پرده اول: اولین ابزار موفقیت شبکه جم بر خلاف راهکار "فارسی وان " با نمایش فیلم های کلمبیائی و دیگر کشورهای لاتین که تجارت کننده سکس و مواد مخدرهستند، تولیدات ترکی را در راس انتخاب خود قرار داد و پایگاهش نیز در بغل گوشمان بود . سریال هائی ترکی با فرهنگی نزدیک به ما که توجه ها را جلب می کرد و گاه در چارچوب سریال سازی، از بیشتر سریال های ایرانی حرفه ای ترو پرکشش تر هم بود . ضمن اینکه استقبال از این مجموعه ها هم به قشر خاصی تعلق نداشت . از طرفی هر چه به پایین شهر ها و مراکز محروم تر نزدیک می شدیم ، شاید از نان شب خبری نبود اما رد پای خرم سلطان وفاطما گل دیده می شد ، از طرف دیگرهم قشر متوسط جامعه را سرگرم می کرد و هم می توانستند بنا به سلیقه خود گاهی سریال قابل توجهی بیابند و دنبال کنند . مثل سریال "عاصی"یا "روزی روزگاری".
عده ای هم این مجموعه ها را به دلیل جاذبه ی بصری می دیدند تا با آخرین و متنوع ترین مدل های لباس، استایل، رنگ موو میکاپ آشنا شده و در دورهمی بعدی بهتر ظاهر شوند وکم نیاورند و اما قشر روشنفکری هم بودند که پنهانی جم تی وی را می بلعیدند و اصرار داشتند که دکمه ی این کانال را تا به حال لمس نشده است.
پرده دوم: پس از اتفاقات سال 88 اوج خانه نشین شدن عده ای از هنرمندان سینما و تلویزیون بود. عده ای با ارتباط به این دوره و عده ای بدون ارتباط به مسائل سیاسی که اصرار داشتند کم کاری خود را به آن متصل کنند .
از طرفی بیشترعوامل فیلم های "قلاده های طلا" و "پایان نامه" برای حضور در پروژه های سینما و تلویزیون بایکوت شده بودند و از طرف دیگر هم عده ای که در مقابل این گروه قرار می گرفتند ممنوع الکاربوده و هستند.اما عده ی دوم با این ممنوعیت عاقلانه تر برخورد کردند و بیشترگروه اول بودند که دچار تزلزل شدند.
در کنار این ها مهره های سوخته ای هم بودند که موقعیت های خوب گذشته را قدر ندانستند و در مسیری از زندگی شخصی قرار گرفتند که روی کارنامه و همچنین توانمندی شان تاثیر گذاشت.
"مانی کسرائیان" که بعد از حضور در"بانوی اردیبهشت" رخشان بنی اعتماد مطرح شده بود، در یک دوره خاص با شایعاتی رو به رو شد که در ظاهر نه تنها تلاشی برای تکذیب آنها نمی کرد، چه بسا به تائید آنها نیز صحه می گذاشت و "چکامهچمن ماه" که او هم گر چه هرگز بازیگر خوبی نبود اما شانس این را داشت که کارش را با کیانوش عیاری آغاز کند، دچار تزلزل شخصیت در زمینه بازیگری شد و چه در این سالهای اخیر و چه در جم تی وی همه را متعجب کرده است.
"رامتین کبریتی" و "پردیس افکاری" دو بازیگر بسیار خوبی هستند که کسی سراغشان را به طور جدی در میانسالی نمی گرفت در حالی که پتانسیل بسیاری برای بازی داشتند. البته حضور پردیس افکاری در فیلم قلاده های طلا نیز بی تاثیر در خانه نشینی او نبود و همین ها این دو را هم راهی کرد که بروند و جلوی دوربینی بایستند که انگار هیچکس پشت آن نیست . در قاب تصویر کارگردانی نظیر "مهدی مظلومی" که کارهای اخیرش در ایران آنقدر ضعیف بود که تلویزیون دیگر به او اعتماد نمی کرد.
و می ماند اجحافی که به "رابعه اسکوئی" شده است.بازیگر توانمندی که به زودی آخرین حضورش را در ایران با فیلم "نیمه شب اتفاق افتاد" تینا پاکروان خواهید دید و تصدیق خواهید کرد که اودر طول دوران بازیگریش، بسیار فرصت کمی برای ابراز قابلیت هایش در زمینه بازیگری داشته است.در مورد بازیگران دیگر هم صحبتی نمی کنم چون اسامی آنها را قبل از کوچ به استانبول هرگز نشنیده بودم ورفتنشان را هم حس نکردم.
پرده دوم از راهکارهای "جم تی وی " نه صرفا تخریب سیاسی، بلکه از نظر تجاری جلب هنرمندان وطنی بود.جلب یک سری ماهی های کوچکتر به صورت طعمه برای به هوس انداختن ماهی های بزرگتر.
مرتضی عقیلی و بهمن مفید هر دو از بازیگران قدیمی هستند که در فیلم های خوبی هم پیش از انقلاب بازی کردند و تمایل داشتند که دوباره به ایران بیایند و جلوی دوربین قرار بگیرند که نشد.بهمن مفید آمد اما ناامیدتر بازگشت و مرتضی عقیلی هم که دل از این آرزو کند.بازیگرانی که از ایران به آنتالیا رفتند در کنار این بازیگران می توانستند فیلم های پر مخاطبی برای شبکه جم داشته باشند اما پارامترهای دیگر وجود نداشت و حساب و کتاب ها درست از اب درنیامد.
برای مثال،مهدی مظلومی کارگردان خوبی است اما نه برای تله فیلم یا سریال. او بلد است دوربین را در یک فضای محدود بکارد و روزانه 20 دقیقه کار ضبط کند.میزانسن و دکوپاژ و قاب و نما در طنز تلویزیونی روتین خیلی جای خاصی نمی خواهد. پرسوناژها برای خودشان راه میروند و دیالوگ می گویند. خوب هم از آب در میاید چون طنز موقعیت با محور کلام است حالاچه "بدون شرح" باشد و چه "کمربندها را ببندید". اما در ملودرام جواب نمی دهد .نمی شود ظرف دو هفته یک فیلم سینمائی ساخت.
حالا کار هنرمندان ایرانی در جم تی وی شده بود : نون بیار، کباب ببر
هر کس هر کاری می خواست می کرد تا جائی که چکامه چمن ماه شد نویسنده و دوستش هم منشی صحنه!! و پرده دوم اینطور پائین آمد که جم تی وی رو دست خورد،آن هم در دوره ای که شبکه نسیم پیش از آن بخشی از بینندگانش را ربوده بود و سریال های جدید ترک هم جذابیت سابق را نداشت.
پرده سوم: پرده سوم یعنی همین دورانی که جم تجربه می کند. "بهاره افشاری" ،"سحر قریشی" ،"حمید گودرزی"و "حمید لبخنده" به استانبول نیامدند و از طرفی دیگر اینها هم که آمدند انگار که از یک سیاره ی دیگرند. مدیوم هائی که بتواند از بازیگر ، هنری بیرون بکشد وجود ندارد و مهمترین آن فیلمنامه.اینجا کسی از چوب بازیگر نمی سازد بلکه از بازیگر چوب می سازد.
جم تصمیم می گیرد تا قراردادها را فسخ کند که حق هم دارد وجلوی ضرر را از هر جا بگیری منفعت است اما بازتاب این اتفاق تا جائی مهر شکست و بی اعتمادی به پیشانی این شبکه که حالا تبلیغات اساسی برندهای داخلی به کسب و کارش رونق مالی هم داده می زند که بلافاصله برای تکذیب این خبر (که صحت هم دارد) یک برنامه تولید می کند و اهل هنر کوچ کرده جلوی دوربین می آیند و هر یک در پزیشنی خاص ، یکی بی تفاوت ، یکی با لودگی و دیگری با اعتماد به نفس ادعا می کنند : "همه چی ،آرومه. من چقد خوشحالم"!!
و جالب اینکه این گروه حتی دراین نمایش کوتاه هم متاسفانه موفق نیستند و بسیار بد بازی می کنند و بلاتکلیفی از چهره ی تک تک آنها در برابر این دوربین کلافه به چشم می آید.
به هر حال آنها هموطنان ما هستند و اشتباه غیر قابل جبرانی هم نکردند و امیدواریم آینده ای بهتر از حال داشته باشند.