در برابر شما ادب می کنم و با نگاهی چون لقمان به شما می نگرم و پرهیز می کنم از آنچه شما انجام داده اید.
چطور می توانیم دم از انصراف بزنیم، در حالی که کارهایی در کارنامه خود داریم، که بودجه آن از نهادهای قدرت تامین شده است؟ اگر این ریاکاری نیست، پس چیست؟
کجای کارنامه بنده حقیر چنین کارهایی یافت میشود؟ تنها درباره دو اثر که ممکن است چنین ظنی به وجود آورده باشد همین قدر بگویم که فیلم "دلشکسته" را تنها به دلیل اینکه سعی داشت برای جوانان علاقهمند به حضور در بسیج الگوی رفتاری درستی بر پایه ادب و احترام به افکار مخالف ترسیم کند، با دستمزدی بسیار ناچیز کار کردم و نقش پرافتخار "شهید بابایی" را به دلیل ارادتم به شهدای که با نثار جان شان مدافع راحت جان و مال مردم شان بودند. شهدایی که اگر امروزه حضور داشتند، شاید اوضاع به گونه دیگری بود.
کجای کارنامه ی من حقیر تعاملات نزدیک با نهادهای قدرت یافت میشود که این چنین رای بر وابستگی فکری و عقیدتی بنده می دهید؟
شهاب حسینی پیش از این یادداشت را رسانه ای کرده بود که با واکنش هایی رو به رو شد. متن آن یادداشت نیز چنین است:
شهاب حسینی بازیگر صاحب نام سینما در واکنش به وضعیت این روزهای کشور و انصراف تعدادی از هنرمندان از جشنواره فجر یاداشتی منتشر کرد.
بازیگر فیلم «آن شب» با انتشار یادداشتی در اینستاگرامش نوشت:
دوستان، هموطنان، همدردان، مردم رنجیده ، روحمان آزرده و دلمان شکسته، میدانم. اعتمادمان سلب شده و حال عمومی ما را به این روز در آورده. در همین سرزمین زیستم و چون شما نیک میدانم. اما این را نیز میدانم که روزگار امروز محصول غلبه همیشگی احساسات، بر عقل و منطق ما در همه ادوار تاریخ و در همه سطوح اجتماعی و فرهنگی است. وارث یکی از بزرگترین گنجینه های تاریخ و ادبیات در جهان هستیم در حالی که در زندگی روزمرهمان نهادینه نشده و نمودی ندارد. برخورد احساسی ما درباره آینده شخصی و اجتماعیمان مانع از درخشش آفتاب آگاهی و عقلانیت در زندگیمان شده.
تا آنجا که اول عمل میکنیم و بعد فکر میکنیم و چه بسیار که فکر نکرده عمل میکنیم، فرمانی در دست احساسات برخاسته از عجله در همه چیز، در تصمیم گیری، قضاوت، اظهار نظر، گرایش و واکنش.
وقت آن نرسیده که بیش از پیش از چاشنی تامل و تفکر و تعقل بهره ببریم؟ درباره سیاستهای کلان مملکتی چون از دانش کاغی برخوردار نیستم، صاحب نظر هم نیستم و بعید میدانم نظر شخصیام تاثیر چندانی بر روند وقایع داشته باشد. هرچند عیان است نسبت به دو دهه قبل، بیشتر از غلبه احساسات بر منطق رنج میبریم. اما در حیطه حرفهای خود گاهی ناگزیر از ذکر مطالبی هستم.
در احوالات مواج و گل آلود، کم نیستند موج سواران و ماهیگیران آب گل آلود. با عشق و ارادت به تمامی خانوادههای داغدار وقایع اخیر به خصوص عروجیان هواپیمای مسافربری، لازم به ذکر میدانم سقوط سهمگین دیگری تهدیدمان میکند. و آن، سقوط از مرز استانداردهای رفتاری در جامعه است که این روزها در انواع مختلف شاهد آن هستیم. از صفحه تلویزیون گرفته تا سطح و عمق جامعه در فضاهای حقیقی و مجازی. دوستان، شاید در حال حاضر شرایط فعلی متناسب این مطلب نباشد اما عملکرد تعدادی از همکاران که بعضا درپشت آن انگیزههای شخصی فراوان موج میزند، این واکنش را طلب میکند.
جشنواره فیلم فجر جدای از نام و مناسبت برگزاری آن، به لحاظ تکنیکی همواره تنها جشنواره رسمی کشور تلقی میشده که شاید کلیه سیاستهای سینمایی سال بعد از خود را اعم از نوبت اکران آثار، سیاستهای تولید، روش و خط مشی سینما را رقم میزده و از این بابت همواره مورد توجه سینماگران در بخشهای مخلتف و محلی جهت ارائه، کشف، رشد و پیگیری فعالیت حرفهای قلمداد میشدع. لذا حضور در آن همواره برای فیلمسازان داخلی حائز اهمیت بوده. هر ساله هم شاهد استقبال گسترده مردم و خاصه مخاطبین سینما بوده و طی سالهایی که از آن گذشته، رقم زننده بخش قابل توجهی از تاریخ سینمای ایران بوده. که مسلما مانند بسیاری جشنوارههای دیگر در دنیا متولیان دولتی داشته. حال تعدادی از همکاران بنای اعلام انصراف از جشنواره گذاشتهاند. با احترام به تصمیم شخصی آنان، نسبت به آن نقدی دارم که عرض میکنم. اولا این حرکت دامن زدن به افتراق جامعه شکن خودی و نا خودی است. و این در حالی است که جامعه و مردم بیش از هر زمان دیگری به همبستگی و دلداری یکدیگر نیازمندند. این رفتار حتی در میان هنرمندان و طرفداران و مخاطبینش نیز شکاف عمیق و شاید جبران ناپذیری ایجاد کند که به صلاح هیچ کس نیست. و این تصور که کسانی که ترجیح به انصراف نمیدهند همدرد و شریک حال مردم و جامعه نیستند، و موضعی مغایر با مردم دارند، سخت اشتباه است. حق یک فیلم با تمام مشقات و مشکلاتی که در راه ساخته شدن دارد، هست که دیده شود و در مناسبتی رسمی مورد ارزیابی قرار گیرد. این موضوع از بابت انگیزه تمامی عوامل یک فیلم با سرنوشت هنر سینمای کشور، ارتباط مستقیم دارد. چه بسا که طی دهههای گذشته چنانچه نیم تمرکز سیاسی و نظامی کشور را اگر صرف ساختن فرهنگ سینما به قدرت هماوردی با هالیوود میکردیم، شاید امروزه با تکیه بر بنای تاریخی و فرهنگی و ایمانی که از آن برخورداریم، نیمی از جهان را به مرام و آیین خویش در آورده بودیم. بماند.
در نهایت قربانی شدن فرهنگ و هنر هم دست کمی از دیگر فجایع ندارد. دوم اینکه این جشنواره تماما امکان بدل شدن به یادوارهای برای تقدیم شدن آثار به از دست رفتگان مدت اخیر و زنده نگه داشتن یاد آنها را داراست و تریبونی برای بیان رسای احساسات و همدردی با دردمندان. یادوارهای که رنگ و بوی یاران از دست رفته را به خود بگیرد و تبدیل به مراسمی برای گرامیداشت و زنده نگه داشتن شکوه یادشان باشد. لذا این بنده کوچک بدینوسیله این حرکت را تایید نمیکنم و آن را گامی در جهت همدردی تلقی نمینماین. هنر و فرهنگ حق مردم هر سرزمین است و در هر محفلی و تحت هر عنوانی که مجال بروز و ظهور پیدا کند، تاثیر گذار جامعه خویش خواهد بود. ای کاش نیتهایمان هم خالص باشد، و بنا به صلاح شخصی خود فی المثل ترس از برخورد تحقیر آمیز مخاطب با فیلممان به سیاق و روال ادوار گذشته، پشت احساسات پاک مردم قایم نشویم. اوست یگانه حی و حاضر و ناظر. هم قصه نانموده داند، هم نامه نانوشته خواند.