یکشنبه, 31 شهریور 1404 13:28

کارناوال" و باخت غیر منتظره‌ی "بی‌چشم و رو" / وقتی به غرور کاذب‌مان می‌بازیم

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
کارناوال" و باخت غیر منتظره‌ی "بی‌چشم و رو" / وقتی به غرور کاذب‌مان می‌بازیم کارناوال" و باخت غیر منتظره‌ی "بی‌چشم و رو" / وقتی به غرور کاذب‌مان می‌بازیم

سی و یک نما - اجازه بدهید با تحسینِ "سینا ساعی" به عنوان مقدمه شروع کنم که تعامل او با تماشاچیان تا چه اندازه محترمانه و درست بود. یک رَپر خوب و با ادعا که فضای حرفه‌ای او، موسیقی‌ای را شامل می‌شود که عمدتا "نسلZ" دنبال می‌کنند و دهه‌های چهل، پنجاه و شصت که به دنبال نوع خاصی از ریتم، قافیه و ردیف در شعر هستند و هنوز با شعرِ سفید هم تا اندازه‌ای کنار نیامدند، درکی از موسیقی "رپ" ندارند. اما این رَپِر جوان به اندازه‌ای برای هنر خود و پرزنت آن به تماشاچی ارزش قائل است که با احترام، از آنها احترام و مهمتر از آن، اعتماد کسب می‌کند.


این را مقدمه‌ای ببینیم بر شکست "وحید آقاپور" در قسمت قبلی کارناوال که حتی "رامبد جوان" را هم شوکه کرد.
"دانیال کاظمی" با رای پایینی که از اجرای قبلی خود گرفته بود، حالا با یکی از پرادعاترین نفرات حاضر در این مسابقه به رقابت می‌پرداخت و کاملا خود را از پیش بازنده می‌دانست.او این‌بار هم اجرای ضعیفی داشت و کلا اجراهای او در اندازه‌ی حضور در رقابتِ "کارناوال" نبست و تروکاژهای او در چنین فضای بزرگی جواب نمی‌دهد و اعتماد به نفس لازم را هم که برگ برنده‌ی یک تَردست است، ندارد.
در اجرای دوم (اجرای حذفی) از نظر کاظمی و همه‌ی ما، رقابت در نهایت خوش‌بینی بین او بود و شرکت کننده‌ی سوم این گروه یعنی "محسن شریفیان". اما ورق برگشت چرا که "وحید آقاپور" حتی به خودشان زحمت هم نمی‌داد تا پاسخگوی تماشاچی باشد. تماشاچی‌ای که نمادی از جامعه‌ی زخم‌خورده از سوال‌هایِ بی پاسخ است. آقاپور حتی اشتباه‌ها را هم تصحیح نمی‌کرد. مثلا وقتی خانمی می‌گوید: "بچه من هم می‌تواند عروسک گردان باشد" ، به جای اینکه رگِ گردنی شود و از این هنر تکنیکال عروسک‌گردانی که نیازِ به مهارت خاص دارد دفاع کند و یا بگوید که هوتن شکیبا صداپیشه است و نه عروسک‌گردان، مغرورانه لبخند می‌زد و من اسمش را می‌گذارم تحمیق مخاطب.. این حرف‌ها البته زده می‌شود اما بعد از باخت و توسط "محمد لقمانیان" از بهترین‌های عروسک گردانی درکنار کارهای ماندنی "ایرج طهماسب"
و چه باخت سنگینی است که تماشاچی به یکباره نیمی از رای‌های خود را پس بگیرد و چه درس بزرگی برای همه ما.
دانیال کاظمی اگر هم برای رای‌گرفتن با احساسات مردم بازی کرد، اما نقشی در سلب رای " نمایش عروسکی" نداشت چرا که تماشاچی می‌توانست به هر دو رای دهد و محسن شریفیان را حذف کند، اما "عروسک‌" گم شد، گرچه قصه‌ی دوم "بی چشم رو" هم حرفِ خاصی برای گفتن نداشت.
به یاد خاطره‌ای از دنیا فنی‌زاده‌ی عزیز افتادم. چند هفته قبل از فوت او در گفتگویی که با او داشتم، با تعصب می‌گفت:"کلاه قرمزی بدون من با مخاطب ارتباط نخواهد گرفت و اگر روزی نبودم، دلم می‌خواد کلاه قرمزی هم نباشد". او از میانِ ما رفت و بعد از مرگ او، یکی دوبار کلاه قرمزی را در دستان عروسک گردان‌های دیگر که بسیار هم حرفه‌ای بودند دیدیم، همه چیز درست بود اما کلاه‌قرمزی انگار چیزی کم داشت و آن چیز، حتما دنیا فنی‌زاده بود.
عروسک گردان‌ها همیشه مظلومند مثل عروسک گردان‌های "جناب‌خان" که به ندرت کسی بشناسد و جناب‌خان یعنی "محمد بحرانی"، در حالی که یک گروه سه نفره این عروسک را برای ما زنده کرده‌اند اما مسلما بحرانی موثرتر بوده است.
روی استیج بزرگ "کارناوال"، نمایش‌عروسکی فرصت دفاع از خودش را داشت اما کسی حوصله‌ی دفاع نداشت،شاید غرق در شهرتِ "ممیزی".
و چه باخت پندآموزی شد برای من، برای شما و برای هر کسی که مشتاق است از اتفاق‌ها برای نگرشی نو وام بگیرد و آن را تبدیل به فرصت کند.
هما گویا

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید