مدتی بود که جواب نمی داد. حتی کانال تلگرامش هم می گفت که مدتهاست پیغامی رو چک نکرده و من دلم شور میزد گر چه می دونستم که هیچ امیدی نیست اما شاید به دنبال معجزه بودم. دنیا فنی زاده رفت، امروز صبح رفت. دنیائی که نه دختر زنده یاد "پرویز فنی زاده" بود و نه کسی که دستهایش به "کلاه قرمزی" جان می داد. دنیا خودش یک دنیا بود که به دنیا گفت: وایسا ، اون می خواد پیاده شه.
دلم چقدر گرفت. کتابم را ورق زدم. گفتگوی چند سال پیش با اورا مرور کردم. گفتگوئی مفصل با او و همراه همیشگی اش مرضیه محجوب در روزنامه ی بهار. زمانی که این دو اصولا تن به هم کلامی نمی دادند. اصولا دنیا فنی زاده می خواست همه چیز این شخصیت کلاه قرمزی برای خود این عروسک باقی بماند حتی معلوم نباشد کسی هست که به او جان می دهد.به یاد دارم گفتگو رو کتابی پیاده کرده بودم و از من خواست که حتما بصورت محاوره باشه به سادگی حرف زدن خود کلاه قرمزی.
واای دنیا جان!!!نشد یه نسخه از کتاب رو برات بفرستم که بدونی گفتگو با تو یکی از گزیده هایم برای اولین و آخرین کتابم بود.می خواستم رو در رو تقدیم کنم.
عروسک را نمی شناختم . برای من عروسک مفهومی از حس یک بازی کودکانه در نقش یک مادر بود و بس.به عروسک هایم شخصیت می دادم و کم کم به آنها وابسته می شدم .کم کم می فهمیدم که عروسک ها هم مثل انسانها برای اینکه باور بشوند باید حس شوند.
یاد گرفتم با عروسک ها گریه کردن را ،خندیدن را.
سالها گذشت وتصویر و پرده و صحنه دغدغه ی من شد. حالا عروسک ها هم در قاب تصویر مفهوم پیدا کرده بودند.من عروسک هائی را می دیدم که جان داشتند.
موشهائی که جان داشتند ، مادر بزرگی که خونه اش امن بود . زی زی گولوئی که دوستش داشتم و در این میان "کلاه قرمزی" و "پسرخاله" ای که...
نه ، این دو تا عروسک نیستند .محاله که عروسک باشند.ایرج طهماسب، حمید جبلی، مرضیه محبوب و دنیا فنی زاده هم می دانند که اینها عروسک نیستند و به همین دلیل هرگز اجازه ندادند تا ما پشت صحنه ی کارهایشان را ببینیم و چه خوب کردند که نگذاشتند.
کلاه قرمزی و پسر خاله همون پینوکیوی قصه ها هستند . شایدعروسک بودند زمانی ...،اما حالا زنده شدند.
مدتی قبل سناریوئی خواندم که یکی از کارآکترها ،عروسک بود . با او ارتباط گرفتم . دوستش داشتم، فکر می کردم که دوباره ، کارآکتر عروسکی و ماندگاری خلق می شود.این باور را داشتم تا زمانی که کار را دیدم . آن عروسکی که در ذهنم ساخته بودم، درساخت و بازی گم شد وبه طبع در تصویر و قصه هم دیده نشد.نه من و نه هیچکس او را ندیدیم و من فهمیدم که جان دادن و شخصیت دادن به عروسک کار بزرگی است . از همان زمان می خواستم تا خالق کلاه قرمزی و پسرخاله برای من بگوید که چطور یک عروسک "آدم" می شود و شخصیت می گیرد.
با خودم فکر می کردم که اگر پرویز فنی زاده ای که سینمای ایران را به "رگبار " بست زنده بود ، احساسش به کلاه قرمزی چه میشد؟ آیا می توانست دنیای کلاه قرمزی را از "دنیا" ی خودش جدا کند!؟ دنیا ، دخترش را می گویم .دنیائی که به زیبائی، حرکات کلاه قرمزی را باور پذیرو دوست داشتنی کرده است و حتما پدرش به او افتخار می کند.
حال با هم پای صحبت های کلاه قرمزی و پسرخاله می نشینیم .
هر دو گریز پا و بی تمایل به مصاحبه درهمه ی این سالها . به همین دلیل هم این گفتگو برای من بسیار لذت بخش است چرا که حرف هائی را می شنویم که تا کنون نشنیده ایم..پای صحبت "عروسک ساز"کارآکترهای قدیمی وجدید این مجموعه ، از ببعی تا جیگر، از آقوی همساده تا پسرعمه زا و فامیل دور و گیگیلی می نشینیم . پای صحبت کسی که در کنار ساخت این عروسک ها ، شخصیت پسرخاله را هم او زنده میکند وپای صحبت کلاه قرمزی شیطان و با نمک. یقینا در این میان این گفتگو جای "حمید جبلی " و "ایرج طهماسب " هم خالی است .
-خانم محجوب ،از کارهای شما یاد گرفتم که (بی تشبیه ) عروسک سازی هم بی شباهت به خلق انسان نیست . "خداوند انسان را از گل آفرید و روح خود را در آن دمید". شما با یک تکه اسفنج ، پارچه ، نخ ، کاموا ، چسب و رنگ و....چه می کنید که در دل کوچک و بزرگ می نشیند؟
محجوب- وقتی که دارم کار می کنم ....اول نمی دونم که چی از آب در میاد!اون زمان به شخصیت عروسک فکر می کنم .کاغذ و قلم رو برمیدارم. با خودم می گم : "اینجوری باید بشه...نه! اینجوری؟...نه! اینجوری بهتره" .چند تا صورت می کشم.از جام بلند می شم. باید اول دور و برم رو مرتب کنم . جارو ....گردگیری.حتی تغییر و جابه جائی اثاثیه خونه! نمی دونم ! شاید این کارها موجب بشه که فکرم به کار بیفته.به آشپزخانه می رم . می خوام آشپزی کنم.یکدفعه طرحی به نظرم می رسه: "آهان ...باید اینجوری باشه".برمی گردم سر کارم .می رم سراغ "کاتر" .به جون اسفنج می افتم.تکه های اضافه رو بر می دارم .یک سر اون جا گیر کرده ... باید درش بیاورم.آهان...دارم میبینمش.باز هم اضافه ها را بر می دارم . دماغش رو می بینم...بعد دوتا چشم که داره مرا نگاه می کنه.خیلی وقت ها ، وقتی لب هاش رو بیرون می آورم،با من حرف میزنه.خودش به من می گه که دوست داره چه شکلی باشه.
-غم رو چطور در چهره ی پسرخاله جای دادید و شیطنت و سادگی تو کجای میمیک چهره کلاه قرمزی است؟
محجوب – چرا فکر می کنید که پسر خاله غمگینه؟ ! در حقیقت پسر خاله غمگین نیست ، پسرخاله ، "غم خواره" و نگران همه.او دوست داره هر طور که شده ، همه رو خوشحال کنه .
شما عروسک گردان پسرخاله هم هستید ، در این مورد چه نگاهی دارید:
محجوب- پسرخاله شخصیت زحمتکشی است که می خواد مشکلات همه را حل کنه و همین شخصیتش هم موجب شده تا عروسک پر تحرکی نباشه.او برعکس کلاه قرمزی که پر جنب و جوش و پر تحرکه ،خیلی سنگین و متینه و آروم حرف میزنه.
-شما چطور خانم فنی زاده؟ کلاه قرمزی از کجای وجودتان نشئت می گیرد؟ بیست سال پیش شما کوچک بودید و با کلاه قرمزی می توانستید در تحرک و احساس ها حس همذات پنداری داشته باشید. کلاه قرمزی همان کلاه قرمزی است اما شما حالا سرد و گرم روزگار را چشیدید. آ یا با کلاه قرمزی دوباره به گذشته می روید؟
فنی زاده –فکر می کنم که این به شخصیت خود کلاه قرمزی برمیگرده.به طور کلی هر کدوم از ما ، هر عروسکی رو که دستمون می گیریم،به حال و هوای اون عروسک مربوط میشه و خیلی به تغییر سن و سالمون ارتباط نداره.کلاه قرمزی شخصیتش عوض نشده و همون بچه شیطون قبله که من رو هم به همون سن و سال می بره .کلاه قرمزی یک عروسک بی تابه . بی تاب برای سوال کردن ، برای جواب شنیدن. حسی که ما در بچه ها می بینیم .با گذشت زمان نه تنها شور من کمتر نیست، بلکه بیشتر هم شده .
