چهارشنبه, 01 آذر 1396 03:30

نقد فیلم «خفه گی » آخرین ساخته فریدون جیرانی / لوکیشنی در ناکجا آباد

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
نقد فیلم «خفه گی » آخرین ساخته فریدون جیرانی / لوکیشنی در ناکجا آباد نقد فیلم «خفه گی » آخرین ساخته فریدون جیرانی / لوکیشنی در ناکجا آباد

هما گویا (سی و یک نما) – به نظرم کارآکترهای زن با نام "مشرقی" در فیلم های جیرانی هر کدام گوشه ای ازشخصیت ناآرام سینماگر اوست که برای فاصله گرفتن از آنها در غالب شخصیت یک زن و نه مرد در فیلم هایش امضا می کند تا از آنها دور شود. شخصیت هایی که هم قربانی هستند و هم می توانند قربانی بگیرند. درست مثل صحرا مشرقی در فیلم خفه گی.

شکی نیست که "خفه گی" خوش ساخت ترین فیلم فریدون جیرانی محسوب میشود با کارگردانی بی نظیر ، فیلمبرداری عالی و البته تدوین قابل تحسین. اما عجیب اینکه موسیقیدان برجسته ای چون کارن همایونفر نتوانسته موسیقی روی فیلم بگذارد که مثل خیلی از فیلم های معمایی – جنایی جلوتر از قصه بایستد.شاید به این دلیل که او هم فضای سر در گم فیلم را نتوانسته به درستی حس کند.جیرانی در این فیلم هر چه بلد بوده رو کرده الا قصه پردازی. این بار تصمیم گرفته تا هر چه در حافظه ی کامپیوتری اش از سینمای دنیا دیده و پسندیده را در اگر شده یک پلان به تصویر بکشد و البته فیلمی از آب درآمده که کافی است فقط کمی عاشق سینمای کلاسیک باشید تا از دیدن آن به گونه ای لذت ببرید که تمام هذیان های فیلم را فراموش کنید.
در این فیلم آنقدر به آلفرد هیچکاک نزدیک می شوید که گاه فکر می کنید هر آن ممکن است از گوشه ی یک پلان دست در دست فریدون جیرانی ازقاب عبور کند و یا گلوی صحرا مشرقی را فشار دهد.خفگی فیلم "پرسونا" را دور میزند ، به "سر گیجه" می رسد، از "شیطان صفتان" عبور می کند و در کمال خونسردی به پایان می رسد.جالب اینکه در راهروی خلوت و متروک آسایشگاه نماهایی را می بینید که می شود دوقلوهای فیلم "درخشش" هم در کادر باشند.

هنوز نمی دانم جیرانی در این فیلم هذیان می گوید و یا اعجاز می کند اما هر چه هست فیلمی است که در شان یک کارگردان که فیلم می شناسد هست حتی اگر سیاه و سفید در زمان و مکانی باشد که پارادوکس آن سردر گم کننده است. شهری دیوانه و ویرانه که فقط گوشه ای از فضای برف آلود آن را می بینیم ، چراغ گرد سوز یا لامپا های قدیمی که در خاموشی لمینت کف را نمایان می کند و تلفن قدیمی زیمنس شماره گیر در کنار گوشی آیفن.

7879.jpg

در حقیقت فیلم جیرانی در حالی که غرق در میزانسن است اما اصلا لوکیشن ندارد .همه را می توانید در فیلم ببینید. شاید گوشه آسایشگاه نیکول کیدمن "دیگران " هم با فانوسی شبیه آنکه در دست نوید محمدزاده است فریادی بزند و ما بفهمیم تمام این کارآکترها در حقیقت مرده اند. چرا که در فیلم خفه گی همه چیز در حال ویرانی و مرگ است. از ساختمان ها تا چهره های یخزده که با نمای نزدیک به رخ بیننده کشیده می شود.

الناز شاکر دوست "صحرا مشرقی" پیر دختر کک و مکی با موها و مژه های کمرنگ و زال مانند(احتمالا مسی خیلی روشن که در فیلم سیاه و سفید جیرانی باید حدس زد) سر پرستار یک آسایشگاه روانی است با یونیفورمی شبیه راهبه های دیر.(گریم سنگین الناز شاکر دوست از بزرگترین ضعف های فیلم محسوب میشد که متعادل تر بودن آن بسیار باورپذیر تر بود).
بیمار تازه تیمارستان یک دختر جوان (پردیس احمدیه) است و به صحرا می گوید که در حقیقت خودش را به دیوانگی زده تا از دست شوهرش مسعود (نوید محمد زاده) در امان باشد . او از صحرا کمک می خواهد اما صحرا عاشق مسعود می شود. صحرائی که در کودکی مورد تجاوز ناپدری قرار گرفته و تا به حال محبت هیچ مردی را حس نکرده است.
تک سکانسی که در آن پولاد کیمیایی به عنوان برادر مسعود حضور دارد نقطه عطف ماجراست و یقینا جیرانی باید بیشتر از این شخصیت برادر مسعود را پررنگ می کرد .در این سکانس متوجه می شویم که منصور فیلمی را به مسعود نشان داده که در آن زنش با دوست مسعود رابطه نامشروع داشته و در این سکانس شاهد ری اکشن های روانی مسعود می شویم که تلنگری است تا در ادامه خیلی به او اعتماد نکنیم.

.jpg

 

 


ویژگی بسیار شاخص خفه گی بازی و کارآکتر در آمده ی ماهایا پطروسیان ، دوست صحرا (الناز شاکردوست) است که بعد از سال ها آنقدر درخشان ظاهر می شود که افسوس کم کاری او را در دهه اخیر بخوریم.شخصیت خودفروش از نوع حلالش برای معاش وزندگی.
پایان فیلم خفه گی درست ترین بخش فیلم است به شرط اینکه در انتهای آن کاملا عامیانه برای توضیح سرنوشت صحرا مشرقی نوشته ای قبل از تیتراژ پایانی نمی آمد چرا که مخاطب این فیلم اگر قرار باشد که خفه گی را درک کند سرنوشتی جز مردن در آسانسور برای صحرا متصور نمی شود و این نوشته بسیار عامیانه است: "مرگ دختر در آسانسور به دلیل خفه گی پرده از یک جنایت برداشت".
بزرگترین فرق فیلم اخیر جیرانی با آثار هیچکاک در این است که هیچکاک خدای شخصیت پردازی است و در این فیلم جیرانی صرفا با چند کلام از روی شخصیت ها می پرد تا هیجان کاذبی به مخاطب بدهد.در خفه گی تنها چیزی که برای سازنده مهم نیست برقراری ارتباط مخاطب و حس همذات پنداری با شخصیت هاست. او فقط با خفه گی می خواهد توانایی خودش را در ساختن فیلم به رخ بکشد که می کشد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید