برای مثال در فیلم "جدایی نادر از سیمین" می توان گفت بازی زوج دوم (شهاب حسینی و ساره بیات)به همان میزان مطرح است که بازی زوج اول(پیمان معادی و لیلا حاتمی). و ما در واقع دو زوج قهرمان داریم. این اتفاق در فیلم های دیگر اصغرفرهادی نیز به چشم می خورد. مثل پرسوناژهای فیلم "درباره الی" که گاه حتی فراموش می کنیم که "احمد مهرانفر" در این فیلم، همان ارسطوی سریال "پایتخت " است و یا در "چهارشنبه سوری" چقدر به "پانته آ بهرام" نزدیک هستیم. بازیگر فیلم های وی معمولا با کاراکتری که توسط فیلمنامه ی او طراحی می شود به ما شناسانده می شود و ما تمام ذهنیتی که از قبل درباره ی بازیگر داشتیم را، ناخواسته فراموش می کنیم.
همین موضوع باعث می شود تا از انتخاب "امیرجدیدی" برای فیلم تازه ی فرهادی بسیار خوشحال شویم. امیرجدیدی از جمله سوپراستارهایی است که کاراکتر خاص خودش را دارد. به نظر می رسد او برای مطرح شدن راه های متفاوت تری از دیگران را انتخاب کرده است. او اصراری بر رعایت کردن پارامترهای سلبریتی بودن ندارد. پارامترهایی که در تمام دنیا جایگاه خود را دارد. در برخورد با امیرجدیدی مسئله ای که به چشم می خورد این است که او کاملا خودش است و نیازی به حاشیه سازی برای دیده شدن ندارد. امیرجدیدی وقتی خودش را معرفی می کند نمی گوید من اهل تهرانم بلکه می گوید که من اهل شهرک اکباتانم. شهرک اکباتان که من هم ساکن همینجا هستم. محیطی دو وجهی که پتانسیل آن را دارد تا نوجوانی و جوانی را در آن انتخاب کنی، چه خوب و چه بد. از علم و هنر و ورزش تا اعتیاد و انحراف. شاید بگویید که این نمونه آماری درستی نیست و هر منطقه و شهری را شامل می شود اما تا آنجا که من شاهد بزرگ شدن بچه های دو نسل در آن بودم، به نظرم این شهرک در تبلور خواسته ها و یا ناخواسته ها پررنگ تر نمود دارد.
" امیرجدیدی" وقتی نوجوان بود، به قدری خوب به توپ ضربه می زد و فوتبال را با تکنیک بازی می کرد که هم نسلان او عقیده داشتند، او در آینده فوتبالیست مطرحی خواهد شد . بی حاشیه بود و درسخوان و بی جهت در بلوک ها نمی چرخید مگر برای قوتبال بازی کردن و هرگز هم کسی در مورد توانایی بازیگری او حرفی نمیزد. همه ی جوانها بیشتر متوجه ستاره و خسرو پسیانی بودند و عرفان و پندار اکبری. تا اینکه "هومن سیدی" او را کشف کرد . در همین شهرک اکباتان با دو فیلم "سیزده" و آفریقا".
و بعد ابوالحسن داوودی با "رخ دیوانه" او را به سینما بیشتر وصل کرد و سهیل بیرقی با فیلم "من" از او یک سوپراستار ساخت. بازی فوق العاده ای که همه را شگفتزده کرد حتی منتقدین و داوران راواما او همچنان، همان پسر خوبی بی ادعایی بود که راه خودش را می رفت. با "اژدها وارد می شود" مانی حقیقی و نقش متفاوتش در " عرق سرد"، دفتر بازیگری در سینما را رسما امضا و صندلی اش را به نام خود ثبت کرد اما بی حاشیه و غرور کاذب.درست مثل فوتبال بازی کردنش که می خواست مثل بهکام کات دار شوت کند.
در «قانون مورفی» هم به خوبی از پس یک نقش طنز برآمد و.....اما پیش از آن
با بازی در" قاتل اهلی" وجه دیگری از بازیگری خودش را نشان داد. در این فیلم "مسعود کیمیایی " سعی کرد او را با هیبت "قیصر" وارد نقش مهم ش کند. قیصری که همیشه کاراکتر مشکی پوش کیمیایی است، به نوعی کلاه مخملی بدون کلاه با شخصیتی جدا از فیلمفارسی. آدم های لوتی بامعرفتی که گاهی برای دیگران از خودشان می گذرند اما از حقشان نه. جدیدی با وجود اینکه تمام المان های کاراکتر قیصر را داشت، دراین فیلم بدون اینکه سعی کند ادای کسی را دربیاورد توانست به خوبی نقشش را ایفاکند. هرچند که حتی قبل از شروع جشنواره ی فجر، مشخص بود که قرار است این فیلم را بکوبند و بد جلوه دهند که گر چه در حد و اندازه ی فیلم های کیمیایی نبود اما امیر جدیدی فوق العاده ای داشت.
جدیدی در "هت تریک" هم بازی خوب و متفاوتی ارائه داده است. بزرگترین حسن بازی او دوگانگی شخصیت او است که می شود اسمش را بلاتکلیفی خود با خود گذاشت. و با تنگه ابوقریب باز هم متفاوت و باز هم تحسین برانگیز.
و در آخر، بازی او در "روز صفر" سعید ملکان" که بسیار خوب است و در جشنواره اخیرهم مورد اعتنا و تقدیر قرار گرفت.( اگر در فیلمی بازی امیرجدیدی به اندازه که انتظار داریم درنمی آید به دلیل این است که نقش او در فیلمنامه خوب درنیامده و یا کارگردان همین را خواسته است چرا که امیر جدیدی هرگز سعی نمی کند از متن و کارگردان جلو بزند و این اگر هم نقطه ی قوت نباشد یقینا حرمت داری یا شاید هم امانتداری است). برای مثال در سکانسی، مامور امنیتی(امیرجدیدی)، نوجوان انتحاری(مهدی قربانی) را که به خودش مواد منفجره بسته اما در تردید است، باید قانع کند تا از این کار منصرف شود. موقعیت درام و پرتعلیقی که می توانست نقطه ی عطف فیلم باشد و از پارادوکس زندگی هر دوی آنها که شاید وجوه مشترکی هم دارد، رمز گشایی کند اما کارگردان در خلق این سکانس عجله کرده و به رغم مهیا بودن همه ی عوامل برای درآمدن یک سکانس با پلان های کوتاه اما متعدد تاثیر گذار و همچنین وام گرفتن از میزانسن های درست، تمام این فرصت ها را می سوزاند.
در آخر دوباره به این مسئله برمی گردیم که در فیلم های فرهادی ما با پیش زمینه ی بازیگر کاملا غریبه ایم. در واقع همه ی چیزهایی که می دانیم را کنار می گذاریم و برای چهره ی جدیدی از آن بازیگر آماده می شویم و به همین دلیل مشتاقانه منتظر فیلم تازه و خوشبختانه بومی و ایرانی فرهادی هستیم، اگر چه کمپانی غیر ایرانی حامی آن باشد.
و کلامی تکراری که " امیرجدیدی" این پتانسیل را دارد که نقطه ی اوج بازی او را در فیلم فرهادی ببینیم. بازیگر بی ادعایی که مسیر خودش را می رود و استحقاق دیده شدن را دارد.
عکس: مصطفی رودکی