عروسک های شما "زیبارو" نیستند....شیرین و جذابند. برای همین هم مخاطب دوستشان دارد، چون دست نیافتنی نیستند ،آیا تعمدی در این مورد دارید؟بهتر بخواهم منظورم را برسانم می توانم به انیمیشن ها و کارتون های "والت دیسنی" اشاره کنم که زیبائی کارآکترهائی چون بامبی ،رابین هود، سیندرلا ، زیبای خفته و ....آنها را رویا ئی کرده و در حقیقت فقط چند سالی است که قهرمانانی چون "شرک" درهالیوود پیدا شدند ، اما شما خیلی قبل به این نتیجه رسیده بودید که دلنشین بودن، پارامترهائی فراتر از زیبائی می خواهد . مثل "ئی تی" استیون اسپیلبرگ؟
محجوب – بله .اینکه چهره ها دست یافتنی و به عبارتی بهتر مردمی باشند، کاملا تعمدیست.ضمن اینکه یک عروسک صرفا با ساخته شدن ، دوست داشتنی نمی شه . هم صدا و هم موقعیت و موضوع و بیان آن عروسک در محبوب شدنش نقش داره.یک هنرپیشه فقط خودش به تنهائی برای تثبیت جایگاهش نقش داره اما کارآکتریک عروسک از همکاری درست و به جای چهار نفر می تونه خوب از آب در بیاد. شخصیتی که توسط نویسنده در نظر گرفته می شه،بعد عروسک ساز اون روطراحی می کنه و می سازه و روی آن صدا و بازی نقش می گیره و کارگردانی می شه.در کلاه قرمزی هم طرح عروسک ها از خود مردم گرفته شده و هم سوژه هائی که به آن پرداخته می شه.اگر می خواستیم خیلی فانتزی و تخیلی فکر کنیم ، همانطور که شما هم اشاره کردید،فقط می توانست رویای بچه ها باشه.
-اگر یک زمان اختلافی بین این گروه پیش بیاید ، چه بر سر کلاه قرمزی و پسرخاله خواهد آمد.آیا واقعا همه با هم عهد بسته اید که مثل این عروسک های با مرام ، هرگز همدیگر را ترک نکنید؟
محجوب – من فکر می کنم تا زمانی که پسرخاله و کلاه قرمزی در دل بچه ها و بزرگتر ها جا داشته باشند،گروه ما هم هرگز همدیگر را ترک نخواهیم کرد.
-تا آنجا که خبر دارم، هر دو شما همچنین خانم "پورمختار"، آقای "بزدوده" ، خانم "سعادت" و...تدریس هم می کنید، اما در این سالها خروجی قابل اعتنائی در این زمینه استعدادهای خاص در زمینه کارهای عروسکی نداشتیم ، دلیلش چیست؟ آیا احساسات لازم در جوانهای امروز وجود ندارد؟(سوال مشترک)
محجوب – خیر اینطور نیست . جوانهای بسیار با استعدادی داریم که ایده های نو و خوبی هم دارند اما باید برای آنها فرصت مناسب فراهم باشه و اگر موقعیت داشته باشند ، به خوبی خودشان را نشان خواهند داد. کارآکترهای جدید برنامه ما هم بیشتر از همین جوانها هستند وپیرها فقط من ، جبلی و طهماسب هستیم.(می خندد).
فنی زاده – من با صحبت خانم محبوب موافقم . ما با بچه های با استعدادی داریم کار می کنیم، اما از طرفی هم باید بگم خیلی از آدم هائی که هنوز دارند این کار رو انجام می دهند ، اون حس و حال و مسئولیت قدیم رو ندارند و به همین دلیل خیلی از کارهای جدید از دل بر نمی آد که به دل بنشینه.ما هنوز هم ، هر زمان که می خوایم سری جدیدی از کارمون رو شروع کنیم ، این اتفاق... دغدغه مون میشه.دوباره به اون فکر می کنیم . از اول با اون زندگی می کنیم و دوباره تمرین می کنیم . گاهی بعضی ها تعجب می کنن، وقتی که از یک ماه قبل از تولید میگیم "داریم کلاه قرمزی رو تمرین می کنیم".ما هر بار حس می کنیم که یک سری ضعف ها داریم و باید رفعش کنیم.اگر همه ی ما این احساس رو داشته باشیم حتما می تونیم موفق شویم .اما متاسفانه در کارهای عروسکی، یک فضائی شده که همه فکر می کنن به اون جائی که لازمه رسیدند وهمه کاری رو بلدند ، می تونند متن بنویسند ،عروسک بسازند و عروسک گردانی کنند وتلاشی برای کار بهتر ندارند.من هر بار که کلاه قرمزی رو دستم می کنم ، می ترسم که مبادا آقای طهماسب کارم رو دوست نداشته باشه، می ترسم که جوانهائی که کنار من قرار گرفتند ، یک چیز تازه تری بلد باشند و من افت کنم . پس باید خودم رو بالا بکشم. منظورم صرفا جوون ها نیست، متاسفانه خیلی از همکاران خوب من هم دیگه با انگیزه کار نمی کنند.اصلا مسئله سن یا تجربه نیست. حس می کنم که احساسات از بین رفته.
تا یادم نرفته این پرانتز رو باز کنم که ما منظور خانم محجوب رو از "پیری" ، به حساب باتجربگی ایشون و آقایان جبلی و طهماسب می گذاریم و بد نیست که اینجا سوال کنم ، بچه های شما بزرگتر از کلاه قرمزی و پسر خاله هستند یا کوچکترند؟
محجوب -من فقط یک دختر دارم که از کلاه قرمزی و پسر خاله بزرگتره و همیشه درپشت صحنه ها کنار من بوده.
فنی زاده – پسر بزرگ من کلاه قرمزیه که بیست سالشه (می خندد) و بعد از اون هم دوتا پسر دارم که چهارده سالشونه. بچه ها هم کاملا این رو می دونند و قبول دارند که بچه اولم کلاه قرمزی است و خیلی اونو دوست دارند.اونا می دونند که کلاه قرمزی بخشی از وجود منه و باورش کرده اند . پسرهای من تا هفت سالگی نمی دونستند که من کلاه قرمزی رو می گردونم ،چون می خواستم که بیشتر باورش کنند . الان هم که سر صحنه می آیند ، کلاه قرمزی حکم یک وسیله ی شخصی مثل "لب تاب" رو داره که اگه بخوان بهش دست بزنند ، اجازه می گیرند.
شما قبل از اینکه از نظر فیزیکی مادر شوید ، مادر بودن را با کلاه قرمزی تجربه کرده بودید و این برای شما و بچه هاتون موقعیت متفاوتی بود:
فنی زاده – بله . برای همین هم من هنوز کودکم . با بچه هام بازی می کنم. خیلی زود گریه می کنم و یا بلند بلند می خندم . کلاه قرمزی در زندگی من نقش زیادی داشته و داره . من هم مثل کلاه قرمزی هرگز بزرگ نمیشم .
از اینکه در بچگی مانده اید و کودک درونتون تا این اندازه فعاله ،راضی هستید ؟ این یک سوال شخصی هم هست . چون خود من هم خیلی از کودکی فاصله نگرفتم
فنی زاده – بزرگ شدن کار سختی نیست . برعکس، خیلی آسونه.بزرگ شدن درگیر چیزهای بد شدنه . درگیر مادیات شدن ، درگیر پول شدنه . این بچه بودن و بچه موندنه که خیلی سخته.
-مطمئنم شمابارها با این کارآکتر ها خندیده اید اما ...تا به حال از ته دل هم با آنها یا برای آنها گریه کردید؟(سوال مشترک)
محجوب – من خودم کمتر با آنها خندیدم یا گریه کردم. من مثل یک مادرنسبت به اونا احساس مسئولیت می کنم و نگرانشون هستم ، چون که زحمتشون را کشیده ام.وقتی که آنها برنامه شون رو اجرا می کنند ، مدام دلم شور میزنه تا زمانی که کار تمام می شود
فنی زاده – در صحنه هائی که من و کلاه قرمزی در کنار هم قرار می گیریم و بخصوص در سکانس هائی که کلاه قرمزی و یا پسرخاله تنها هستند خیلی احساساتی میشم.حتی گاهی اتفاق می افته که آقای جبلی مارو صدا میکنه و میگه که این از اون لحظه هائی است که شما دوست دارید.این احساسات بیشتر به دلیل لحظات عمرمونه که برای این کار گذاشتیم و حتی گاهی آقای طهماسب یا آقای جبلی هم احساساتی میشن وحس می کنند که ممکنه اشک مردم رو در بیاره و تصمیم می گیریم که خذفشون کنیم .
- از حمید جبلی بگوئید که هنرمندانه همراه هردو شماست با دو کارآکتر و دو صدا؟(سوال مشترک)
محجوب – به نظر من، هم زمان به جای دو شخصیت کلاه قرمزی و پسرخاله صحبت کردن و حس گرفتن کار بسیار مشکلی است بخصوص که گاه این اتفاق از دو شخصیت هم بیشتر می شه ،اما همانطور که می بینید آقای جبلی از عهده ی این کار سخت به خوبی برآمده است.
فنی زاده– آقای جبلی بسیار هنرمندند و من خیلی خوشحالم که در کنار هنرمند بزرگی دارم کار می کنم. از خصوصیاتشون اینه که در گروه بسیار منعطف و تاثیرگزارند و با انرژی کار می کنند.
بعد از بیست سال انرژیِ آقای جبلی کم نشده؟
فنی زاده – آقای جبلی انقدر پر انرژی هستند که همین حالا می توانند به جای پنج تا عروسک، همزمان حرف بزنند.(با خنده) ما باید ایشون رو کنترل کنیم از بس که فعال هستند.گاهی من حسرت می خورم که چرا پنج تا دست ندارم و نمی تونم جای پنج تا عروسک باشم .
واز همراهی ایرج طهماسب؟و متن هائی که نوشته می شود؟(سوال مشترک)
محجوب– مسلما رفتار آقای طهماسب با عروسک ها به اندازه ای واقعی است که موجب شده تا بیننده، عروسک ها رو به عنوان موجود زنده باور کنه و با آنها ارتباط بگیره.
فنی زاده –در مورد آقای طهماسب حرف زدن کمی سخت است. ایشون "پسر خاله" ی گروه هستند (می خندد)با اخلاقی بسیار جدی ولی دوست داشتنی که برای ایشون خیلی ارزش قائلم و یکی از کارگردانهائی بودند که به من فرصت دادند تا رویاهایم تحقق پیدا کنه و به من اعتماد کردند . من از این اعتمادی که به من داشته و دارند لذت می برم و سعی می کنم خودم را به خواسته های ایشون خیلی نزدیک کنم و همانی باشم که می خواهند
خواسته های آقای طهماسب و سلیقه شون تغییر می کنه یا اینکه صرفا به روز میشه؟
فنی زاده – اگر قرار بود که کلاه قرمزی به همان شکل اولیه باقی بمونه ، حتما "کلیشه" میشد و آقای طهماسب متوجه این مسئله هست و در کنار نظر او ، من هم باید خودم رو بشکنم و به ایده آل برسم . در نظر بگیرید ، وقتی که یک شخصیت جدیدی وارد گروه میشه، هیچکس حتی بیننده، اون کارآکتر رو نمیشناسه. حتی عروسک گردان. حالا این کلاه قرمزی باید بتونه خودش رو با این شخصیت جدید هم تطبیق بده و این کار بسیار سختی است برای من و به همین دلیل میگم که باید خودم رو بشکنم.
شخصیت ها را آقای طهماسب خلق می کنند و طرح می دهند؟
محجوب – از ابتدا که کار را با ایشان شروع کردیم ، قاعدتا از روی متن و نگاه او به کارآکتر و شکل عروسک ها می رسیدیم ،ولی حالا ارتباط و سلیقه ی نزدیک تری داریم . آقای طهماسب چیزی که در ذهنشون هست را با من در میان می گذارد و من چیزی که به نظرم مناسب می آید را می سازم.گاهی هم اتفاق می افتد که من در آن شخصیت تغییراتی بدهم .گاهی هم با هم به یک شخصیت می رسیم.با هم کارکردن معمولا خواسته ها و سلیقه ها را به هم نزدیک می کنه.
