وقتی می گوییم ما در فضای سینما نفس کشیده و با قهرمانان دوست داشتنی و قدرتمند فیلم ها زیست می کردیم، پوزخندی روی لب های شان می نشانند.
آن دوران، فیلم ها قهرمانانی داشتند که مخاطب تا لحظه آخر سرنوشت آنان را دنبال می کرد. اگر پیروز می شد برایش سوت می کشیدند و کف می زدند، اگر هم کشته می شد، شبنم اشکی گوشه چشمان شان می نشست.
آری قهرمانان زمان ما این چنین بودند،نه مثل نقش اول های امروز که حتی نمی توانند شلوار خود را بالا بکشند. کاراکترهایی مفلوک و سرخورده که هر کس و ناکسی توی سرشان می زند!
هر بازیگری نمی توانست نقش قهرمان فیلم را بازی کند، زیرا مخاطبان هر کسی را در قامت قهرمان نمی دیدند.
باید هنرمندان پرقدرت و جذابی مثل: همفری بوگارت، جان وین، گریگوری پک، برت لنکستر، مارلون براندو، ژان گابن،چارلتون هستون،کرک داگلاس،یول براینر و...نقش قهرمان را بر عهده می گرفتند تا باورشان کنیم و به آنان احترام بگذاریم.
همه قهرمانان از هالیوود نمی آمدند، بلکه بازیگران توانایی نیز بودند که در کشورهای دیگر هنرنمایی می کردند و شکل و شمایل نسبتا متفاوتی با هالیوودی ها داشتند،اما جذاب و دوست داشتنی بودند.
بی شک یکی از این قهرمانان اروپایی، خوش تیپ و چپ دست فرانسوی، آلن دلون است.او با اینکه هیبت قهرمانان هالیوودی را نداشت، اما زیبایی خاصی داشت که همه را تحت تاثیر قرار می داد.
پشت این چهره معصوم و دوست داشتنی،فردی خشن و تسلیم ناپذیر بود که نقش گنگسترهای بی رحم و آدم کش های حرفه ای را بازی می کرد، اما مانند قهرمانان هالیوودی اهل نامردی نبود. گاهی نیز در کسوت پلیس در می آمد و دمار از روزگار تبهکاران در می آورد.
هرچند که از اواخر دهه 50 میلادی وارد سینما شد، اما اوج شهرت او در دهه 70 بود، زمانی که فیلم های متعددی از وی روی پرده ها می آمد.
هیچ کس دوست نداشت این چپ دست خوش تیپ، حتی خون از دماغش بیاید،اما سرنوشت او در فیلمنامه ها به گونه ای رقم خورده بود که در انتهای فیلم ها با ناجوانمردی کشته می شد و تماشاگران برایش عزادار می شدند.این گونه مرگ ها روزگاری شاخصه نقش های او بود و از قضا بیش از پیش بر محبوبیت اش افزود.
او را دوست داشتیم و هنگامی که روی پرده عریض سینما خودنمایی می کرد، حتی پلک هم نمی زدیم تا به قدر چشم بهم زدنی، هنرنمایی و شاهکارهای او را از دست ندهیم.
با اینکه تقریبا مطمئن بودیم دوباره در انتهای فیلم با ناجوانمردی کشته می شود، اما ناامیدانه می نشستیم تا فرجی حاصل شود و کشته نشود تا گوشه چشمان مان اشک حلقه نزند.
آری، برای مان دوست داشتنی بود و احترام انگیز.
او هنوز هم برای ما دوست داشتنی است و به عنوان قهرمان قبول اش داریم، حتی در سن 86 سالگی،چون خاطرات خوبی از او در خاطر داریم و روزگار خوشی را در کنارش گذرانده ایم.
دیروز خبری دست به دست شد که نقل قولی از آلن دلون خوش تیپ بود. او گفته بود دوست دارد پیش از آنکه به خاطر کهولت سن و بیماری زمینگیر شود،از دنیا برود، آن هم با اتانازی!
صدها فیلم دیده ام که قهرمانان در آنها زندگی کرده اند، گاهی روزگارشان خوش بود، گاهی ناخوش. گاهی پیروز می شدند و گاهی شکست را تجربه می کردند. هرگز ندیده و به یاد ندارم قهرمانی، حتی به مخیله اش هم خطور کرده باشد که خودکشی کرده یا تسلیم مرگ اختیاری شود!
هیچ قهرمانی خودکشی نکرده و نمی کند،زیرا اگر به چنین کاری دست بزند،دیگر قهرمان نیست، می شود مثل کاراکترهای مفلوک امروزی که تحمل کوچک ترین مشکلی را نداشته و سریع دست به خودکشی می زنند تا برهند.
آلن دلون قهرمان ماست،او نباید و نمی تواند خودکشی کند. اتانازی همان انتحار است و شایسته قهرمان نبوده و نیست.
قهرمانان به خاطر اسقامت و صبرشان در شرایط سخت است که توانسته اند به این مقام رفیع برسند. اگر در برابر هر مشکلی، حتی پیری و زمینگیری کم بیاورند، از مقام شان توسط مخاطبان و عاشقان سینما خلع می شوند.
آلن دلون خوش تیپ و چپ دست، بخواهی یا نخواهی تو قهرمان ما هستی و حق خودکشی نداری.درست نیست باور ما را به بازی بگیری.
تو حتی وقتی سامورایی تنهایی بودی خودکشی نکردی، کولی تنها و خسته هم شدی، اما حتی به فکرت هم نرسید که دست به چنین کاری بزنی.
زمانی هم که جوانک کم سن و سالی بودی و با روکو و برادران اش زیست می کردی، در برابر مشکلات سر خم نیاوردی.
قهرمانانی که ما روی پرده دیدیم و باورشان کردیم،خارج از سینما نیز در زمان پیری و زمینگیری مردانه ایستادند و تسلیم مرگ شدند.
تو هم مانند: چارلتون هستون، گریگوری پک، جان وین و...باید پیری و زمینگیری را تاب بیاوری و بعد مردانه با مرگ روبرو شوی.
سیدرضا اورنگ
دیدگاهها