سه شنبه, 28 فروردين 1397 04:30

به بهانه تولد «ویکتوریا بکام» / دیوید بکام و ویکتوریا چگونه با هم ازدواج کردند

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(3 رای‌ها)
به بهانه تولد «ویکتوریا بکام» / دیوید بکام و ویکتوریا چگونه با هم ازدواج کردند به بهانه تولد «ویکتوریا بکام» / دیوید بکام و ویکتوریا چگونه با هم ازدواج کردند

سی و یک نما - امروز ويكتوريا بكام ۴۴ ساله شد . دیوید بکام و ویکتوریا چگونه با یکدیگر آشنا شدند و ازدواج کردند؟ بکام در کتاب معروفش به نام «روایت من» که سال ۲۰۰۳ توسط انتشارات کالینز ویلو چاپ شد، بخش مفصلی را به ویکتوریا اختصاص داده که قسمت‌های کوتاهی از آن را می‌خوانید

 

دیوید بکام می نویسد: من او را روی صفحه تلویزیون یافتم . من در چینگفورد بزرگ شده‌ بودم و او در گافز اوک، که ۱۵ دقیقه با اتومبیل از هم فاصله دارند . ما از مغازه‌های یکسانی خرید می‌کردیم، در رستوران‌های ثابتی غذا می‌خوردیم ولی طی سال‌های زندگی در شمال لندن هرگز یکدیگر را ندیده بودیم اما وقتی برای اولین بار با هم ملاقات کردیم، گویی همیشه یکدیگر را می‌شناختیم .

‌‌‌ نوامبر ۱۹۹۶ بود که در هتلی در تفلیس نشسته بودم؛ شب پیش از رویارویی با گرجستان در چارچوب رقابت‌های جام‌جهانی بود. گری نویل، هم‌اتاقی‌ام روی تخت دراز کشیده بود سفر با تیم‌های فوتبال یعنی خوردن، خوابیدن و برگزاری مسابقه در آن هتل قدیمی تفلیس چه کاری از دست ما در روزی بارانی بر می‌آمد؟تلویزیون روشن بود و کانال موسیقی را گرفتیم همان لحظه قطعه جدید گروه «اسپایس گرلز» به نام "بگو اون جا هستی" پخش شد.

 

63978_import_image.png

 

چهار نفر زن اعضای گروه در یک صحرا آواز می‌خواندند و ویکتوریا لباس تیره‌ای به تن داشت و خود را شبیه گربه‌ها کرده بود پیش‌ترها هم آوازهای اسپایس گرلز را شنیده و چهره‌هایشان را دیده بودم اما آن روز، در آن هتل کوچک خفقان‌آور تفلیس توجه بیشتری به آن قطعه کردم. ویکتوریا در آن قطعه محشر بود. به خودم گفتم حاضر میشه باهام حرف بزنه؟ هنوز در دنیای فوتبال جوان به شمار می‌رفتم و چندان معروف نبودم، در حالی که گروه اسپایس گرلز در اوج به‌سر می‌برد .نام و چهره آنها را همه جا می‌دیدید .‌‌ یک ماه بعد در لندن به‌سر می‌بردیم و در رختکن استمفوردبریج آماده مسابقه با چلسی می‌شدیم که کسی آمد و گفت گروه اسپایس گرلز اینجا هستند و می‌خواهند با بازیکنان منچستریونایتد ملاقات کنند به خودم گفتم ‌ یعنی ویکتوریا اینجاست؟ یعنی او را می‌بینم؟ کسی جلو آمد و گفت سلام دیوید، من سایمون فولر هستم، مدیر برنامه‌های اسپایس گرلز. می‌خواهم ویکتوریا را ببینی .احساس کردم عرق بر چهره‌ام جاری شد، ناگهان احساس گرمای شدیدی کردم ویکتوریا جلو آمد و گفت سلام دیوید. هم زیبا بود، هم خونسرد و باوقار سایمون فولر حرف می‌زد و نمی‌دانم چه می‌گفت، من میخکوب شده بودم ‌‌ می‌گویند نوجوان‌ها زود عاشق می‌شوند می‌گویند عشق آنها بی‌دوام است و بی‌تردید خیلی‌ها تصور می‌کردند رابطه من و ویکتوریا مشابه بسیاری از روابط نوجوانان خواهد بود اما وقتی با او از طریق تلفن حرف زدم، دریافتم علا‌قه‌ام عمیق است.

