خیلی از اوقات به بیماری آلزایمر فکر می کنم و من هم با آلیس هم عقیده ام که سرطان بهتر از آلزایمر است اما هرگز به آلزایمر زودرس فکر نکرده بودم و فیلم "همچنان آلیس" مرا با دغدغه ی ذهنی تازه ای رو به رو کرد که متاسفانه در روایت قصه نا کام است و بیننده را هم راضی نمی کند.فکر می کنم بزرگترین دلیل این ناکامی این باشد که نویسنده یک دکتر روانپزشک است و با نگاه علمی به این مقوله نگاه کرده اما کارگردانها نتوانستند با ظرافت این قصه را به پارامترهای لازم که خط فاصل بین رمان و فیلمنامه است نزدیک کنند.، همچنان آلیس تعلیق و فرم لازم یک فیلم را ندارد و با تصویر به ساختار قابل قبول نمی رسد . این ضعف حتی در نوع فیلمبرداری ،انتخاب قاب و میزانسن هم مشهود است.
در زمان تماشای فیلم منتظر شخصیت پردازی ، عکس العمل های تاثیر گزار همسرش (الک بالدوین ) و بخصوص دختر آلیس بودم که هرگز اتفاق نیفتاد و فیلم چیزی نبود جز یک بازی فوق العاده از بازیگری به نام "جولیان مور" که جایزه اسکار را نیز به شایستگی نسیب او کرد . جولیان مور که ستاره سینما بودن ، میانسال و مشهور بودن و حتی فیلم دیگرش "نقشه ستارگان" کمک کرده بود تا شخصیت آلیس را به خوبی درک کند.
دکتر آلیس هاولند ( جولیان مور ) استاد مشهور و مطرح زبان شناسی در دانشگاه معتبر کلمبیا نیویورک در آمریکا است . آلیس خانواده خوب و منسجمی دارد (همسر و سه فرزند)که از زندگی در کنار آنها لذت می برد. او همچنین از دوستان خوبی هم بهره مند است .حالا آلیس در مرز پنجاه سالگی است. او به تازگی متوجه شده که بعضی از اسامی ، موقعیت ها و خاطرات کوتاه مدت به یکباره از ذهنش پاک می شوند و توان یادآوری آنها را ندارد و ....
فیلمنامه « همچنان آلیس » که اقتباسی است از رمانی نوشته دکتر لیزا جنوا ، کنکاش در زندگی آلیس پس از ابتلا به آلزایمر زودرس و نگاه او به زندگی تازه اش است . بزرگترین ضعف این اثر این است که نگاه پررنگی به زندگی روزمره آلیس و تاثیرات آلزایمر زودرس بر ابعاد مختلف زندگی او و تاثیرش در زندگی دیگران ندارد و از همه مهمتر بیشتر صورت مسئله هائی است که پشت سر هم تکرار می شوند و به سادگی از آن رد می شود.انگار این پزشک نویسنده دارد یک پرونده را ورق میزند.
در حالی که وقتی یک استاد زبان ، کلمات را گم می کند ، وقتی یک دونده آسیب نخاعی می بیند ، وقتی یک پیانیست دستهایش فلج می شود و ....عمق درد چندین برابراست و آلیس هم یکی از اینهاست.
البته ویژگی خوبی که این قصه و فیلم دارد اینکه برخلاف نمونه های دیگری که نوشته و یا ساخته شده و ابعاد تاثیرگزاری این بیماری در اطرافیان به تصویر کشیده می شود این بار از دید فردی که دارد مراحل این بیماری را طی می کند بازگو می شود و نوآوری بسیار خوب و طرح جالب و قابل اعتنائی است به شرط اینکه فیلم می توانست از پس این روایت بر بیاید اما در آن الکن باقی مانده است.
یکی از موقعیت هائی که در این فیلم با بی سلیقگی از دست رفته حضور و ارتباط بین مادر و دختر است.دخترِ آلیس به نام لیدیا ( کریستین استیوارت ) بیشتر از سایر کارآکتر ها در متن داستان حضور دارد اما به جز ناراحتی ، دلواپسی و گوش دادن به صحبت های عالمانه آلیس درباره بیماری اش ،چه کار می کند؟ چقدر این شخصیت می توانست قصه ی آلیس را به چالش بکشد اما نکشید؟
ریچارد گلیتزر و وش وستمور لند دو کارگردانی که فیلم اقتباسی همچنان آلیس را ساخته اند چقدر به ساخت یک اثر سینمائی موفق دست پیدا کرده اند؟ مسلم اینکه توفیق زیادی نداشتند و تنها چیزی که موجب می شود تا پیشنهاد بدهم دیدن این فیلم را از دست ندهید بازی فوق العاده جولیان مور است که این فیلم را از لیست فیلم های در آرشیو مانده بیرون می کشد.
جولیان مور با مهارت ستودنی توانسته از استادی فن بیان در ابتدای فیلم ، به فردی ناتوان در بیان کلمات ساده و محاوره ای در میانه فیلم تغییر کند که این تغییر با پیچیدگی های چند لایه بازیگری تبدیل به شاهکار شده است. انگار که او می خواهد همیشه آلیس بماند.کریستین استیوارت نیز بازی بسیار خوبی در نقش لیدیا دارد و ثابت می کند که می تواند بازیگر خوبی هم باشد؛ هرچند که فیلم فرصتی در اختیار او برای ارائه توانایی های بازیگری اش قرار نمی دهد.