نکته اول: در میان برنامه های تلویزیون در ایام ماه مبارک رمضان باید از پخش مسابقات فوتبال یورو ۲۰۱۶ به عنوان یک برگ برنده یاد کرد چرا که پخش مسابقات فوتبال که با ماه رمضان امسال همزمان شده تلویزیون را نجات داده و آنتن خالی را پر کرده است.بدنه جامعه ما این مسابقات را می بیند و به هیجان نهفته در آنها علاقمند است. البته دو مجری ای که در ابتدای برنامه حضور می یابند و بیشتر هم قرارست اطلاعاتی به مخاطب انتقال دهند، نچسب هستند و بسیار هم درگیر معرفی اسپانسرها هستند.
با این حال من به عنوان یک مخاطب از کسانی که جام ملت های اروپا را راه اندازی کردند، تشکر می کنم چرا که ایشان فقدان برنامه سازی در تلویزیون ما را جبران کردند. مسابقات هر شب به صورت زنده و با بهترین کیفیت پخش می شود و این واقعا راضی کننده است.
نکته دوم : تلویزیون بیش از حد و اندازه متعارف به اسپانسرها و تبلیغات می پردازد، حتی برنامه موفقی مثل «خندوانه» هم به دلیل اصرار به تبلیغات مستقیم، دل مخاطبان خود را زده است و یا «دورهمی» که آن هم برنامه نسبتا موفقی است از این حیث دچار آسیب شده است. شما امروز هر شبکه ای را بزنید فقط دارند درباره اسپانسرها حرف می زنند که این نشان دهنده ضعف تلویزیون ایران است، تلویزیونی که اسیر دست تبلیغات و اسپانسرهاست.
نکته سوم: اینکه چرا صداوسیما نمی تواند با بازنگری در قوانین خود از تعدد و تکرار نام اسپانسرها و گزارش های تبلیغاتی کم کند، به یک تلویزیون قدرتمند مربوط می شود، در حالیکه تلویزیون ایران به دلایل متعدد از جمله کمیت گرایی افراطی در شبکه سازی، واگذاری برنامه سازی به افراد غیر متخصص و با نادیده گرفتن منزلت و تخصص افراد و شایستگی ها، در این بخش خیلی ضعیف شده و دیگر نمی تواند مثل سابق که تنها رسانه انحصاری بود و عملکردی مطمئن و قدرتمند داشت، باشد. صداوسیما پشتیبانان قبلی خود را هم از دست داده است، چرا که خیلی از شرکت ها، محصولات خود را برای تبلیغ به رسانه های دیگر ارایه می کنند.
نکته چهارم : رسانه های داخلی از جمله شبکه نمایش خانگی امروز بخشی از مشتریان تلویزیون را از آن خود کرده است و به تبع این موضوع، علاقه و گرایش مردم به تلویزیون کمتر شده است. رسانه ملی طبعاً باید در بخش های خبری با راست گویی و سرعت و سلامت در انتقال خبر و در ساخت مجموعه های نمایشی با پشتیبانی جدی از بخش حرفه ای و ساخت سریال های جذاب برای مخاطبان، اعتمادسازی را در دستور کار خود قرار دهد. به طور مثال امروز همه مجبورند برای تماشای بازی های فوتبال و مسابقات به تلویزیون مراجعه کنند، باید همین اتفاق برای دیگر برنامه ها و مجموعه های تلویزیون هم رخ دهد تا دوباره شاهد اتفاقات خوب برای رسانه ملی باشيم.
نکته پنجم :کسانی مثل حسن فتحی برای تلویزیون ما یک سرمایه اند. باید از امثال وی استفاده کرد، چرا؟ چون برای ساخت یک سریال تاریخی مثل «معمای شاه» فقط سرمایه مادی تلویزیون از بین نمی رود، بلکه مخاطب این رسانه را هم از آن دور می کند. مردم روایتگر تاریخ فرمایشی را هیچگاه دوست نخواهند داشت و باید با تطابق های واقعی و راستگویی و دوباره کاری، اعتماد ایشان را باز گرداند.
نکته ششم: تلویزیون به نیروهای کارآمد خود دیر اعتماد می کند. به منزلت و شایستگی افراد، نگاه کیفی ندارد و از منظر کمی به موضوعات نزدیک می شود. به طور مثال برنامه «هفت» را به کسی دادند که یک سال تمام باعث نفاق در سینما شد. ادبیات مجریان و کارشناسان در تلویزیون کمتر تعادل دارد، از یک طرف نظام پاستورال و منزه نمایی حاکم است، از طرف دیگر برنامه هایی هستند که مرز کوچه و خیابانی را هم رعایت نمی کنند؛ من فکر می کنم مردم ما، افراط و تفریط اینطوری را دوست ندارند.
نکته هفتم: «ماه عسل» گاهی افراد عجیب و غریب را پیدا می کند یا خلافکاران را به برنامه می آورد که از ایشان اعتراف بگیرد و به خودزنی مهمان اش بها می دهد. این برنامه از بدنه فرهنگ و جامعه ما دور است. شاید بتوان با غریب نمایی و اگزوتیسم، مخاطبانی را گرد آورد و چشم ها را حدقه کرد، اما وسعت خرج برنامه و اهداف اخلاقی اش و به طبع آن فرهنگ سازی به کل آن لطمه می بیند.
نکته هشتم: اگر فیلم مبتذل هم از تلویزیون پخش شود، شاید بخشی از مردم آن را ببینند. پربیننده بودن، تنها و تنها یکی از ملاک ها و سنجش ها برای ارزیابی و موفقیت آن برنامه است.«پادری» نه تنها نکته ای تازه به ماجرا و داستان اضافه نمی کند، که از ارزش های جهان متن نیز دور افتاده است. می توان بطور کلی گفت که کارگردانان سریال های مناسبتی تلویزیون، همواره فرم و اجرا و متن خوب را فدای لودگی بازیگران می کنند. مثلا تکرار مکرر عباراتی مثل قمپز در کردن به تدریج مخاطب را اذیت می کند. اینجا کل بار مجموعه روی دوش «قمپز» است! که چیزی را انتقال نمی دهد جز اصرار بر هیچ.
نکته نهم : سریال «برادر» فضای کهنه ای دارد که با ساختارهای تکنولوژیک همین تلویزیون ایران خودمان که به سمت فرمت های فول اچ دی روی آورده، متناسب نیست. بر اساس یک خصیصه فرهنگی مان که با تاخیر بعضی چیزها را جذب و درک می کنیم، مدیران تلویزیون ما هم این نکات را با «تاخیر» متوجه می شوند، اما ای کاش که بیشتر از تجربه گرانسنگ سینمای ایران در جشنواره فجر گذشته استفاده کنند؛ در فجر گذشته، طیفی از فیلم ها به جشنواره آمدند که چند گام سینمای ما را جلوتر بردند.
نکته دهم : شایسته است که سازمان صداوسیما در عین حال که به با تجربه ها اهمیت می دهد، به جوان تر ها هم نگاه کند و میدان عمل و بهای بیشتری به آنها بدهد تا بتوانند با ساختارهایی متفاوت و به روز به فعالیت بپردازند، به هر روی سهم عمده ای از جمعیت کشورمان را جوانان زیر سی سال تشکیل می دهند، پس سهم نسل جدید نباید نادیده گرفته شود.