داودنژاد در کاراکتر پدر سریال در انتهای شب یک پدر سنتی کامل است. یکی از آنهایی که عشق و نفرت را با هم در ذهن مخاطب نمایان میکنند. پدری پر از عشق که با بدترین شکل و خشنترین شمایل عشقشان و حمایتگریشان را بروز میدهند. یکی از پدرهای همه ما بچههای دهه ۵۰ و ۶۰ که وقتی در خاطراتمان سفر میکنیم نمیتوانیم تمیز دهیم درد شلاقها را از شیرینی بوسهها.پدر تمامیتخواه اقتدارگرایی که از جوانیاش گذشته و برای فرزندانش هم پدر است و هم مادر.
بازی بدون ادا و خاکی، این مدلی از تکنیک رفتن جلوی دوربین داودنژاد است. او زور نمیزند به عکس پارسا پیروزفر ستاره سریال. سعی کرده خودش باشد. راحت و بی آلایش. نه در خشمش اغراق دارد، نه به وقت بازی حسی. روی زمین افتاده، قلبش درد می کند و در مرز سکته است. بدون ذرهای اغراق. عصبی میشود، دخترش را میزند و خشمگین است. خشم مثل یک پدر خشمگین مست از چشمانش بیرون میزند.
سکانس پاره کردن عکس «پل نیومن» را در خاطر باز به یاد آورید و نحوه ادا کردن واژهها درباره یک افسانه برای یک نسل. یک عاشق سینما که دارد دست میاندازد و تصویر قهرمانش را میدرد. حتی حرکتی اضافه از او نمی بینی. نمی دانم هر برداشت چند بار تکرار. شده اما او در خروجی همان تصویریست که مجذوبش میشوی.
حتی اگر اولین بار با خود پرسیده باشی آیدا پناهنده حالا چرا برای نقش پدر به سراغ علیرضا داودنژاد رفته است؟
در سریالی که قصه در حین کوتاهی با صبر و طمانینه پیش میرود، علیرضا داودنژاد عزیز همانطور که پناهنده گفته سیمایی واقعی از یک پدر را تصویر کردهاست.
منبع: چندثانیه
*فرهاد عشوندی