از شنبه ساعت 21 و 30 دقیقه پای شبکه دو بنشینید و آخرین ماه سال را با خانواده صباحی و ماجراهایشان بگذرانید و ببینید که ضرر نکردهاید.
خانه سبز شاید ساختار سادهای داشته باشد، شاید فضای آن کهنه و قدیمی باشد، شاید در دنیای آدمهای این سریال از وسایل تکنولوژیک امروز خبری نباشد، اما حرف این سریال حرف امروز و هر روز همه ماست. مسائل انسانی، ارتباطات انسانی، قهر و آشتیها، دل بستنها و دل شکستنها، ترسها و تردیدها، رنجیدن و بخشندگی و هر چیزی که در ارتباطات انسانی تعیینکننده است، دستمایه ماجراهای شیرین سریال «خانه سبز» بوده و شاهدش همه دیالوگهایی است که از آن روزها همچنان در خاطر تماشاگران این سریال مانده است: «چه معنی داره توی این خونه کسی با کسی قهر باشه؟»، «قهری اما حرف که میزنی»، «رئیس باش اما ریاست نکن.»
این حرفها هنوز هم شنیدنی است و شاید بیش از گذشته نیاز داریم به حرفهای سبز آدمهای خانه سبز گوش بدهیم و با باورهای سبزشان همراه بشوم. قبول که آدمهای خانهسبز شبیه همه آدمهای جامعه نبودند، اما آنها گاهی شبیه ما میشدند؛ درست همانوقت که دردسر درست میکردند و بعد به ایدهآلهای ما شباهت پیدا میکردند و مشکلات را حل میکردند.
این آدمهای ایدهآل با نگاههای ایدهآل که به سبز بودن تعبیر میشد، دقیقا راز تازگی سریال خانه سبز و ماندگاری آن است. اهالی خانه سبز به باورهای سبزی فکر میکردند که مثل هوا نیاز همیشه و هر لحظه است و حتی انگار این روزها بیشتر از دو دهه پیش به آن نیاز داریم. این روزها زوجهای بیشتری مثل عاطفه و رضا به دلیل رقابت حرفهای، کارشان به دعوا میکشد، این روزها فریدهای بیشتری در لحظه جاری شدن خطبه عقد پایشان سست میشود، این روزها پدربزرگها و مادربزرگهای بیشتری از نوههایشان بیمهری میبینند و در یک کلام این روزها خیلی بیشتر از دو دهه پیش ما به باورهای سبزمان بیتوجه ماندهایم. حیف که در این سالها دیگر سریالی درباره مسائل بنیادی خانوادهها و ارتباطات انسانی و باورهای سبز آدمهای سبز ساخته نشد و چارهای نیست جزورق زدن آلبومهای قدیمی و تماشای تصاویری که از دیروز باقی مانده، اما حرفهای علی را به یاد آوریم و باز به تماشای «خانه سبز» بنشینیم. به قول علی، کوچکترین عضو خانواده صباحی، «خانه سبز هیچوقت تموم نمیشه، خانه سبز بدون ما یا با ما وجود خواهد داشت... اگه گفتید چرا؟ برای اینکه حرفهای سبز هیچوقت تموم نمیشه.»