سریال « سایه بان» یقینا سریال پر مخاطب و موفقی است اما با یک سریال خوب در استانداردهای مطلوب فاصله دارد. فاصله ای که از تلخی بیش از اندازه سریال ، ریتم کند و قصه ی بی استحکام آن نشئت می گیرد، وگرنه در ساخت و بازی از جایگاه خوبی بر خوردار است.
قصه ی این سریال با وجود زیاده از حد ساده، تکراری و دم دستی بودن، بسیار پر شاخه و پیچیده با شخصیت های خام است که بعد از سی قسمت از سریالی پنجاه قسمتی چه زمانی باید پخته شود معلوم نیست ضمن اینکه همانطور که در تیتراژ می خوانیم، حالا باید از مرزها هم بگذرد و به گرجستان هم برود.درست مثل تیتراژ پایانی با صدای محسن چاووشی که میان کلمات قشنگ،دست و پا می زنیم اما به سختی می فهمیم که چه می خواهد بگوید، وقتی به این باوریم که باید روی یک شعر مثل آب روان رها شد و شنا کرد و نه کله پا دنبال معنا گشت یا معنا ساخت.(به جز شعرهای عرفانی و غنی که سواد خاصی می خواهد که مسلما شعر تیتراژ پایانی عرفانی نیست).
در معرفی سریال «سایهبان» چنین آمده که به نظرم حتی همین معرفی چند خطی هم شعاری و اگزجره است :
(سایه بان با خط محوری جوانمردی و همدلی جوانان شکل گرفته و در لوکیشن های مختلفی در تهران و گرجستان فیلمبرداری شده است.در خلاصه داستان این سریال آمده: «سایهبان قصه ی زندگی امروز ما و شماست، دو رفیق که در منطقهای کارگر نشین بزرگ شدهاند، تا پای جان تلاش میکنند که چراغ خانه هایشان را روشن نگه دارند.ایستادهاند در برابر سرنوشت سرکش. عشق و ایمان ، خون می شود در رگهایشان تا از پا نیفتند و دلخوش بمانند به رحمت خدا و فرداهای بهتر، اما زخمی در راه است، زخمی که سنگ محکیست برای رفاقت دیرینه شان است ...».)
نکته اول : سریال سایه بان قرار است داستان دو دوست دوران کودکی و رفیق دوران جوانی سهراب (مجتبی پیرزاده) و سعید (محمد ولی زادگان) باشد که حالا دوستی شان قرار است با حاشیه هایی به چالش کشیده شود. سهراب که یک انسان استثنایی (تا به اینجای قصه) است. انقدر خوب و بی نقص که عشق خودش که باید تعلیق در ملودرام اصلی قصه باشد در میان عشق و مشکلات دیگران گم شده است. انگار او به عنوان یک شخص حقیقی اصلا حقوقی ندارد و کامل و از خود گذشته است، فقط بهترین پسر است ، بهترین برادر است ، بهترین دوست است ، بهترین کارگر و بهترین کارآفرین است.این شخصیت مثل قهرمانانی که پیش از این در سریال ها و فیلم های ایرانی موفق دیده بودیم هم نیست که در لابه لای خوبی ها یاغی شود تا چهارچوب تصویری قصه گویی باشد و به آن ریتم دهد.اگر قصه ی مجتبی به هر بهانه ای در ادامه تغییر کند باز هم ناقص است. یا یک ملودرام تلخ می شود که تا همین جا هم انتقاد وارد به آن "تلخی بی وقفه و خسته کننده" آن است و یا یک سریال ضعیف تکراری با پایان خوش آن هم فورٍث ماژور در دو قسمت پایانی.در عوض شخصیت سعید باورپذیرتر و درست تر است و کارآکترهای دختر این سریال آنقدر در ذهن نمی نشینند که بتوان در موردشان سخنی گفت و نظری داد. بیشتر کاریکاتورند تا شخصیت.
البته گزینه سومی هم هست و اینکه قصه به ناگهان به بستری دیگر سوییچ کند که دیگر به واقع مثل تیتراژپایانی با آن ارتباط برقرارکردن برای مخاطب سخت خواهد شد ضمن اینکه مخاطب برادران محمودی با این حجم از عوامل درجه یک می تواند مخاطب خاص هم باشد.
نکته دوم : قصه ی سایه بان پر از خرده پیرنگ هایی با شخصیت های نزدیک به هم و قبلا دیده شده است که به طریقی به شخصیت های اصلی وصل می شوند و قاعدتا باید بازیگران برجسته و کهنه کاراین سریال به این شخصیت ها بال و پر بدهند تا جوانتر ها بتوانند خود نمایی کنند. همه به خوبی واقفیم که امین تارخ ، رویا تیموریان، بهزاد فراهانی ، علی اسیوندوپریوش نظریه تا چه اندازه می توانند به روند درست یک فیلم یا سریال کمک کنند ،یعنی بسیار تاثیر گذار تر از آنچه اینجا دیده می شود . فقط در این میان "رویا جاوید نیا " و "محمد عمرانی" فرصت داشته اند که به خوبی و در جایگاهی مناسب قرار بگیرد.
نکته آخر: به هر حال، هنوز بیست قسمت از سریال « سایه بان" باقی است ، سریالی که این شب ها بینندگان زیادی دارد و بازی"مجتبی پیرزاده" را بر سر زبان ها انداخته است(در حالی که بقیه بازگران جوان هم به خوبی او هستند) . شبکه دو که با مدیریت جدید نشان داده تا چه اندازه به تولیدات گروه فیلم و سریالش اهمیتی بیشتر از گذشته می دهد و برادران محمودی سزاوار این هستند که در پایان این سریال خیلی از نکاتی که به آن اشاره شد مرتفع شود و مخاطب با رضایت از این سریال خداحافظی کند اما آن را به خاطر بسپارد.
عوامل سریال سایه بان :تهیه کننده: نوید محمودی / کارگردان: جمشید محمودی / نویسندگان: سعید دولتخانی، جمشید محمودی
بازیگران: مجتبی پیرزاده ،محمد ولی زادگان ، محمدرضا غفاری، هستی مهدوی، رویا جاویدنیا، افسانه کمالی، حسام محمودی، سینا مهراد، افشین اخلاقی، زهرا بهروز منش، علیرضا ثانی فر، سجاد دیر مینا، پیمان مقدمی و علی غلامی
با حضورامین تارخ، پریوش نظریه، رویا تیموریان، بهزاد فراهانی، علی اوسیوند، محمد عمرانی
و با هنرمندی کامران تفتی و آناهیتا افشار
مدیر تصویربرداری: امیر موسوی / مدیر صدابرداری: سعید بجنوردی / خواننده تیتراژ: محسن چاوشی / طراحی و ترکیب صدا: حسین قورچیان / تدوین: نیما جعفری جوزانی / دستیار اول و مدیر برنامه ریزی: شکیل مظفری / طراح چهره پردازی: محمد رضا قومی / طراح صحنه: امیرحسین باباییان / طراح لباس: سیامک کاری نژاد / ناظر کیفی: سید هادی موسوی / منشی صحنه: مرجان تاجیک /عکاس: فتاح ذی نوری