«روبرتو روسلینی» روز هشتم می 1906 در شهر رم متولد شد. پدرش «آنجیولو جوزپه»، معمار اولین تالار سینما در این شهر بود، همین تعلق خاطری برای او شد تا به دنیای سینما علاقمند شود. از کودکی در سالن تاریکی که پدرش طراحی کرده بود، ساعتها به تماشای فیلمهای کوتاه آماتوری مینشست. وی که سالهای طلایی زندگی خود را تحت حکومت فاشیستی موسولینی گذراند، در 34 سالگی بهعنوان تدوینگر، دوبلور و فیلمنامهنویس پا به دنیای سینما گذاشت.
روسلینی خیلی زود همهی رموز کار را آموخت و پس از نوشتن فیلمنامهی «پیش درآمدی برای پس از نیمروز فاون»، ساخت اولین فیلم خود را آغاز کرد، وی که از همان ابتدا خود را بهعنوان یک فیلمنامهنویس و فیلمساز موفق نشان داده بود، در سال 1945 با همکاری «فدریکو فلینی» فیلمنامهی «رم، شهر بیدفاع» و «پاییزا» را نوشت و در همین سالها هم این دو فیلم مشهور را جلوی دوربین برد.
وی در جوانی سه فیلم با نگاه فاشیستی را کارگردانی کرد که در آینده به هنگام نوشتن کارنامه خود برای نشریه "کایهدو سینما" از اضافه کردن آنها به کارنامهی خود امتناع کرد. روسلینی طی سالهای 1945 تا 1949 علاوهبر کارگردانی سینما، حضور در تئاتر را نیز تجربه کرد و به کارگردانی چند نمایش پرداخت.
از دیگر فیلمهای این دوره میتوان به «از خودیها» در سال 1946 و «آلمان، سال صفر» در سال 1947 اشاره کرد، بسیاری از کارشناسان و منتقدان دههی 50 و 60 سینمای اروپا، روسلینی را از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینمای ایتالیا میدانند و او را عامل موفقیت و تولد دوبارهی سینمای ایتالیا در دوره پس از جنگ معرفی میکنند.
روسلینی در کنار فیلمسازان بزرگی چون «ویسکونتی»، «فلینی» و «دسیکا» از بزرگترین کارگردانان سینمای ایتالیا و آغازگر "موج نو" این سینما به شمار میرود.
این کارگردان پرآوازه فیلم «استرامبولی، سرزمین خدا» را با بازی «اینگرید برگمن» ساخت. این فیلم داستان «کارین» زنی فراری از لیتوانی است که همسر ماهیگیر ایتالیایی بینوایی میشود تا از زندانی شدن در یک اردوگاه بگریزد، اما خود را در تلهی استرامبولی یک جزیرهی دورافتاده آتشفشانی مییابد.
روسلینی و برگمن تا سال 1956 با هم بودند و در این دوره با هم پنج فیلم ساختند. روسلینی در سال 1959 پس از جدایی از برگمن یکی از پیچیدهترین و زیباترین کارهای سینمایی خویش را به نام «ژنرال دلاروره» با بازی سینماگر بزرگ ایتالیایی «ویتوریو دسیکا» به پرده درآورد. این فیلم برندهی جوایز متعددی از جمله جایزهی شیر طلای ونیز 1959، جایزه بهترین فیلم از دوید دوناتلو از انجمن روزنامهنویسان سینمایی ایتالیا در سال 1960 شد. داستان فینم پژوهشی است در دگرگونی شخصیت و پیچیدگیهای روانی و اخلاقی.
در سال 1963 روسلینی اعلام کرد که از سینما کنار خواهد رفت و تنها به کارهای تلویزیونی خواهد پرداخت تا آموزش فرهنگی گسترش دهد و این چنین بود که در این چرخه او چندین فیلم زندگینامهای و فیلم کوتاه برای تلویزیون ساخت.
از جملهی این فیلمها باید از «فرمان روایی لویی چهاردهم» در سال 1966، «سوکراتیس» (سقراط) در سال 1971، «آگوستین هیپو» و «بلیز پاسکال» هر دو در سال 1972، «دکارت» در سال 1974، «کنسرت برای میکل آنژ» در سال 1977 نام برد.
در سالهای پایانی روسلینی دو فیلم «سال یکم» و «مسیحا» را نیز ساخت که در «سال یکم» (1974) وی زندگینامهی «آلچید دو گاسپری» را به تصویر کشید.
روسلینی طی چند دهه فعالیت سینمایی موفق به کسب عناوین و جوایز معتبری شد که از مهمترین آنها میتوان به جایزه بزرگ جشنواره کن در سال 1946، جایزهی بزرگ جشنوارهی لوکارنو در سال 1948 و شیر طلای ونیز در سال 1959 اشاره کرد.
روبرتو روسلینی روز سوم ژوئن 1977 در سن 71 سالگی در شهر رم دارفانی را وداع گفت.