حضور لژیونرها در بازی های ملی و به خصوص در مهمترین آنها یعنی جام جهانی که گرچه هر چهار سال یکبار اتفاق می افتد اما لزوما هر چهار سال یکبار شرایط برای حضور مهیا نیست بیشتر از یک ضرورت تکنیکی ،یک اعتبار تاکتیکی است.
لژیوترها به بازیکن های جوان قدرت و شهامت می دهند تا با اعتماد به نفس بیشتری رو به روی بزرگان دنیای فوتبال که شاید زمانی آرزوی داشتن پیراهنشان جلوی چشم های میلیاردی تحقیرمان می کند بازی کنند.چه بسا در این میان لژیونرهایی هم باشند که نوع برخوردشان،استایل زندگی ،پوشش و ظاهرشان انقدر کلاس ویژه ای دارد که اصولا حضورشان در چنین بازی هایی ضروری است.و از طرف دیگر وقتی به یک بازیکن خوب در کشوری دیگر اعتماد می شود اما به عنوان نماینده کشور خودش به اندازه دو دقیقه از دویست و هفتاد دقیقه بازی ایران در جام جهانی روسیه فرصت داده ننی شود،علاوه بر فشار روحیه خود وی چه بازتابی در کشوری خواهد داشت که او یک ایرانی دعوت شده به تیم آن کشور است.از طرفی دیگر از جنبه احساسی هم اگر بخواهیم نگاه کنیم،رضا قوچان نژاد تکرارنشدنی در این روزهای زندگی اولین بچه چند ماهه اش را ندید چون در تمرین تیم ملی بود.او کاپیتان تیم باشگاهی اش در هلند بوده و حتی سابقه هت اریک هم داشته،سکوت او به نظر آرامش قبل از طوفان می آمد و چنین هم بود که در روز هفتم تیرماه به وقت صفر از تیم ملی ایران با نامه ای خداحافظی کرد.
«میگن فوتبال قشنگترین ورزش دنیاست. کسى که پاهاش به توپ خورده میتونه این حرف رو تایید کنه. ورزش فوتبال نه به دین و مذهب فرد نگاه میکنه، نه به اصلیت فرد و نه به وضعیت مالىِ فرد.اىکاش همه جا اینطورى به فوتبال نگاه میکردن..! اىکاش آدمایى که نور دستشونه، جاهاى تاریک رو نور مىانداختن تا همه بتونیم ببینیم، نه اینکه فقط خودشون ببینن.بزرگترین هدف فوتبال اینه که دل مردم رو شاد کنى. درسته که در اروپا بزرگ شدم، اما از بچگى آرزوم این بود که یک روزى، حتى اگر شده یک بار توى استادیوم آزادى پیرهن تیم ملى رو بر تن کنم و بازى کنم. تنها آرزوم این بود که با فوتبالم، خانواده و هوادارانم رو شاد کنم.این شش سالى که در تیم ملى حضور داشتم، واسم بزرگترین افتخارى بود که در فوتبال و زندگیام تونستم بدست بیارم.پوشیدن پیرهن تیم ملى واسه من بزرگترین آرزو در دنیاى فوتبال بود و هنوز هم بعضى موقعها باورم نمیشه که این پیرهن رو خدا برام گذاشت تا من تنم کنم.در این سالها که در تیم ملى بودم نمىتونم بهتون بگم چقدر خدارو شکر کردم بابت این همه لطف و محبتى که شما عزیزان به من داشتید. هیچ وقت تشویقهاتون رو یادم نمیره ایرانىهاى عزیز و با غیرت.در این جام جهانى و در روزهاى اخیر، خیلىهاتون ازم یه سؤالى پرسیدین که متاسفانه من هم جوابش رو هنوز نمیدونم.... شاید بهتره که بعضى از سؤالها بىجواب و بعضى از درها توى زندگى همیشه بسته بمونن... به این نتیجه رسیدم که در قلبم، عشقِ به تیم ملى، هر روز بیشتر و بیشتر میشه، اما عقلم، شخصیتم و غرورم این اجازه رو به من نمیده که بهترین پیراهن دنیا رو دیگه بر تن کنم... دلیلش نخواستن نیست، دلیلش اینه که بعضى مواقع باید یک تصمیم سختى رو بگیرى تا بتونى زندگىات رو دوباره راحت ادامه بدى.میخوام از این طریق از همه آقایان در کادر فنى، تدارکات و بازیکنان عزیز تیم ملى تشکر کنم بابت این شش سالى که به من افتخار دادین. منو نه تنها کمک کردید که بازیکن بهترى بشم، بلکه از من انسان بهترى هم ساختید... تشکر بابت این همه لطف و انرژى مثبت.
مرسى از شما ایرانى هاى با غیرت، تک تک شما رو از ته دل دوست دارم. به امید پیروزى و پیشرفتِ تیم ملى ایران.
یا على.»