یکی از فیلمسازانی که یقینا نگاه خاص او به نوعی از ژانر اجتماعی با نگرشی پر تعلیق ، مو شکافانه و در بسترقصه ای دستمالی نشده با شخصیت هایی دست یافتنی و تاثیرگرفته از سینمای فرهادی است ، وحید جلیلوند است با فیلم "بدون تاریخ ، بدون امضا".
فیلمی که در آن فریادها در بازی خوب "نوید محمدزاده" برایمان نوعی دیگر است و امیر آقایی شخصیت جنتلمن فیلم هم با شخصیت های دیگری که از او دیده ایم فرق می کند.
فقط حیف که بدون تاریخ ، بدون امضا از پتانسیل بازی خوب "هدیه تهرانی " (همسر کاوه)بهره نمی گیرد چرا که فیلمنامه مهره ای برای کیش و مات کردن به شخصیت او نمی دهد (یا در دکوپاژ جلیلوند لحاظ نمی شود)که اگر اینگونه بود، می توانست در اواسط فیلم اجازه ندهد تا قصه از ریتم فاصله بگیرد .
و مورد دیگری که می خواستم زودتر به آن اشاره کنم چرا که باور من است، بازی خوب "زکیه بهبهانی" (همسر موسی)است که در تعجبم چرا کمتر به آن اشاره شده و حتی از نگاه منتقدین هم دور مانده، در حالی که یقینا پا به پای نوید محمدزاده قدم برداشتن و کم نیاوردن و با میمیک چهره بی صدا فریاد زدن چندان کار ساده ای نیست.
گفتنی است که فیلم "بدون تاریخ ، بدون امضا" با شباهت های آن به فیلم "جدائی نادر از سیمین " به نقد کشیده شده که شاید بیشتر به دلیل تقابل دو زوج از دو طبقه مختلف باشد وهمچنین قدرت بازی پارتنرهای مرد در کشمکش قصه و نوع برخوردها در حالی که این فیلم شبیه خیلی از فیلم های دیگر فرهادی نیز هست. شخصیت هایی که هیچ اشاره ای به گذشته شان نمی شود و شناختی از آن ها نداریم و یا عنصر شک و تردید که بنمایه تمام فیلم های فرهادی می سازد.
اما نقطه حائز اهمیت این است که اگر جلیلوند نگاهی به سینمای فرهادی دارد ، خوشبختانه نگاهش درست است و بین نگاه و تقلید فاصله ای قابل توجه می اندازد و در حقیقت سبک او را دنبال می کند.
جلیلوند نگاه درست کردن را بلد است و انتخاب درست را. مثل انتخاب دوربین روی دست وقتی که مفهوم درستی داشته باشد و یا انتخاب نماهای درشت وقتی لازمه کار است. مثل سکانس تاثیرگزار شخصیت داغدیده موسی در آن خرابه های شبیه به زندگیش.
موسی ای که خودش هم در جامعه نه تاریخ دارد و نه امضا.بر خلاف کاوه که به دلیل جایگاه اجتماعی و البته شغلش هم تاریخ دارد و هم امضا او می تواند سرنوشت ها را تغییر دهد.
وحید جلیلوند پس از اولین فیلمش با عنوان چهارشنبه 19 اردیبهشت (که فیلم متوسطی بود) ، سراغ موضوع اجتماعی دیگری رفته است که نو و دست نخورده است اما واقعی، باورپذیر و بیخ گوشمان.آنقدر بیخ گوشمان که بعد از دیدن فیلم با خود درگیر می شویم.
فیلم با یک تصادف شروع می شود و تصادفا راننده، یک پزشک شاغل در پزشک قانونی است . پزشکی به نام کاوه نریمان (با بازی امیر آقایی) که در سکانس ابتدایی فیلم با موتور موسی (با بازی نوید محمدزاده) وکه خانواده چهار نفره اش (یعنی همه داراییش) سوار بر آن هستند تصادف می کند و "امیر علی" پسر موسی آسیب می بیند.کاوه خسارت موتور را نقدی می پردازد اما اصرار دارد که بچه را به درمانگاه ببرند تا وضعیت او بررسی شود اما موسی این کار را نمی کند. فردای آن شب در پزشک قانونی کاوه با جسد امیر علی رو به رو می شود که علت مرگ نوعی از مسمومیت خاص غذایی تشخیص داده شده اما کاوه در تردید است که شاید تصادف منجر به مرگ بچه شده.
از طرفی موسی با شنیدن علت مرگ پسرش، خود را مقصر می داند چرا که او از کشتارگاهی که دوستش در آن کارگری می کند، مرغ ارزان می خریده که حالا می فهمد علت ارزانی مرغ چیز دیگری است و از اینجا قصه ی شک و تردیدها و وجدان های ناآرام شخصیت های بدون تاریخ بدون امضا، ماجرا را پیش می برند در حالی که تماشاچی هم غرق در شک و تردید و هیجان است...
فیلم بدون تاریخ بدون امضا ، با احساسات مخاطب به صورت غیرواقعی و تصنعی بازی نمی کند بلکه ماهرانه احساسات را بر می انگیزد و به همین دلیل پیشنهاد می کنم اگر فرصتی هست، تماشای آن را از دست ندهید