر این نیست که من تمایل داشته باشم فیلمم را صرفا با حضور بازیگران چهره بسازم . آن چه هدف نهایی من است اصل تاثیرگذاری و وحدت مضمونی است .

"محمدرضا غفاری" بازیگر سینما و تلویزیون در گفتگو با باشگاه خبرنگارانچه می گوید:

دو ماه بعد از اتمام فیلم برداری فیلم سینمایی "قاعده تصادف" از دفتر مهدی رحمانی برای بازی در فیلم سینمایی "برف" با من تماس گرفتند و من نیز بعد از خواندن فیلم نامه فوق العاده آن حاضر به ایفای نقش در این فیلم شدم.


وی افزود: تمامی عوامل این فیلم افراد بسیار خوبی بودند و برای من افتخاری است که در کنار خانم تیموریان و دیگر بازیگران این تیم کار کردم.

غفاری عنوان کرد: اصلی ترین ویژگی و رکن کارگردان فیلم سینمایی "برف" این بود که اجازه ایده پردازی را به ما می‌داد و به طور کلی به کار گروهی اعتقاد داشت و از دیگر ویژگی‌های کار او این بود که ما قبل از فیلم برداری هیچ گونه تمرینی نداشتیم که به نظر من بسیار شیوه‌ی جذابی بود.

وی ادامه داد: من در این فیلم نقش پسر یک خانواده را ایفا می‌کنم که با ورود و ظاهر شدن او در مقابل دوربین داستان زندگی این خانواده آغاز و با خروج او پایان می‌یابد و به طور کلی از بازی در کنار بازیگرانی مانند افشین هاشمی، رویا تیموریان، و آناهیتا افشار و دیگر بازیگران این فیلم لذت بردم.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید