متن در پی آن است که بگوید آیا چنین اتفاقی صورت گرفته یا خیر؟ آیا پدر فلین به دونالد (یگانه کودکِ سیاه پوستِ حاضر در کلیسا) دست درازی کرده یا خیر؟ آیا شکِ خواهر آلویسیوس نسبت به پدر فلین به جا است یا این تنها بدبینی و اتهامی بی اساس است؟
ما این بار با یک مورد ویژه در دو مدیوم تئاتر و سینما مواجه هستیم: جوهره ی متن شنلی گرد همین شک عمیق می گردد. شکی که در لایه های بی اعتمادی سرگردان است. اما او در اجرای نسخه ی سینمایی متن خود، کاری متمایز انجام داده است.
در نمایش نامه، شخصیت خواهر آلویسیوس فاقد هر گونه ظرافت زنانه و بیشتر به دنبال اجرای دقیق و کاملِ آموزه های بی روحِ کلیسایی است. در نسخه ی سینمایی، ما با خواهر آلویسیوسی مواجه هستیم که اندکی شیطنت و ظرافت هایی در ابراز مهر زنانه را کنار ابهت خداگونه و مقتدر خود دارد. این مشخصه که در نمایش نامه ردی از آن نمی بینیم، جوهره ی متن یا همان شک را بهتر و عمیق تر برای ما ترسیم می کند.
در حقیقت شک خواهر آلویسیوس در نسخه سینمایی انسانی تر است و کشمکش او با پدر فلین برای اثبات گناهکاری یا بی گناهی او حتی از مجادله ی آن دو فراتر رفته و مستقیماً به درون قلب و ذهن این راهبه ی سرسخت نفوذ می کند، آزارش می دهد و مجبورش می کند دست به گناه بزند و دروغ بگوید. کدام انسانی در این موقعیت قرار می گیرد و نمی لغزد؟! هیچ کس. چیزی که پدر فلین سعی دارد به او بفهماند.
این که در موقعیت گناه همه ی انسان ها مثل هم هستند. می لغزند. اشتباه می کنند. همه از یک قماش اند. و چون همه از یک قماش اند به شک می افتند. ایمان شان سست می شود. گناه می کنند و زمین می خورند. و این یک اصل انسانی است. با استناد به همین اصل است که پدر فلین تلاش می کند به نوعی خود را تبرئه کند. تبرئه از چه گناهی؟ گناهی که شنلی در نمایش نامه نشانه ی محکمی مبنی بر ارتکابِ آن ارائه نمی دهد و ما را با شکی عمیق تنها می گذارد ولی در نسخه ی سینمایی وزن بیشتری به بی گناهی پدر فلین در این مورد خاص می دهد به گونه ای که شک خواهر آلویسیوس در نمای پایانی کاملاً قوام یافته و برای ما قابل قبول است.
در نمایش نامه شک در همان حد اتهام باقی می ماند. از این منظر اقتباس فیلم ساز از متن خود یک اتفاق قابل توجه است از این نظر که او خوانشی متفاوت از نمایش نامه ارائه می دهد که حتی مستقل از متن مکتوب است.
زیرکی و هشیاری فیلم ساز حتی در بیشتر نماها نمود دارد:
بخش اعظم نیمه ی اول فیلم با نماهای های انگل (از زاویه بالا) روایت می شود. میزانسن طراحی شده کارگردان مبتنی بر اصل مهم «نظارت» است. خواه نظارت خواهر آلویسیوس بر دیگران. خواه نظارت خداوند بر اعمال انسان. خواه نظارت اقتدار دینی بر آدم ها در محیط کلیسا. اما این نظارت و این میزانسن آیا در یافتن پاسخ بر این شک کمکی به ما می کند؟ خیر.
از این رو میزانسن نیمه ی دوم فیلم به نماهایی از رو به رو و هم سطحِ شخصیت ها تبدیل می شود. آرام آرام به درون شخصیت ها سرک می کشد شاید ردی از پاسخ ها را درون آنها جست و جو کند.
چیزی که در گفت و گو و مجادله ی پایانی پدر فلین و خواهر آلویسیوس به خوبی روایت می شود.
ما اندکی به درون پدر فلین سرک می کشیم. اندکی هم به درون خواهر آلویسیوس. و این شک، عمیق تر از قبل راهش را پیش می برد.
شخصیت خواهر جیمز نیز که در این میانه گاه به یک سو متمایل می شود و گاه به سوی دیگر، از فهم موقعیت پیچیده ای که در آن به سر می برد عاجز می ماند و چه در نمایش نامه و چه در نسخه ی سینمایی تنها به وجه عاطفی و احساسی خود پناه می برد.
از شر شکِ دشواری که ذهن او برای هضمِ آن آماده نشده است. این بی اطمینانی در انتها دامن همه ی باورها را می گیرد. همه ی باورها.
این نمایشنامه با ترجمه محمد منعم از سوی نشر نیلا منتشر شده است.