 

gettyimages-113266909-1523625730.jpg

 

یک بار برای دیدارش چهار ساعت از منچستر تا لندن را رانندگی کردم. خوب به یاد دارم اتومبیلم بی‌ام و آبی بود. مادرم می‌دانست با ویکتوریا حرف می‌زنم اما باور نمی‌کرد یک فوتبالیست شیفته یک خواننده شود. به هر هتلی که ویکتوریا آن جا می‌رفت دسته‌های گل می‌فرستادم که در آنها یک شاخه گل رز جلب‌نظر می‌کرد. بی‌تاب بودم.یک بار از لندن تا کمبریج را با او رانندگی کردیم. وسط راه پیتزا ساده‌ای خوردیم، مثل دوتا آدم معمولی. سپس به لندن برگشتیم و به خانه پدر و مادرم رفتیم. بعد از خوردن شام با آنها فیلم "جری مک گوایر" با بازی تام کروز را دیدیم. سپس به خانه مادر ویکتوریا رفتیم. همه جزئیات آن روز را به یاد دارم.

 مادر او جلو آمد و گفت: فوتبالیست هستی؟ این طور نیست؟ پاسخ دادم بله و او دوباره پرسید برای چه تیمی بازی می‌کنی؟ نمی‌دانم چرا ولی تعجب نکردم، او نمی‌دانست برای "منچستریونایتد" بازی می‌کنم. ابراز عشق ما ساده بود. مثل دو تا آدم معمولی حرف زدیم. گفتم: ویکتوریا دوستت دارم. گفت: منم دوستت دارم دیوید. ما برای برگزاری مراسم ازدواج قصری را در منطقه لاترل استو در ایرلند انتخاب کردیم. آن قصر هرچه نیاز داشتیم را داشت. کلیسای محلی همان نزدیک بود و معماری‌اش فوق‌العاده.

دو روز پیش از عروسی آن جا رفتیم. مادر و پدرم و میهمانان روز بعد وارد شدند.ساقدوش من "گری نویل" بود. نزدیک به سیصد نفر میهمان داشتیم. از چهره‌های معروف عرصه سینما، تلویزیون و موسیقی تا ورزشکاران. همه بازیکنان منچستریونایتد آنجا بودند.خوشحال بودم و احساس افتخار می‌کردم. چنان احساسی برایم تازگی داشت. من و ویکتوریا از این که ما را خانم و آقای بکام می‌خواندند به هیجان آمده بودیم.

 

beckham_sfilate_londra_guardian_getty_1.jpg

 

سال ۱۹۹۹ پس از پیروزی ۲ بر صفر مقابل اینتر در لیگ قهرمانان بود که ویکتوریا به من زنگ زد. می‌خندید. به او گفتم پس از پایان مسابقه پیراهنم را با دیگو سیمونه (که در جام‌جهانی ۱۹۹۸ طی دیدار انگلیس و آرژانتین درگیر شدند و بکام اخراج شد) عوض کردم. در بازگشت به لندن بود که موبایلم زنگ زد و آنچه شنیدم نفسم را بند آورد. ویکتوریا بود: "دیوید، دکترها می‌گن امشب باید به بیمارستان بروم. پسرمون امشب به دنیا می‌یاد." خیلی چیزها در فوتبال من را شاد کرده بود، خیلی چیزها ولی احساس پدرشدن را چیز دیگری یافتم؛ آمیزه‌ای از هیجان، ترس و شادی. مثل این بود که انگار مریض شده‌ام. به سرعت یک بسته شکلا‌ت خریدم و به طرف خانه پدر و مادر ویکتوریا رفتم.همیشه می‌خواستم بچه‌دار شوم. شاید برای این که همیشه فقط یک خواهر داشتم و عاشق خانواده‌های پرجمعیت بودم.

 

Beckham-Family-G-500x500.jpg

 

 دیوید بکام و همسرش ویکتوریا بکام 19 سال پیش با هم ازدواج کردند و هم اکنون صاحب 4 فرزند به نام های بروکلین بکام ، رومئو بکام ، کروز بکام و دخترشان هارپر بکام هستند.

دیوید بکام میگوید: علت ماندن من و همسرم ویکتوریا در کنار هم این است که ما یکدیگر را دوست داریم و علاوه بر آن دارای چهار فرزند دوست داشتنی هستیم.

منبع: AX_HOLLYWOOD

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید