داستان "گودزیلا"ی 2014 از سال 1999 شروع می شود، دو دانشمند در جایی که تشعشعات رادیواکتیو ساطع می شود به مورد عجیبی برخورد می کنند؛ چیزی شبیه تخم که بر لاشه ی فسیل شده ی موجود غول پیکر، همچنان تغذیه می شود. دو تخم حیوان که یکی شکسته و ردپای دیگری تا کنار دریا ادامه دارد. تشعشعات تغییر کرده و موقعی که افرادی در ژاپن در حال بررسی این تغییرات همراه با زمین لرزه هستند، زمین لرزه ای شدید، تاسیسات هسته ای ژاپن را تخریب می کند و جو برودی مدیر برنامه در این جریان، همسرش ساندرا را که در حال بررسی تاسیسات است از دست می دهد. این فاجعه با یک زلزله همراه است. 15 سال بعد فورد، پسر جو، که به تازگی به امریکا و نزد همسر و فرزندش برگشته و حالا یک افسر در واحد خنثی سازی بمب نیروهای دریایی ایالت متحده است، مجبور می شود برای آزاد کردن پدرش که به مناطق ممنوعه ی ژاپن (که در آن حوادث 15 سال پیش رخ داده) رفته بوده، به ژاپن سفر کند. جو پس از آزاد شدن همچنان معتقد است که نیرویی که باعث آن زلزله شده نیرویی برخواسته از طبیعت زمین نبوده است و ادعا می کند که در امواج رصد کرده ی خود، صدای خوانش یک موجود را ردیابی کرده بوده است. جو فورد را متقاعد می کند که با او همراه شود تا اطلاعات مهمی که پیش از این شکست خورده را بدست آورند، آنها متوجه می شوند که برخلاف گزارش های رسمی جانیرا آلوده نیست، ناگهان با موجودی عظیم الجثه ظاهر می شوند که پرواز کنان فرار می کند. جو براثر ضرب و شتم آسیب می بیند و می میرد و ...
واژه گودزیلا برای اولین بار در سال 1954 در استودیوی فیلمسازی "توهو"ی ژاپن، چند سال پس از حادثه ی اتمی هیروشیما و ناکازاکی توسط ژاپنی ها ساخته شد و به جهان و سینمادوستان معرفی گردید؛ در فیلمی به همین نام که در آن گودزیلا کنایه ای از سلاح های هسته ای بود؛ انسان بمب هسته ای را اختراع کرده و طبیعت به انتقام از انسان برخواسته است، استفاده شد. گودزیلا تمام ویژگی های یک بمب هسته ای را داراست و از جاودانگی برخوردار بود. سمبل و نماد یک کابوس برای ژاپنی ها بود و از زمان بازسازی و دست به دست شدنش بین این دو کشور به شهرت رسیده و از جنگ جهانی دوم با نقطه مشترک "بمب اتم" (به عنوان نمادی از بروز شر توسط بشر)، به سمبلی از رابطه دو کشور و همچنین کشورها و ملیت های مختلف دنیا تبدیل گشته است.
امریکایی ها اما دو سال بعد، در سال 1956 از این پروژه ی پرفروش ژاپن نسخه مشابهی ساختند که در سال های بعد توسط آمریکایی ها و ژاپنی ها تقریبا 32 دنباله از آن ساخته شد. شاید موفق ترین این دنباله ها (26 دنباله ژاپنی و 5 نمونه امریکایی)، گودزیلاهای ژاپنی ها باشد. در سال 2010، شرکت Legendary اعلام کرد که می خواهد عملیات بازسازی فیلم را به مرحله اجرا در آورد. موفقیت تجاری فیلم در سال جاری سبب شده که این شرکت با ادامه دادن فیلم تا رسیدن به یک سه گانه موافقت کند و ظاهرا قرار است قسمت بعدی فیلم در سال 2018 اکران شود.
شخصیت "گودزیلا" اما در خلال بازسازی ها و ادامه سازی های مختلف، بر اساس حال و هوای کشور ژاپن و رابطه اش با ایالات متحده متغیر بوده است و گودزیلا را از موجودی که دشمن انسان است، به تدریج به موجودی کمک کننده انسان مبدل کرده است؛ کمک کننده ای که نخست توسط انسان، دشمن تصور می شود. این موجود، با تغییراتش در طول دوره های بازسازی، به نیروی عظیم و کنترل کننده ی شر یا بازگرداننده ی بشر به نقطه تعادل و جبران کننده ی اشتباهات ظاهراً غیر قابل جبران او تبدیل کرده است. شاید با مفهوم عصیان طبیعت در برابر انسان مغرور در فیلم های زیادی مواجه شده باشیم (و شاید مشهورترین این دسته فیلم ها، فیلم پرخرج و بزرگ "تایتانیک" و ماجرای غرق شدنش باشد)، اما آنچه گودزیلا را متفاوت کرده، وجود نیروی کمکی برای جبران خطای بشر است.
در نگاهی عمیق تر، گودزیلا و موتو نماد نیروهای متضاد طبیعت هستند؛ نیروهایی که انسان در برخورد با آنها هیچ نیرویی برای عرضه ندارد و باید تنها تماشاگر جنگ بین این دو باشد. نیروهای خیر و شر در میدان جبر خلقت. اما چیزی که به این نیروها حیات می بخشد اختیار انسان است؛ در فیلم، انسان با ظاهر شدن شر و ایجاد تغییر در طبیعت (استفاده از انرژی هسته ای و دفع زباله های آن)، زمینه ساز ظاهر شدن شر عظیم (زنده شدن موتوها که دنبال کننده ی انرژی هسته ای هستند) می شود. اما ظاهرا طبیعت برای گریز از شر ایجاد شده به دست انسان راه های گریزی نیز اندیشیده است.
آنچه توسط برخی از منتقدان درباره ی از دست رفتن تمرکز فیلم برروی شخصیت "گودزیلا" گفته شده خالی از واقعیت نباشد؛ دیگر در فیلم گودزیلای جدید انسان ها محور اصلی فیلم هستند و گودزیلا در گوشه و کنار ها برای خود می جنگد و اثر زیادی از او در فیلم دیده نمی شود. شاید تنها ابهت و سنگینی نام و تاریخ اوست که بر سکانس های زیادی از فیلم سایه افکنده و شاید همین کمتر دیده شدن و تنها حس شدن او در اغلب سکانس ها، به بزرگ کردن جایگاه او در چشم بیننده هم منتهی شده باشد. به سکانسی توجه کنید که در آن فورد تخم موتوها (نماد شر) را آتش می زند و باعث تغییر جریان نبرد نیروهای خیر و شر می شود و با وجود کوچکی خود در برابر آن دو نیروی بزرگتر، جرقه ی تغییر را شعله ور می کند و سبب ایجاد تغییر در تعادل نیروهای مهار ناپذیر پیرامون خود می گردد. نمایشی از نیروی اختیار انسان در برابر جبر به ظاهر کنترل ناپذیر اطرافش. شاید همزمانی لحظه ی سقوط گودزیلا و فورد بر زمین پس از شکست دادن موتوها، خود نمادی از نیروی خیری باشد که درون او جاری است.
گودزیلای 2014، بر خلاف نمونه 1998 امریکایی خود فیلمی موفق از کار در آمده و برخلاف گودزیلای شصت سال پیش که آدمی در لباس گودزیلا بود تماما ساخته کار کامپیوتری است و باید اذعان کرد که بسیار خوب و طبیعی از کار در آمده است. گودزیلا 2014 جلوه های ویژه، موسیقی و فیلمبرداری بسیار خوبی دارد، فروش خوبی داشته و منتقدان و تماشاگران عام و خاص گودزیلا دوست را راضی کرده است. گرچه حرف های فیلم تکراری هستند اما از آن تلنگرهای کهنگی ناپذیرند که برای انسان مغرور فراموشکار هر از گاهی لازمند.
"آرون تیلور-جانسون"، "کن واتانابه"، "ژولیت بینوش"، "الیزابت اولسن"، "سلی هاوکینز" در این فیلم بازی کرده اند و "الکساندر دسپلا" موسیقی متن آن را ساخته و "شیموس مک گروی" مدیر فیلمبرداری این فیلم بوده است.