شنبه, 29 شهریور 1393 15:58

در برنامه دیشب هفت، کارگردان "چ" از "چ" چه می گفت/ ما اینا رو ارزون فروختیم... حتی همین سیلی رو..."

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
ابراهیم حاتمی کیا در برنامه هفت ابراهیم حاتمی کیا در برنامه هفت برنامه دیشب هفت میزبان حاتمی کیا بود

پویه حسینی (سی و یک نما) - سینمای ضد جنگ یا دفاع مقدس؟ یا شاید نامی دیگر؟ سینمای بویِ باروت؟ او این طور می گوید: "حرف نسل انقلاب باروتیه." کدام نام با هشت سالی که عمری می مانست می آید؟ شاید اصلا این که این روزها که هفته ی دفاع مقدس می خوانندش،  در "هفت" یا هر کجای سرزمینمان چه می نامیم مسأله نباشد. مسأله سینماگرانی هستند نظیر او که میدان پوشیده از مینِ سینما را هنوز خالی نکرده اند. ابراهیم حاتمی کیا را می توان در رأسِ به قولِ خودش قبیله ای دانست که کماکان برخلاف خیلی از هم قبیله ای های سابقش در قبیله اش مانده و فرزند زمان خود نیز است. "هفت"ِ بیست و نهم شهریور ماه یک هزار و سیصد و نود سه خورشیدی میزبان او بود. بنابر اقتضا گزیده ای از گپ و گفت این کارگردان عرصه ی جنگ با سردبیر و مجری "هفت" را به مرور می نشینیم.

در ابتدای گفتگو کارگردان "چ" از "چ"اش چنین گفت که می خواسته در مورد شخصیتی واقعی که مردم بشناسند حرف بزند و به این نتیجه رسیده که چمران بیشترین جواب و بازخورد را برای خودش دارد. سختی شخصیت آقای چمران و چند بعدی بودن وی را ملاک حرف آخرش در سینما ی ایران برشمرد. وی در میانه ی گفتگو نیز ضمن اشاره به این که مقام معظم رهبری نیز "چ" را تماشا کرده اند و ارزیابی مثبتی از فیلم داشته اند دیدار چند روز گذشته خود با ایشان را فرصتی مغتم دانست و نفسی تازه کردن.

خالقِ "دیده بان" معتقد است که هر قصه، دیده بان هر فیلمساز است. جبهه ای است که باز کرده با مختصاتی که خود دارد. هر که از زاویه ی خود حرفی هنری می زند، و این ایده های متفاوت است که حتی از موضوعی واحد آثاری متفاوت خلق می کند.

کارگردان "از کرخه تا راین" اظهار داشت که مشکل سینمای ما از روزی آغاز شد که هنرمند را از زمانش گرفتند و وقتی هنرمندی حرفی داشت که راه را از او به هر نوعی می گرفتند منجر به چنین وضع غم انگیزی در سینمای امروز ایران شد. وی پیش از این مطلب گفته بود: "اگر این قطب نما رو ازم بگیرن که به قصد این نباشم که حرفی رو بزنم که مسأله ای که جامعه داره جواب نده اصلن برام حرامه حضور تو اون رشته."

مجری "هفت" اظهار حاتمی کیا مبنی بر یک سیاره ی دیگر دانستن سینمای ایران را پرسشی دانست و با این پاسخ روبرو شد: "آقای گبرلو من احساس می کنم خودت خیلی صاف صحبت نمی کنی، یعنی می دونی من چی دارم بهت می گم." و ادامه داد که مقصودش از غم انگیز خواندن سینمای فعلی ایران تنها فیلمساز نیست. وی علاوه بر مسأله ی اقتصاد مردم به مساله ی مهم تری اشاره کرد، این که رابطه ی مردم با سینما ضعیف شده است.

سازنده ی "مهاجر" از منتقدان نیز دلگیر بود. وی با تأسف گفت که چطور منتقدی آثار زخمِ بر تن نشسته از جنگ را بر جامعه نمی بیند و دو سال بعد از پایان دفاع مقدس طوری از آن می گوید که گویی جنگ یک شوخی بوده، تمام شده و حالا همه برگردیم سر زندگیمان! منتقدان دیگری نیز هستند که نقش گمراه کننده دارند. چون فیلم مورد نقدشان مسأله شان نبوده و مفتخرند به این که تلویزیون جمهوری اسلامی نگاه نکرده و تماشای "بی بی سی" و "من و تو" از افتخاراتشان بوده و به فیلم های ایران "اَه" می گویند.

از نگاه خالقِ "آژانس شیشه ای" سه مدل فیلمساز در ایران وجود دارد: عده ای به سینمای بدنه متصل هستند، عده ای دیگر  سینماگران جشنواره ای بوده و روشنفکرانی که مخاطب خود را فقط "اونورِ آبی ها" می دانند و عده سوم را هم قبیله ای هایش نامید، سینماگرانی که در سینمای ملی و سینمای بومی ایران فعالیت دارند. او مخاطب خود را این دست فیلمسازانی دانست که برای گفتن حرف هایشان له می شوند بین آن دو گروه، آن طرفی ها که "مارکوپولو"هایی هستند در خارج از کشور در پی عکس گرفتن ها و این طرفی ها که با پول جیب خود دوازده روزه با حداقل ها فیلم می سازند!

کارگردان "برج مینو" در ریشه یابی چنین معضلاتی، هم مسؤلان و هم فیلمسازان را دخیل دانست. این که فیلمسازان باید برای ایده آل هایشان شجاعت داشته باشند، باید حوصله کنند و باید بجنگند برای آن چه درد و مسأله شان است نه این که میدان را خالی کنند. همین میدان خالی کردن ها جا برای نابلدها باز می کند و این می شود روزگار غم انگیز سینمای ما. وی از ناله هایش، کم سختی نکشیدن هایش و تحقیر شدن هایش نیز گفت. گفت که زمان ساخت "برج مینو" با تلاش های بسیارِ برخی "دوستان!" مبنی بر زمین زدن فیلم از ساخت فیلم منصرف نشد و در نهایت با دست تنگی هم فیلم را ساخت و سیمرغ جشنواره ی فیلم فجر نیز از آنش شد. توصیه داشت که فیلمساز نباید انتظار داشته باشد مسؤلی که مقابلش نشسته برایش "فرش قرمز پهن کند". از برخوردهای مسؤلان سینمایی نیز گِلِه داشت. معتقد بود که چنین تشکیلاتی جلوی ما قرار گرفته تا ما را در بازی خود "صفر" کنند! اما به کجا رسیده اند!؟ چه بهتر می شد اگر به ما فیلمسازان اعتماد می کردند و هر کس کار خود را کرده و در کار دیگری ورود نکند.

سازنده ی "هویت" درباره ی ساخت فیلم جنگی بیان داشت که مقصودش این نیست که تفنگ به دست شویم و در فیلم ها جنگ راه بیاندازیم و کهنه بینانه فیلم جنگی بسازیم، بلکه سینمای جنگ را تنها ژانری دانست که در سینمای بعد از انقلاب هویت دارد، سینمایی که هم لحن کمدی شامل حالش می شود و هم لحن شاعرانه و خیلی مضامین دیگر که در خود جای داده و حرف برای گفتن بسیار دارد.

خالقِ "گزارش یک جشن" از به راه افتادن جو علیه فیلمسازانی نظیر خود نیز گفت. گفت که چرا باید تفنگ جبهه در فیلم هایمان نا به جا مصرف شود. چرا فیلمسازی طوری از پسر چشم آبی و رعنایی که به جنگ رفته و جانباز برگشته تصویر بسازد که یعنی اشتباه بوده به جنگ رفته ایم و در مقابل فیلمسازی دیگر از مادری در انتظار فرزند به جنگ رفته اش چنان بگوید که احساس نکنیم عجب اشتباهی کرده ایم که جنگیده ایم.

کارگردان "ارتفاع پست" انتقاد وارد به خویش را نیز قبول داشت. وی متذکر شد که فیلمسازان نیز پر از اشتباه هستند و افتخار می کنند به اشتباهاتشان که همه از نسل آدم هستیم و بی اشتباه نیستیم. در پاسخ به این پرسش که آیا سینما را برای خود سینما می خواهید، به آن ها که می گویند سینما پیام نیست پیام داد: "چرا، هست... من درد دارم که آمدم سینما حرف بزنم و اینو از من بگیرن دیگه چیزی ندارم برا گفتن... اگه حرف توش نباشه می خوام هیچیش نباشه..."

ابراهیم حاتمی کیا در انتها از کار آینده اش گفت که مثل همیشه "خط خطی" دارد اما چون واقعا نمی داند چه می شود قبل از اتمام فیلمنامه در موردش نمی گوید. در سخن پایانی به اهالی سینما اظهار خلوص کرده و دربرابر مخاطبانش خدا رو شکر کرد که مردم وی را به عنوان فرزند خانواده خود پذیرفته و بر این اعتقادند که ابراهیم حاتمی کیا مسائلی را طرح می کند که مال این جامعه است.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید