یکشنبه, 30 آبان 1395 19:56

من ، اربعین ، لیلا، رضا و....شله زرد

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

هما گویا – شاید اگه اون روز رضا نمی اومد برای دوستش نذری بیاره، شاید اگه در همون مراسم شله زرد پزون، نگاه رضا و لیلا به هم گره نمی خورد هرگز عاشق هم نمی شدن و عروسی نمی کردن.شاید اگه اون روز رضای وامانده و سرخورده با دخترکوچکش در همون فصل شله زرد پزون ، دوباره در خونه ی پدری لیلا نمی آمد، هرگز مهر رضا و دخترش به دل لیلا نمی افتاد و رضا رو نمی بخشید اما این اعتقادها در فیلم ماندگار مهرجوئی چه خوب بستری شدند برای یک قصه ی بی نظیر و یک فیلم ماندگار از دو دهه پیش که مناسبت ها رسم و رسومی داشتند.

 

اربعین که میشد،نزدیکای ظهر
هی در خونه ها رو میزدن
شله زرد می آوردن و بچه ها
طعم و رنگ شله زردهارو با هم
قیاس می کردن


اربعین که میشد...
مش حیدر دیگ بزرگ شله زرد آقا جان رو هم میزد و
می خوند:
"اربعین شاه دینه / شله زرد چرب و شیرینه"


حالا...
اربعین که میشه...
زنگ در کمتر خونه ای صدا میکنه طرفای ما
کسی نذر نکرده تا ادا کنه
کار راحته...


در فضای مجازی میشه به جای طعم و رنگ شله زردها ،پست ها و عکس هارو با هم مقایسه کرد.
بوی گلاب و زعفرون نمیده این نوشته ها.بوی عشق هم نمیده.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید