تابستان سال ٥٤ يا ٥٥ براى ديدن يك نمايش به فرهنگسراى نياوران رفته بودم. پرويز فنى زاده و دخترانش دنيا وهستى نيز همان شب براى ديدن نمايش آمده بودند. دنيا را اولين بار همان شب ديدم. پس از پايان نمايش پرويز فني زاده دو دختر كوچكش را به من سپرد تا به پشت صحنه برود. چند دقيقه اى را با دختر ها گذراندم. "دنيا" دختر كوچولوى قد بلند و مو مشكى، خيلى آرام و متين مراقب خواهر كوچك ترش "هستي" بود. سال ها گذشت و من بارها با دنياي عزيزم در پروژه هاي مختلف عروسكي هم كاري داشتم. حالا ديگر دنياي براي خودش خانم جوان و هنرمند با استعدادي شده بود. اما دنيا براي من هميشه همان دختر كوچولوى قد بلند مو مشكي بود. دختر كوچولوي شوخ و بامزه اي كه به خاطر هنرش و هوشش هيچوقت از يادم نمي رود.
پورمختار- هشتم دی ماه نود و شش
روزی که دنیا از دنیا رفت