-مسلم این است که مجموعه کلاه قرمزی پشت صحنه خوبی دارد چرا که محال است که بین اعضای یک پروژه همدلی نباشد و آن کار خوب از آب در بیاید. بی تعارف در موردش بگوئید؟
محجوب –بله . مسلم همینطوره . تا یک گروه با هم ارتباط خوب و صمیمی نداشته باشند ، محال است که کاری خوب از آب در بیاد.
فنی زاده –ما پشت صحنه ی بی نهایت خوب و همدلی داریم و در سخت ترین شرایط و حتی در فیلم های سینمائی هم هیچوقت رها نمیشویم .منظور من دقیقا درون کار است . نه اینکه بخوام بگویم که ما دوستان خیلی صمیمی هستیم و هر شب همدیگر رو می بینیم. اصلا به این صورت نیست . ممکن است وقتی کار تعطیل می شود ، حتی ماه ها هم همدیگر رو نبینیم اما وقتی که با هم جمع می شویم ، بسیار صمیمی و دوست هستیم .
-اضافه شدن این تعداد کارآکتر و محبوب بودن همه آنها علاوه بر اینکه ریسک بزرگی بود ، اعجاز هم بود . خانم محجوب شما این کارآکترها را از کجای ذهنتان بیرون کشیده اید؟باز هم زمینه ذهنی از روی آدم ها ی اطرافتان برمی داشتید یا این ذهن آقای طهماسب بود؟
محجوب – این کارآکترهائی بودند که آقای طهماسب برای قصه هاشون می خواستند و من باز هم گشتم و چهره و شمایل این عروسک ها را از بین خانواده ها و آدم هائی که می شناختم پیدا و الگو برداری کردم و ساختم .
معمولا از ما سوالهائی می شود که پاسخش را نمی دانیم . امسال عید کلی از من سوال می شد که چرا حضور "پسرخاله" در سری جدید کلاه قرمزی کم بود و من هم به شوخی پاسخ می دادم که چون آدم های با معرفت تازگی کم شده اند . حالا فرصت مناسبی است که از خودتان بپرسم که چرا؟
محجوب–به دلیل حضور شخصیت های جدید که بیشترشو ن هم پر جنب و جوش و پر حرف هستند،حضور پسرخاله در سری جدید کمتر شده بود.حتی در این مورد هم پسر خاله ی با معرفت ، از خود گذشتگی کرده ، فداکاری کرده و جای خودش را به شخصیت های دیگر داده است .
-این سوال را از خانم محبوب هم پرسیده بودم و پاسخشان را داریم . مخصوصا فاصله گرفتم و حالا از شما خانم فنی زاده ، سوال می کنم که من امیدوارم که هرگز این اتفاق پیش نیاید اما آیا چیزی می تواند موجب شود تا روزی شما از کلاه قرمزی و پسرخاله جدا شوید
فنی زاده – این فکر رو اصلا دوست ندارم و هرگز نمی خواهم تصور کنم که یک روز از کلاه قرمزی جدا بشم. یعنی این امکان پذیر نیست. اما اینکه چه چیزی می تواند موجب بشه که قصه ی کلاه قرمزی وما به انتها برسه ، وقتی است که حس کنیم دیگه حرفی برای گفتن نداریم و دیگه برای پویائی ما جائی باقی نمانده .کلاه قرمزی ده سال نبود ،چون حس می کرد کاری برای عرضه نداره اما دوباره برگشت و تا زمانی هم که می تونه ، خواهد ماند.
-خانم محجوب از طرف پسرخاله با خوانندگان این گفتگو چطور خداحافظی می کنید؟
محجوب– دوستتون دارم و نگرانتون هستم و ...می تونید روی دوستی من حساب کنید.
و شما خانم فنی زاده ، کلاه قرمزی چه می خواهد در انتها بگوید؟
فنی زاده - من عاشقانه مردم رو دوست دارم واز این که می تونم کاری بکنم تا مردم یه لحظه شاد باشند و لذت ببرند، احساس خوشبختی می کنم. من... بچه های ایرانی رو عاشقانه دوست دارم.