فیلمسازان بزرگی مثل ولز، هیچکاک و کوبریک نیز، با آغاز قرن بیستم، به نحو قدرتمندی به زبان کلیات فلسفی از پنجره رسانه بدیل تصاویر متحرک سخن می گویند. اما شاید فیلمسازان نسبت به شاعران بزرگ، و شاید حتی نسبت به فییلسوفان بزرگ گذشته، در سخن گفتن در قالب کلیات قدرت بیشتری داشته باشند.
چون فیلمسازانی مثل کوبریک نه تنها از خلال رسانه شان فیلسوفانه با ما سخن می گویند، بلکه خود این رسانه نیز کلیت و جهانشمولی خاصی دارد که به موجبش مستقیما در دسترس آدمیانی از زبان ها و فرهنگ های مختلف در سراسر جهان قرار می گیرد. همانطور که تی.اس الیوت در رساله "دانته"اش می نویسد، شعر به طور کلی، و تمثیل به طور خاص، در قالب کلیات بصزی فوق العاده سخن می گوید: "کلام تنوع دارد، ولی چشمان ما همگی شبیه هم اند. و تمثیل صرفا یک رسم ایتالیایی محلی نیست، بلکه یک روش اروپایی کلی است."
امروزه سینما از همین قدرت سخن گفتن در قالب تصاویر کلی و شفاف و واضح برخوردار است. اما با بهره گیری از شیوه هایی که از حیث بصری بر زبان نوشتار برتری دارد. خود کوبریک به این قدرت سینما آگاه بود. و کثیری از برانگیزاننده ترین تصاویر فلسفی ای را که تا به امروز به روی پرده سینما نقش بسته اند خلق کرد، تصاویری از عشق، مرگ، جنگ، جرم و جنایت، فضا، و حتی هوش مصنوعی.
عکس از کوبریک که توسط خودش گرفته شده، در دورانی که برای مجلهٔ لوک کار میکرد
استنلی کوبریک در سال ۱۹۲۸در منطقه منهتن نیویورک به دنیا آمد و در خانوادهای مهاجر (اتریشی) یهودیتبار بزرگ شد. وی عاشق سینما بود و در کودکی یک دوربین هدیه گرفت و بیشتر اوقاتش را با دوربین به عکاسی مشغول بود.
استنلی کوبریک تحصیلکرده دانشگاه نیویورک بود و پس از تحصیل مدت 4 سال برای نشریه لوکعکاسی کرد. با پشتکاری که در عکاسی داشت در 17 سالگی در مجله لوک به عنوان عکاس استخدام شد.
دو سال بعد اولین فیلم کوتاهش با نام روز مبارزه را ساخت که داستان زندگی یک مشتزن بود. در سال 1951 فیلم پدر روحانی پرنده و در 1953 ترس و هوس را با مضمونی تلخ و ضد جنگ ساخت که با زمان 68 دقیقهایاش به نوعی اولین فیلم بلند کوبریک محسوب میشود اما به هر حال این فیلم نیز آماتوری ساخته شده بود.
کوبریک فیلم بوسه قاتل را در سال 1955 ساخت که این فیلم را سرآغاز فیلمهای بلند او مینامند. وی در سال 1956 قتل را با موضوع یک سرقت ساخت و در 1957 دوباره به سراغ یکی از مضامین مورد علاقهاش رفت و فیلمی ضد جنگی با عنوان راههای افتخار ساخت.
وی در فاصله سالهای 1957 تا 1959 با اینکه تحت قرارداد کمپانی فیلمسازی مترو گلدوینمهیر بود، هیچ فیلمی نساخت. او در 1960 بهجای آنتونی مان فیلم اسپارتاکوس را کارگردانی کرد؛ فیلمی درباره بردگان در روم باستان، که بهرغم نظر کوبریک از فیلمهای خوب او محسوب میشود.
اسپارتاکوس حاصل کار دو کارگردان، دو سال کار و بیش از دوازده میلیون دلار هزینه است. کرک داگلاس، که بازیگر اصلی و مدیر تولید فیلم بود، مسئولیت اخراج کارگردان اول فیلم (آنتونی مان) را بهعهده داشت.
آنتونی مان صحنههای افتتاحیه فیلم را، که در لیبی و مدرسه گلادیاتوری میگذشت، کارگردانی کرده بود. با اخراج او استنلی کوبریک برای ادامه کارفراخوانده شد. کوبریک و داگلاس 3 سال پیش از این در راههای افتخار با هم کار کرده بودند.
کوبریک در سال 1962 فیلم لولیتا را ساخت. او برای ساخت این فیلم به انگلستان رفت و پس از آن برای همیشه در آنجا اقامت گزید. وی، لولیتا را براساس داستانی از نویسنده معروف ولادیمیر نابوکوف) ساخت، اما در طرح داستان آن تغییرهای اساسی داد.
کوبریک با مهارت جزییات داستانرا بهتصویر درآورد و موفق شد متن پیچیده داستان نابوکوف را به فیلم سینمایی قابل قبولی تبدیل کند. پیتر سلرز، جیمز میسون و سو لاین بازیهای درخشانی در این فیلم ارایه دادند.
در سال 1968 کوبریک فیلم 2001: یک اودیسه فضایی را و در 1971 پرتقال کوکی را ساخت که راجع به خشونت، شرارت و در عین حال قدرت و اراده و اجازه انتخاب انسان است.
درخشش یا تلألو فیلمی در سبک ترسناک روانشناسانه محصول آمریکا و بریتانیا به کارگردانی و تهیهکنندگی استنلی کوبریک است که در سال ۱۹۸۰منتشر شد. فیلمنامه این کار را کوبریک و دایان جانسون، رماننویس زاده آمریکا نوشتند. در این فیلم هنرپیشگانی همچون جک نیکلسون، شلی دووال و دنی لوید به ایفای نقش پرداختهاند.
آخرین فیلم کوبریک چشمان کاملا باز بسته نام دارد که در سال 1999 ساخته شد. فیلمی پیچیده و توصیف روابط بین زن و مرد و مسئله وفاداری و خیانت.
استنلی کوبریک در هفتم مارس سال 1999 بر اثر حمله قلبی درگذشت. وی از جمله بهترین کارگردانهای بزرگ تاریخ سینماست که جایزه اسکار به آنها تعلق نگرفته است.