شنبه, 13 خرداد 1396 15:13

مادر قلب اتمی فیلمی همچون قصه پادشاه برهنه که باید برازندگی لباسش را ستود

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
مادر قلب اتمی فیلمی همچون قصه پادشاه برهنه که باید برازندگی لباسش را ستود مادر قلب اتمی فیلمی همچون قصه پادشاه برهنه که باید برازندگی لباسش را ستود

هما گویا (سی و یک نما ) – اولین شب اکران فیلم سه سال توقیف شده "مادر قلب اتمی" بود که آخرین دقایق از پایان شب پیامی دریافت کردم از یکی از دوستان خوبم با گرایش و تعصب سیاسی که آیا این فیلم را دیده ام یا خیر که من ندیده بودم .یعنی هنوز ندیدن این فیلم بعد از یک شب اکران،اتفاق عجیبی نبود. دوست عزیز گفت که مات و مبهوت است و دنبال تلنگرها و کلید واژه هائی می گردد که این فیلم در اختیار مخاطب می گذارد و گفت که منتظر عکس العمل دیگران و نقد منتقدین است و مجالی که به این فیلم بیشتر فکر کند.

 

در اینترنت گشتم ، نقدی از فیلم ندیدم. انگار همه با هم دنبال مفهوم های پنهان در این فیلم می گشتند و منتظر بودند تا ببینند دیگری چه می گوید. فیلم را دیدم. فیلمی که در یک شب اتفاق می افتاد. همان شبی که قرار بود رایانه ها... ببخشید یارانه ها را بریزند. سه جوان که حالت طبیعی نداشتند با ماشین تصادف کردند و باید از طریق عابر بانک خسارت را کارت به کارت می کردند اما امکانش نبود چون...امشب یارانه ها را می ریختند. در این سکانس ها خیلی به معلوماتم از طریق پسر جوان (مهرداد صدیقیان) اضافه شده. مانی باغبانی به سخره مان گرفته بود و ما این توهین ها را تلنگر به اوضاع سیاسی – اجتماعی مملکتمان می پنداشتیم. اینکه مغول ها آمدند و توالت  ایرانی را به ایران آوردند از بس وحشی و بی فرهنگ بودند.

1421426104801.jpg

دنبال نگاه دیگران گشتم. انگار همه دنبال کلید واژه ها و سرنخ های فیلم بودند و هاج و واج. آنها هم مثل من می دیدند که پادشاه لخت است و لباسی به تن ندارد اما جراتش را نداشتند.

 سری به سایت محمدرضا گلزار زدم ، ادمین سایت از من هم سر در گم تر در باره ی فیلم چنین نوشته بود:

"در راه بازگشت از یک پارتی ، آرینه و نوبهار باعث یک تصادف رانندگی می شوند

غریبه ای مرموز، به نام طوفان پیشنهاد سرپوش گذاشتن روی تصادف را می دهد ! اما این آخرین باری نیست که آنها در مسیرشان  به او برخورد می کنند

آنها در مکانی عمومی،  همچنان داخل اتومبیل هستند.

اما چه اتفاقی می افتد اگر یک پلیس، به طور اتفاقی به اتومبیل آنها  وارد شود،  دی وی دی بازار سیاه را ببیند و همراهان را وادار به اعتراف کند؟ اعترافی که گویای این مساله می باشد که فیلم” آرگو” یک فیلم خصمانه بر ضد ایران است.

ماجرای این فیلم در شب و در یکی از خیابان های تهران اتفاق می افتد و صحنه های هیجان انگیزی در آن روی می دهد .

4276_374.jpg

فیلم “مادر قلب اتمی “ ، نیز تاریخچه ی فرهنگی توالت های غربی و دیگر نظریه های بین فرهنگی را به طور شجاعانه بیان میکند. در این حین، به تدریج تنش و هیجان با حضور ناگهانی و پی در پی طوفان در ماشین افزایش می یابد. او یک بازی شیطانی را با دو دوست خود که یکی از آنها، قادر به عبور از مرزها به درون فضای متافیزیکی است اجرا می کند."

به نظرم بسیار جذاب آمد بخصوص تاریخچه توالت های فرنگی که به نظرم دغدغه خیلی ها است که توالت فرنگی چطور اختراع شد. به نظر می تواند حتی از سوال تفکر برانگیز "اول مرغ بود یا تخم مرغ" هم مهمتر است.

همه ی بودجه فیلم صرف دستمزد سوپر استارها شده  و بقیه پروسه ساخت چندان بودجه ای نمی خواست و شاید کل فیلم هم در یک هفته یا کمتر بسته شده بود.

دو دقیقه اول که انقدر در آسانسور باز و بسته شد و به ما کلید واژه داد که در مغزمان حک کردیم تا سر صبر رمز گشائی کنیم!!!

به یک سکانس خوب رسیدم که خستگی از تنم درآورد و گفتم شاید لباسی تن پادشاه ببینم:

سکانسی از دابسمش خیلی خوب با اجرائی فوق العاده و مهندسی شده از ترانه علیدوستی ، مهرداد صدیقیان و پگاه آهنگرانی از ترانه دست جمعی حقوق بشری که به همت مایکل جکسون و با حضور بزرگترین خوانندگان تاریخ دنیا خوانده شده بود و در تاریخ ثبت شد. ترانه WE ARE THE WORLDکه به نظرم بهترین سکانس مادر قلب بود.

البته دیالوگی در فیلم را هم دوست داشتم وقتی پلیس از ترانه علیدوستی به جرم رانندگی در حین مستی مدارکش را می خواهد و پگاه آهنگرانی توضیح می دهد که ترانه، مسیحی است و پلیس(رضا بهبودی) گوشزد می کند که در تمام دنیا و با هر دین و مسلکی رانندگی در حال مستی جرم است. (خدا را شکر که قرار نیست رانندگی در حالی مستی نشانه با کلاس بودن باشد و جرم بودنش در کشور ما نشانه عدم وجود حریم شخصی و آزادی فردی)

madare-ghalb-atomi_4.jpg

بعد از آن هر چه بود بازی با کلمات بود برای سر کار گذاشتن دوستان بخصوص جوانان که از هر کلمه و جمله ای دنبال سر نخ و کلید واژه باشند و تا کیک زرد وانرژی هسته ای که حق مسلم ماست هم پیش بروند و با آدرس خیابان ولی عصر که یکطرفه شده و میدان آزادی که ماشین ها بدون رنگ صاف می شوند تا خیابان انقلاب که یکطرفش قبل از انقلاب است و یک طرف بعد از انقلاب پیش برویم.اما فقط بازی با کلمات است یا بهتر بگویم بازار گرمی با کلمات.

تمام برگ برنده فیلمساز در همین سردرگمی های مخاطب است. از نریشنی که دانای کل هست و در حقیقت بخشی از شخصیت های قصه تا بدل صدام حسین (با گریم خیلی خوب) و غیره و غیره...

مرتب به دور و برم در سالن نگاه می کنم که آیا چهره ای را می بینم که در آن برقراری ارتباط با "مادر قلب اتمی" مشهود باشد تا پس از پایان فیلم از او کمک بگیرم تا سر نخی هم به من بدهد اما به واقع هیچ چیز نیست.

دو دختر کنار دست من مرتب می خندند اما فیلم هیچ سکانس خنده داری ندارد و خیلی زود متوجه میشوم که آن دو به صحبت های در گوشی خودشان مشغولند.

1261177_880.jpg

ای کاش هرگز این فیلم توقیف نمیشد تا حالا توقیف آن موجب بازار گریمی اش شود. ای کاش همان موقع اجازه می دادیم تا خود بیننده در مورد فیلم تصمیم بگیرد و حالا به اینجا نمی رسید که همه دنبال کلید واژه ها و سرنخ های سیاسی باشند و چون چیززیادی دستگیرشان نمی شود سکوت کنند و فیلم بفروشد و ما بخریم...

اشتباه نکنید من دچار هذیان نشدم بلکه این فیلم از اول تا آخر هذیان می گوید و در انتهای فیلم حتی هذیان ها را در چهره تماشاگران که مات و مبهوت مانده اند و فکر می کنند که اگر پادشاه را لخت می بینند، لابد آنها مشکل دارند می توانید ببیند.فیلمی که همه سرنوشت ها می شود یک بازی سنگ، کاغذ، قیچی و آن هم..."بازی به،  دو"

فیلمی که نقطه عطف آن دستشوئی رفتن است که انگار کلا دلیل خلقت همین رفع حاجت است.

همانطور که در ابتدا هم گفتم انتخاب بازیگران و بازی ها در این فیلم که انگار دارد با ما شوخی می کند تنها نکته مثبت فیلم هستند. ترانه علیدوستی خوب مثل همیشه اما نه بیشتر ، پگاه آهنگرانی بهتر از پیش ، مهرداد صدیقیان و رضا بهبودی که بسیار خوب هستند   و محمد رضا گلزار، که یکی از بهترین بازی هایش را به نمایش می گذارد

اجازه بدهد هذیان هایم را همینطور نصفه و نیمه تمام کنم چرا که اعتراف می کنم هیچ چیزاز این فیلم نفهمیدم حتی اشاره اش را به فیلم "آرگو" برای بازار گرمی. فقط پس از دیدن فیلم حس می کردم بازی خوردم...

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید