وقتی مصطفی کیایی با اولین ساختهی خود، «بعد از ظهر سگی سگی» محک زده شده ، شرایط سینمای ایران به گونه ای از سینمای بدنه به "سینمای اسکلت" رسیده بوده که منتقدین نگاه منصفانه ای به این فیلم نداشتند و طنز متفاوت آن را در "بعد از ظهر نحس یاس و بد بینی " گم کرده بودند. اما کیائی همان موقع هم نقشه اش را کشیده بود تا ثابت کند به زودی با نگاه جوان و تازه ای در سینمای ایران رو به رو خواهیم شد . نگاهی که مخاطب عام از آن لذت می برد ، مخاطب خاص آن را می پسندند و منتقدین هم نمی توانند منکر آن باشند.
کیایی بر مضامین اجتماعی تسلط دارد و قصه گوی خوبی است حتی در گفتن قصه های تکراری.حالا چه در روایت های خطی و چه در روایت های غیر خطی که ریسک بزرگی است.
خالق خط ویژه بلد است خط قرمزها را دور زده و در قالب های گوناگون، در کنار آسیب های اجتماعی، تلنگری هم به معضلات اقتصادی و حتی سیاسی بزند و تلخ ترین اتفاقات جامعه را گاهی حتی با طنزی متفاوت، شیرین به کام مخاطب بریزد.
از آنجا که بهانه ی این یادداشت اکران آخرین فیلم وی یعنی عصر یخبندان است ، بد نیست با نگاهی به این فیلم پخته تر شدن سینمای او را با هم مرور کنیم.
قصه از کجا شروع شد
جوانی در یک آپارتمان مرده است.کشته شده یا "اوردز" کرده ؟ آیا حالا ما با یک فیلم معمائی –جنائی روبرو هستیم ؟ خیر . این جنازه فقط قرار است بستری شود که ما زندگی یک سری شخصیت ها را به هم وصل کنیم و از چند زاویه یک قصه را با تاب خوردن در زمان ببینیم.منیره ( مهتاب کرامتی ) زن شوهر داری است که با جوانی به نام "فرید" (بهرام رادان) در ارتباط است.فرید در گذشته با شخص دیگری (سحر دولتشاهی)دوست بوده که همکار منیر است و بابک ( فرهاد اصلانی ) شوهری است که پس از 12 سال زندگی مشترک و داشتن یک دختر، با خیانت همسرش رو به رو می شود. همسری که حالا، معتاد به مواد مخدر است و...
بدون شرم ....نگاه کن
بیشتر شخصیت های این قصه خیانتکارند مگر اینکه خلافش ثابت شود . بزرگترین ویژگی عصر یخبندان کیائی این است که یک چنین سوژه ی خلاف عرف را به گونه ای روایت می کند که از دیدن فیلم کنار دیگران معذب نمی شویم و خجالت نمی کشیم. روایت انقدر به دور از بی حیاگوئی است که حتی سختگیرترین مخاطب ها و منتقدین را هم به اعتراض وا نمی دارد حتی اگر فحاشی کند.فیلم کثیف نیست ، واقعی است و از تبادل نگاه و لحن شخصیت ها به هم چندشمان نمی شود. می خواهد قصه بگوید نه اینکه به بیراهه برود.
تدوین،فوت درودگری یک فیلم
در این فیلم خوش ساخت، تدوین نقش بسیار مهمی دارد (اصولا در فیلم هائی با روایت های غیر خطی، چند لایه و چند زاویه تدوین به اندازه ی کارگردانی و فیلمبرداری مهم بوده و فوت درودگری کار محسوب می شود تا سکانس ها را به هم می چسباند . مثل فیلم های مهمی چون 21 گرم ، بابل و یا قصه های عامه پسند). تدوین، یکی از ویژگی های مثبت فیلم عصر یخبندان است که از نگاه داوران جشنواره ی سی و سوم هم دور نماند "نیما جعفری جوزانی" سیمرغ بلورین این بخش را در جشنواره فجر سی و سوم گرفت.
لطفا پلک نزنید:
کیائی به عمد ریتم فیلم را بسیار تند کرده است (که البته با این ویژگی خیلی موافق نیستم و در حین دیدن فیلم حس می کردم که بیننده در لابلای تعلیق قصه، با این ریتم جا می ماند) اما نقطه ضعف این ریتم تند در جائی مشخص می شود که فیلم یک چهام پایانی را طی می کند و ریتم (بر عکس ) کند می شود و این تغییر به چشم می آید، در حالی که می توانست در طول فیلم روندی یکنواخت یا پیش رونده در ریتم داشته باشد که عصر یخبندان چنین تدبیری را می طلبید.
بازیگری یعنی ...
گر چه بازی مهتاب کرامتی و زحمتی که برای این نقش کشیده خیلی به زبان و قلم آمده اما یقینا ستاره ی عصر یخبندان " سحر دولتشاهی" است که بازی اش در این فیلم یک استثنا است و نحوه برخوردش موقع دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن مکمل،نشان میداد که برای بهتر دیده شدن، انگیزه ی بسیاری پیدا کرده است. محسن کیائی هم به خوبی نقشش را در عصر یخبندان می شناسد. او همیشه می داند برادرش چه می خواهد اما فرهاد اصلانی و بهرام رادان حتما می توانستند بهتر از این باشند و بازیگری به نام "ژاله صامتی" که حتی اگر در یک سکانس هم باشد ، آن سکانس ماندنی است ضمن اینکه اصولا در این فیلم بازی بد دیده نمی شود.
*** عصر یخبندان به رغم ضعف های که در خصوص شخصیت پردازی قصه دارد، کاری نزدیک به استانداردها ست که مردم را نیز راضی از سالن های سینما خارج میکند و نوید این را می دهد تا منتظر کارهای بهتری از این سینماگر خوشفکر باشیم.