هیچ کودکی هنگام تولد، موجودی اجتماعی نیست، بلکه رفتار و سازگاری اجتماعی خود را در تماس با مردم میآموزد و خانواده نخستین و مهمترین محیطی است که کودک در آن از چگونگی این روابط اجتماعی آگاه میشود.
تجربههایی که کودک در سالهای نخست زندگی در محیط خانواده کسب میکند، زیربنای شخصیت و رفتارهای بعدی او است. شیوههای فرزند پروری والدین نقش مهمی در رشد و نمو روانی اجتماعی کودکان ایفا میکند.
حال با این توضیحات سریال «افعی تهران» نوشته پیمان معادی و ساخته سامان مقدم، سریالی است که در نگاه اول با یک داستان معمایی – جنایی در آن روبرو هستیم که در قالب روایت فیلم در فیلم در تلاش است تا این معما را گرهگشایی کند، اما در واقع ما با داستانی مواجه هستیم که ریشه روانشناسانه دارد. شخصیت آرمان بیانی، در نقش منتقد و کارگردانی که در تلاش است تا فیلم «افعی تهران» را با هر جان کندنی که هست بسازد و در عین حال آبرویش را حفظ کند، اما در طی این مسیر با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند که هر بار او را از مسیر و هدف اصلیش دور کرده و یا مجبور به عقبنشینی میکند، همانطور که در زندگی شخصیاش اینگونه است.
آرمان بیانی مردی است که کودکی خوبی را پشت سر نگذاشته است. برخلاف آنچه که در تصور دارد و همواره از آن سخن میگوید مادر دلسوزی نداشته است و از پدر همواره کینه به دل دارد. ترسها و کابوسهایش ریشه در همان دوران کودکی دارند که از سوی پدر یا مادر به او تحمیل شده است و حالا در بزرگسالی گریبانش را گرفتهاند و او دست به هر دستاویزی میزند تا از این کابوسها و بیخوابیهای شبانه رها شود.
در واقع میتوان گفت او نمونهای از خروار است. همه ما کودکی داشتیم که تاثیر مستقیم بر روی شخصیت بزرگسالی ما دارد و این که در کانون خانواده چه اتفاقاتی رخ داده و چه تاثیری بر چگونگی شکلگیری این شخصیت داشته است، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
پیمان معادی در کسوت نویسنده نگاه درستی به کودک دارد. به این که یک پدر و یک مادر چه نقش اثرگذاری برروی آینده کودک خود دارند، نگاه عمیقی انداخته و در قالب یک سریال سرگرمکننده روایتها را به درستی به یکدیگر گره میزند. از نظر نگارنده این یادداشت اینکه افعی تهران در این سریال کیست، اهمیتی ندارد چرا که هرکدام از ما میتوانیم یک افعی باشیم که در شرایط خاص خود واقعیمان را نشان میدهیم. اما معادی با نمایش کودکی شخصیت آرمان و همچنین بزرگسالی او با ترسهایش و همچنین با روحیاتش به شکلی کاملا روانشناسانه و در قالب یک اثر نمایشی از این تاثیرات به نحوی صحبت میکند که نه تنها حکم پند و اندرز و سفارش نمیگیرد بلکه به شکلی کاملا منعطف آن را گوشزد میکند. فقط کافی است بیننده آن باشید و از ابتدا تا انتها روند پرداختن به شخصیت آرمان را مورد رصد قرار دهید.
شخصیتی که کودکی رنجآوری داشته است و حالا تلاش میکند این تجربه را برای فرزندش به جا نگذارد و با وجود آنکه خواسته یا ناخواسته از فرزندش دور است، با این که هرگز پدری کردن را از پدر نیاموخته است، اما تلاش میکند تا پدر خوبی برای فرزندش باشد.
فراموش نکنیم که خانواده، نهادی یگانه است که حیات و سعادت جامعه بشری وابسته به آن است. پرورش نسل آینده، انتقال میراث فرهنگی، پاسداری از ارزشها، زبان آموزش و تامین نیازهای جسمانی و روانی انسان از وظایف عمده خانواده به شمار میآید. بی شک اساس سلامت جامعه وابسته به سلامت خانواده است و سلامت روانی و جسمانی افراد جامعه تامین نمیشود مگر آن که خانوادههایی سالم و متعادل داشته باشیم.
*روزنامهنگار / خبرآنلاین