یقینا یکی از مهمترین دلایل استمرار این برنامه این است که احسان علیخانی یک «شومن» نیست. او و گروهش برنامه ساز هستند، دغدغه دارند و برای برنامه شان ارزش قائلند. اما این به این معنی نیست که ماه عسل بی عیب و نقص است بلکه به این معنا است که تلاش می کند تا رسالتش را حفظ کند و به همین دلیل حضور این گروه در تلویزیون تعریف شده است و غوغای تصویر نیست
البته در دو سال اخیر یک ایراد بزرگی که می توان به اجرای و کارگردانی احسان علیخانی داشت اینکه نوع اجرا او به اصول و سلیقه سینماگری اش نزدیک شده و از آنجا که در حوزه سینما نیزفعال است و کارگردانی را می شناسند به گونه ای ریتم ماه عسل را اداره می کند که دکوپاژ تصویر است نه روایت گفتگو. شاید به گونه ای تاثیر گرفته از "بدون تاریخ ، بدون امضا". این اجرای نه چندان دلچسب با ریتمی بسیار کند آغاز شده ، به حاشیه می رود و ناگهان ریتم تغییر می کند و موضوع در اوج، نیمه کاره رها می شود وبیننده می ماند و سوال های بی جواب و مهمان هایی که مثل اکساسوآر به جمع اضافه می شوند اما فرصت حرف زدن پیدا نمی کنند و از آن بدتر اینکه باید مخاطب فردا و به صورت پشت صحنه بخش پایانی گفتگو را دنبال کند که خود موجب دوگانگی گرفتن ارتباط در دو تایم مجزاست.
اما در این میان یک اتفاق خوبی که در سال های اخیر افتاده ، معرفی فیلم ها و مستند هایی است که سوژه آنها قهرمان برنامه ماه عسل می شوند. از سال های گذشته و فیلم سینمایی « ماجرای نیمروز» یا « از صفر تا سکو» تا امسال و معرفی سه کار متفاوت در حوزه تئاتر، مستند و فیلم سینمایی که برخلاف ادعای برخی دوستان، نه تنها به اکران لطمه نمیزند بلکه تماشاچی را به دیدن آن نیز مشتاق خواهد کرد. مثل استقبالی که از فیلم "از صفر تاسکو" شد
ماجرای "فصل هرس" قصه مردی که ادعا می کند دارویی برای درمان سرطان کشف کرده و مترصد آن است که در دنیا به نام خودش ثبت کند
ماجرای فیلم « ماهورا» که با نگاهی به یکی ازفجیع ترین جنایت های جنگی هشت سال جنگ تحمیلی که در روستایی مرزی رخ داده وما از آن بی خبر بودیم و
نمایش «بال» با نگاهی به شهادت فجیع خلبان «شهید علی اقبالی» و مقایسه آن با واقعه عاشورا که در مشهد به روی صحنه رفته است.
و ماه عسل همچنان ادامه دارد.....