گروهی از منتقدان میگویند که شریدر فیلمی به شدت خستهکننده با عنوان "اوه، کانادا" ساخته است. این فیلم تأملی است درباره مرگ، خاطره و حسرت. اما شریدرr به شیوهای گمراهکننده دائماً بین فیلمساز در حال مرگ با بازی ریچارد گیِر و نسخهی جوانتر این شخصیت (با بازی جیکوب الوردی) در خطوط زمانی مختلف در حال رفت و آمد است. این شیوهی روایت داستان را بسیار آشفته و غیرجذاب کرده است.
فیلم با اقتباس از آخرین رمان نویسندهی آمریکایی، راسل بنکس، با ساختاری پازلمانند و بر پایهی مجموعهای از خاطرات پراکنده و چند فرمت مختلف، داستان یک فیلمساز مشهور و جنجالی خیالی به نام لئونارد فایف را روایت میکند که در جوانی برای فرار از جنگ ویتنام به کانادا گریخته؛ فیلمسازی هفتاد ساله و مبتلا به سرطان که در آستانهی مرگ قرار دارد و برای حضور در آخرین مصاحبهاش آماده میشود تا از زندگی افسانهایش اسطورهزدایی بکند.
فیلم جدید شریدر که طی ۱۷ روز فیلمبرداری شده و بازیگرانی چون ریچارد گیر، اوما تورمن و جیکوب الوردی در آن به ایفای نقش پرداختهاند. "اوه، کانادا" فیلمی بسیار تلخ است که با مشکلات اخیر سلامتی خود شریدر ارتباط دارد. بازی الوردی و به ویژه گیِر در فیلم خوب است، اما شریدر با عدم توانایی در کنترل بپیوستگی دست و پاگیر روایت، لطف آنها را نیز ضایع کرده است.
منتقدان گاردین، ایندیوایر، د وراپ، هالیوود ریپورتر و تلگراف همگی آن را دوست نداشتند و به نظرشان این بدترین فیلمی است که در بخش رقابتی کن امسال به نمایش گذاشته شده است.
در این بین مثبتترین واکنش شاید متعلق به ریچارد برودی، منتقد «نیویورکر»، است که فیلم را یکی از بهترین آثار شریدر دانسته و به باورش برخلاف اکثر فیلمهای شریدر که سرراستتر از ایدههای مدنظر فیلمساز هستند توانسته پیچیدگی را در بطن موضوع فیلم نیز نهادینه بکند.
شریدر در مصاحبهای در جشنواره فیلم کن گفت: «طنز ماجرا اینجا است که هر بار که فکر میکنید، «خب، تمام شد»، اما ایده جدیدی به ذهنتان میرسد. و شما باید ایده جدید را بنویسید و فیلم جدید بسازید. بعد میگویی، خب، خدا، دست نگه دار. وقتی فیلمم تمام شد به سوی شما باز خواهم گشت.»
شریدر با خنده می افزاید: «من قصد دارم یک کمپانی جدید به نام سینمای پس از مرگ راه اندازی کنم.»