جودی گارلند در دورانی تمام تلاشش را برای مطرح شدن و مطرح بودن می کرد که زیبایی حرف اول را در هالیوود میزد و او که چندان زیبا نبود و هیکل برازنده ای هم نداشت باید در کنار زیبارویان تلاش مضاعفی برای دیده شدن می کرد. تلاشی که نیمی از راه را صدا و اجرای خوبش هموار کرد، اما او همیشه قربانی بود حتی خیلی قبل از آنکه در کودکی وارد حرفه ی بازیگری و خوانندگی شود وزندگی او پر بود از راز هایی که تا پایان عمرش همچنان فاش نشده باقی ماندند و به مرگ تلخ او ختم شدند.(وقتی از یک فیلم بر مبنای زندگی شخصی یا یک رویداد واقعی حرف می زنیم، فکر کردن به اینکه داستان فیلم لو برود، مفهوم خاصی ندارد).
جودی گارلند بازیگری را از کودکی آغاز کرد و با فیلم « جادوگرشهر اوز » شناخته شد و هنوز هم چهره ی او و بازی اش از ماندگارترین تصاویر تاریخ سینمای کلاسیک است.بازیگری که شاید به اندازه ی زیبارویان هم نسل خود مشهور نبود اما از آنها محبوب تربود.(درخشش دیگر وی در فیلم "ستاره ای متولد شده" بود که سال گذشته ورژن تازه ای از آن فیلم ساخته ی برادلی کوپر با اقبال زیادی رو به رو شد.)
گر چه او بزرگترین شانسش را از کمپانی عظیم "مترو گلدوین مه یر» داشت، اما همین کمپانی و تهیه کنندگان آن، وی را مجبور کردند تا از قرص های مخدر و نیرو زایی چون آمفتامین برای ثابت نگه داشتن وزن که استعداد چاقی داشت استفاده کند و خیلی زود تبدیل به یک معتاد شده و به همین دلیل شخصیتی شکننده ، افسرده و غیر معمول داشته باشد.او بارها در جوانی ازدواج کرد و هر بار با شکست رو به رو شد تا جایی که گاهی به او اجازه ی دیدار فرزندانش را هم نمی دادند و همه ی این ها به دلیل تزلزل شخصیتی وی بود.
کم کم جودی از دنیای هنرپیشگی فاصله گرفت و منبع درآمد ناچیزی از اجرای برنامه های رادیویی و خوانندگی داشت و داستان فیلم « جودی» نیز به همین سال ها و توری که برای کنسرت در لندن در واپسین ماه های زندگیش گذاشته شد می پردازد که گاه با سکانس هایی به صورت فلاش بک گذشته ی وی را هم مرور می کند. گذشته ای که در زندگی واقعی او به سال 1969 منتهی می شود که جسدش به دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر و قرص های آرامبخش، در حمام پیدا شد، و آن زمان فقط 47 سال داشت.
یکی از مزایایی که فیلم « جودی» محصول 2019 دارد این است که می توان با آن در دنیای هالیوود و یا به طور کلی دنیای بازیگری قدم زد و با واقعیت های پنهان و حقایق تلخ آن، پشت ظاهر فریبنده و جذابش آشنا شد.
همانطور که گفته شد فیلم جودیJudy با بازی فوق العاده ی رنه زلوگر، داستان ماه های آخر زندگی جودی گارلند را روایت می کند. زمانی که وی دراوج بحران های روحی و مالی وافسردگی قرار داشت و از نظر خانوادگی نیز دچار مشکلاتی در رابطه با فرزندانش شده بود و همین موجب شد تا تور کنسرت های لندن وی که با استقبال زیادی رو به رو بود به بحران تبدیل شود....
فیلم جودی که از نظر بازی ها و کارگردانی، فیلم قابل قبول و خوبی محسوب می شود اما تماشاگر را قانع نمی کند چرا که کامل نیست و به طرز عجیبی گویا از واقعیات زندگی جودی گارلند طفره می رود اما مسلما judy محصول 2019 فیلمی است که به دیدنش می ارزد
سایت برترین ها حقایقی در مورد جودی گارلند نوشته که خواندنی است
به گفتۀ مل تورمه، خوانندۀ آمریکایی، گارلند حافظه ای بسیار قوی داشت. می توانست با یک بار دیدن یک قطعۀ موسیقی، تمام آن را به خاطر بسپارد.
در سال 1997، 28 سال پس از مرگش، جایزۀ یک عمر دستاورد گرمی به وی اهدا شد.
در سال 1998، آلبوم Over the Rainbowبه تالار مشاهیر گرمی راه یافت.
بازیگر مورد علاقۀ وی رابرت دونات بود که معروف ترین کارش بازی در نقش اول فیلم "خداحافظ آقای چیپس" (1939)است.
او ، با اشاره به مشکلات مالی و سلامت خود که نتیجۀ ماهیت حرفۀ سرگرمی سازی بود، فرزندانش را از ورود به کسب و کار نمایش منع می کرد. با این حال، دو دخترش، لیزا مینلی و لورنا لافت هر دو به این راه رفتند.
مجلۀ اینترتینمنت ویکلی او را در جایگاه بیست و سوم بزرگ ترین ستاره های سینما در تمام زمان ها قرار داد.
نرسیدن اسکار به گارلند برای فیلم "ستاره ای متولد می شود" (1954)، از سوی گروچو مارکس "بزرگ ترین دزدی بعد از سرقت بزرگ برینکس" (سرقت از ساختمان برینکس در 1950) نامیده شد. گارلند به قدری
دلشکسته شد که هرگز به درستی التیام نیافت و این موضوع از آن زمان مورد مناقشه باقی ماند.
گونه ای خاص از گل رز به نام او نامگذاری شده است. این گونه دارای گلبرگ های زرد (گارلند عاشق رز زرد بود) هستند که نوک آنها به رنگ قرمز روشن است.
بازیگران درخشان تاریخ سینما (32): جودی گارلند
او بیشتر عمر خود دچار مشکلات وزنی بود. نوسانات شدید در وزن او بر ادامۀ فیلم های او اثر می گذاشت، این مسأله در فیلم های "کلمات و موسیقی" (1948) و "نمایش های تابستانی" (1950) دیده می شود.
انستیتوی فیلم آمریکا او را هشتمین بازیگر زن از فهرست 50 نفرۀ بزرگ ترین اسطوره های سینما نامید.
نقش آفرینی او در "جادوگر شهر آز" (1939) و "ستاره ای متولد می شود" (1954) از سوی مجلۀ پریمیر به ترتیب در رتبۀ 17 و 72 از فهرست 100 گانۀ برترین اجرا های تمام زمان ها قرار گرفت.
در جریان اولین ازدواجش با دیوید رُز، لوئیس بی میر، رئیس استودیوی ام جی ام او را مجبور به سقط جنین کرد، زیرا می ترسید بارداری او به تصویر دختر خوبی که از گارلند در سینما ساخته شده بود، لطمه بزند. آسیب
حاصل از این رویداد در تمام زندگی گارلند با او باقی ماند.
بر اساس زندگینامۀ پخش شده از او در شبکۀ A&E، در نوجوانی تهیه کنندگان او را وادار کردند برای تهیۀ نسخۀ دارو ها نزد شش دکتر مختلف برود، به طوری که هیچ یک از پزشکان از وجود 5 دکتر دیگر چیزی نداند. این کار به اعتیاد او به دارو ها منجر شد.
به گفتۀ جون آلیسون در زندگینامۀ او، گارلند آرزو داشت در تابوت سفید تشییع شود. اما از آنجا که تابوت سفیدی وجود نداشت، خدمات مراسم تشییع جنازه تابوتی را به رنگ سفید نقاشی کرد. او همچنین آرزو داشت همه چیز در مراسم به رنگ زرد و سفید باشد، و همینطور هم شد.
نقل قول های مشهور جودی گارلند:
من در ۱۲ سالگی روی قطعه زمینی در مترو گلدوین مه یر زاده شدم
همیشه یک نسخۀ درجۀ یک از خودتان باشید، به جای این که نسخۀ درجۀ دو از دیگری باشید
- بدون پول می توانم زندگی کنم، اما بدون عشق نه
- مرگ خیال ها چقدر عجیب است، انگار فرزندت را از دست می دهی
- ما یک سال کامل را پیش رو داریم. آیا شگفت انگیز نخواهد بود اگر بتوانیم کمی با هم مهربان تر باشیم و کمی بیشتر عشق بورزیم، کمی یکدل تر باشیم؛ شاید، سال بعد همین موقع، بیشتر از هم خوشمان بیاید
- «MGM مارا مجبور می کرد روز ها و شب ها کار کنیم. به ما قرص های نیرو زا می داد تا بتوانیم مدت ها بعد از خستگی، سر پا بمانیم. بعد ما را به بیمارستان استودیو می بردند و با قرص خواب بی هوشمان می کردند ... بعد از چهار ساعت بیدارمان می کردند و دوباره قرص نیرو زا می داند تا بتوانیم 72 ساعت دیگر یک نفس کار کنیم. کم کم احساس کردم یک اسباب بازی بادی هستم.»
- هالیوود مکان عجیبی است، اگر مشکل داشته باشید، همه فکر می کنند این مشکل واگیر دار است
- به خاطر احساسی که به Over the Rainbow دارم، بخشی از زندگی ام شده است. این ترانه نماد تمام رویاها و آرزو های من است تا حدی که مطمئنم به همین دلیل است که مردم وقتی آن را می شنوند اشک به چشمانشان می آید
- دربارۀ دخترش" لیزا مینلی" : فکر می کنم از زمان جنینی تصمیم داشت وارد حرفۀ نمایش شود، بیش از حد لگد می زد
- طی دوران کوتاهی که یکی از بازیگران درۀ عروسک ها (1967) معرفی شده بود] در حالی که عوامل صحنه هنوز دکور را نساخته بودند، مطبوعات مرا از آن خارج کردند.»
- من زنی هستم که می خواهد دستانش را باز کند و 40 میلیون نفر را در آغوش بگیرد.»
- اگر من یک اسطوره ام، چرا این قدر تنها هستم
- پشت هر ابری یک ابر دیگر است