بهاره افشاری گفت: «یک فیلم اکشن-پلیسی به من پیشنهاد شد. به خیلی از دوستان نزدیک آن دورانم در سینما گفتم و همه گفتند فیلم اکشن پلیسی است بازی کن و من این فیلم را بازی کردم.
من اگر بخواهم امروز صحبت کنم، باید دربارهی کسانی صحبت کنم که امروز مدعی روشنفکری در سینمای ما هستند و من دلم نمیخواهد پای آنها و پای خیلیهای دیگر وسط کشیده شود. بازیگری که ادعای روشنفکری هم دارد، بیست سکانس بازی میکند و بعد میفهمد دارد چی بازی میکند و میرود و این خیلی به مراتب بدتر از این است که تو یک فیلمی را بازی کنی و سر تعهدت بمانی.
من هشتاد میلیون تومان و حامد کمیلی صد و بیست میلیون تومان به پروژه مقروض میشویم. برای اینکه اگر میخواستیم در آن لحظه کار را ترک کنیم باید این خسارت را به آقای شمقدری، تهیهکنندهی فیلم میدادیم.
در لحظه یک سری سکانسهایی جایگزین میشود برای اینکه یک خانم اعلام میکند که قرار است نقش خاصی را بازی کند و فکر میکند الان به یک قهرمان ملی تبدیل میشود و این اتفاق برایش نمیافتد.
من نمیخواهم دربارهی شخص خاصی صحبت کنم. چون اگر من امروز حرفی بزنم میشود دفاع از خودم است. در صورتی که من دفاعی از خودم نمیکنم. من میگویم شما بدون آن که بدانید چه بر من گذشته، بعد من را قضاوت میکنید. چطور ممکن است من، مقابل مردمی بایستم که من را بهاره افشاری کردند. شما باور میکنید؟ حداقل من اینطور بزرگ نشدم. من آدم قدرنشناسی نیستم. به همین دلیل است که به افطاری آقای احمدینژاد نمیروم. به همین دلیل است که تن به خیلی چیزها نمیدهم.
وقتی به من یک سری سکانس اضافه میکنند و میخواهم از این پروژه بیرون بیایم، به من میگویند هشتاد میلیون بده و بعد برو و من ندارم که این پول را بدهم. نه این که به لحاظ مالی ندارم، چرا باید در یک پروژهای یک پولی هم بدهم و بیرون بیایم؟
من نمیتوانستم آن زمانها با آقای شمقدری دربیفتم. حالا درافتادم، نتیجه این میشود که سه سال خانهنشین میشوم. یک سری آدمها، برادر ایشان و خیلی های دیگر. من امروز با آقای شمقدری مشکلی ندارم چون یاد گرفتم باید با دنیا به مصالحه برسم.
ولی کسانی که این سالها من را قضاوت کردند و من فقط سکوت کردم، چیزی را از من برای خودشان ساختند که من نبودم. من نمیتوانم وقتی بیست نفر نماینده مجلس نشستهاند، کاری کنم. وقتی بیست بار یک پلان را اشتباه بازی میکنم و به من میگویند ما میدانیم تو داری چه کار میکنی، درست بازی کن؛ من نمیتوانم بگویم بازی نمیکنم. و در نهایت من به عنوان بازیگر نماینده یک گروه چهل نفره هستم. اگر یک کاری را بخوابانم، این من هستم که باید به آن پروژه جواب پس بدهم.»
افشاری ادامه داد: «شما نمیدانید پس از آن چه بر سر من آمد. این فیلم تمام میشود و من مجبور میشوم در یک دوره سکوت فرو بروم. تمام آدمهایی که ادعا میکنند، میتوانند یک فیلم اینطوری بازی کنند و مقابل این جریان در آن دولت بایستند، نمیتوانند این کار را انجام دهند. حالا اتفاقی که میافتد این است که شیشههای خانهی من را میشکنند، ماشین من را پنچر میکنند، تهدید میشوم و هزار اتفاق دیگر.من برای یک فیلم اکشن-پلیسی قرارداد بستم ولی در چیزی گیر کردم که نتوانستم از آن بیرون بیایم.»