میل و کشش و اشتیاق مخاطب باعث شده تا سینما در هر دوره و زمانهای الگو و شمایلی از جوان عاصی و ناآرام و سرکش را در شکلها و فرمها و ورژنهای مختلفش بازتولید کند و "نوید محمدزاده" تا امروز آخرین نسخه و آپدیتشدهی این شمایل در سینمای ایران است.
او با جثه و اندام کوچک و ریزنقشی و به لطف کاراکترهای درب و داغان و آش و لاش چند فیلم اولش توانسته بهترین تصویر ممکن را از نسل تیپاخوردهی رنجور دهه 1360 برای علاقهمندان سینما و همنسلانش در شکلهای متنوعی بازتولید کند.
حکایت رسیدن نوید محمدزاده به شهرت و اعتباری که سینما و نمایش ایران در فضای فعلی اجازهاش را میدهد، خودش یک روایت دلچسب و فانتزی برای همنسلان اوست؛ جایی دور از احتمالات و امکانات احتمالیِ پایتخت، از فضای تلخ و محروم بعد از جنگ در ایلامِ نیمه ویران، یکی راه افتاد و آمد تا به هدف و رویایی دستنیافتنی برسد؛ چیزی که چند سال پیش از اینکه به پرده سینما راه پیدا کند در یک برنامه تلویزیوی دربارهاش حرف زد و حالا آن تکه برنامهی دیدهنشده دست به دست در فضای مجازی میچرخد و میتواند برای یک نسل سودایی شبیه مانیفست کوچک اما دلپذیری شود از ضربالمثلِ بیمصداقِ «خواستن توانستن است…»
نوید محمدزاده در آستانه ورود به دهه چهارم عمرش با سه سیمرغ بلورین داده و نداده، با رکورد درو کردن همهی جوایز سینمایی یک سال و حالا با جایزهای جهانی از فستیوال معتبر ونیز (گیرم در بخش جنبی و فرعی) و کلی حرف و حدیث و حواشی واقعی و مجازی میتواند تحقق آرزوهای خیل عظیمی از جوانانی باشد که در فیلمهای مختلف به ترسیم جلوههای مختلف حال و روزشان پرداخت؛ از دانشجوی نخبه ستارهدار عاشق خسته عصبانی و اوباش ناراحت و نفله و وحشی تا برادری که نمیخواهد اعتیاد مثل خوره روحش را هم مانند جسمش در انزوا بخورد و بتراشد. با این توصیف، محمدزاده در دنیای روی پرده نماینده اَشکال مختلفی از واقعیت تلخ و دردآور یک نسل شد و در دنیای واقعیت مثالی از تحقق رویاهای محال آنها. این دوگانه جذاب به نظرم رمز و کلید اصلی موفقیت او و پاسخ ابهام بزرگیست که خیلیها را - حتی بین اهالی سینما - از صعود ناگهانی و چراغخاموشِ این جوان در بازیگری دهه 1390 شگفتزده کرده است.
*(بخش کوتاهی از مطلب "بازتولید شمایل نسل تیپاخوردهی رنجور" در شماره 93 ماهنامه سینمایی 24):