فکر می کنم در این احساس با خیلی ها شریک باشم. یقینا این همدلی پیش از آنکه ترانه ی پایانی فیلم فلش دنس (Flashdance) به عنوان یکی از صد ترانه ماندگار فیلم های سینمائی در کنار ترانه ی فیلم هائی چون داستان وست سایت، آوای موسیقی (اشک ها و لبخندها) یا تایتانیک قرار بگیرد هم اتفاق افتاده بوده و حالا هم در مراسم گرمی 2017 به نظر می رسد مورد جنجالی دوباره خواندن "آدل" به یاد "جورج مایکل" در شبی که بیشتر جوایز را در آغوش کشیده بود، نیم نگاهی به سکانس پایانی همین فیلم داشته و اتفاق خوبی است.
آدریان لین با فیلم بدون ستاره های معروفش "فلش دنس" (1983) با بازی "جنیفر بیلز" و "مایکل نوری" (بازیگر دورگه ایرانی-امریکائی) قدم بلندی برداشت تا جائی که این فیلم دو رشته ی بهترین فیلمبرداری و بهترین تدوین که به واقع شایسته ی آن بود نامزد اسکار شد واگر رقیبی چون جنگ ستارگان نداشت چه بسا در تدوین یا فیلمبرداری به این جوایز هم می رسید.ضمن اینکه ترانه ی این فیلم توانست علاوه بر اسکار، جوایز متعددی به دست بیاورد و آلبوم فلش دنس با پنج ترک به یکی از پرفروشترین آلبوم های دهه ی پر رونق هشتاد بدل شد و خیلی ها بر این باور بودند که جنیفر بیلز استحقاق نامزدی اسکار برای این فیلم را داشت.این فیلم صد و بیست برابر مخارج ساختش فروش کرد و پس از آن این آدریان لین گر چه تعداد فیلم هائی که ساخته به اندازه ی دو دست هم نیست اما بیشتر فیلم های او با نگاه گستاخانه و روانکاوانه ای که به روابط زن و مرد دارد از مشهورترین و پرفروش ترین فیلم ها محسوب می شوند. فیلم هائی نظیر " نه و یک دوم هفته"، "پیشنهاد بی شرمانه" و یا "بی وفا ".
در مراسم گرمی 2017 ملکه ی این مراسم ، "ادل" به یاد "جورج مایکل" خواننده ای که چندی پیش درگذشت ، ترانه ای اجرا می کرد که در حین آن (کارگردانی شده و یا اتفاقی) دچار اشتباه شد و به همین خاطر ترانه را دوباره و از نو خواند و این اتفاق نه تنها بسیار توجه جلب کرد بلکه مورد تحسین فراوان نیز قرار گرفت و منتقدین رسانه ها را نیز به وجد آورد.
بر می گردیم به فیلم "فلش دنس" و داستانش.
الکساندا که همه او را الکس صدا می کنند یک دختر تنها و مهاجر هجده ساله است که با سگش در شرایطی سخت زندگی می کند. او کارگر جوشکاری کارخانه فولاد است که شغلی سخت و کاملا مردانه به حساب می آید. او تمام کمبودهای زندگیش را در "رقصیدن" خلاصه می کند و رسیدن به آرزوهایش را در آن می بیند و سخت برای بهتر رقصیدن تلاش می کند. نوعی رقص (فلش دنس) که هنوز چندان شناخته شده نیست و جایگاه خاصی از نظر آکادمیک ندارد و بیشتر متخصصان این حرفه، آن را مناسب با کلوپ ها می دانند.
الکس با تلفیق این رقص با باله و آیروبیک ظرافت و هارمونی خاصی به آن داده که آرزو می کند بتواند در آکادمی معروف پنسیلوانیا آن را به اثبات برساند و بتواند در آنجا آموزش ببیند. او حالا درگیر یک رابطه عاشقانه هم شده است. سر کارگری که سعی می کند تا در میان تمام سختی های روزمرگی به او امید بدهد تا در نیمه راه خسته نشود و از طرفی گاه خود او موجب سر خوردگی او می شود.
دوست و خواهر خوانده الکس نیز یک رقصنده ی کم نظیر است که در زمینه ی رقص روی یخ (پاتیناژ) می خواهد به آرزویش که شبیه به خواسته های الکس است برسد. این دو در کنار کار، مرتب در حال تمرین سخت هستند و روزی فرا می رسد که دوست الکس باید در یک مسابقه خودش را ثابت کند. او روی استیج یخ زده می رود و با ترانه ی زیبا و معروف "لویا" به زیبائی رقصش را آغاز می کند اما در یک لحظه به زمین می افتد. روحی اش را از دست می دهد تا جائی که حتی نمی تواند برای خارج شدن از صحنه بایستد و با کمک دیگران در حالی که به شدت خودش را باخته صحنه را ترک می کند.
پس از چند سکانس از فیلم ، در کلوپ شبانه ای او را می بینیم که برهنه جلوی مردان به طرز جلف و سبکی می رقصد و پول می گیرد و در واقع روسپی شده است.دیدن او در چنین شرایطی به شدت روی الکس تاثیر بد می گذارد. اما باید به خودش بیاید.
حالا نوبت به الکس رسیده. او برای نمایش رقص خود به آکادمی می رود. وارد اتاق می شود. فضا سازی مناسب و میزانسن دقیق با طراحی نور در فضائی تاریک که روشنی روز از لا به لای پنجره روی سطح، سایه روشن می اندازد همراه با چهره های خشک و وارفته ی هیئت ژوری ما را هم تحت تاثیر قرار می دهد و کاملا با او حس همذات پنداری داریم. صفحه را روی گرامافون می گذارد. صفحه در نمائی بسته می چرخد و سوزن روی آن قرار می گیرد. موسیقی کم نظیر ترانه برنده اسکار فیلم (WHAT A FEELING) شروع می شود. الکس شروع به رقصیدن می کند و در اولین چرخش به زمین می افتد اما... مصمم بلند می شود و دوباره نمای بسته از چرخش صفحه ی گرامافون و سوزنی که انگار حس بیننده را خراش می دهد. این بار الکس به خوبی می رقصد و فیلمبرداری ، نورپردازی و تدوین در این سکانس به همراه موسیقی همه چیز را مهیا می کند تا رقص زیبای او را زیباتر هم ببینیم.
توجه هیئت ژوری جلب می شود و ترانه همچنان نجوا می کند که این سکانس در سکانسی دیگرمی پیوندد و در آن حل می شود. درست مثل حل شدن یک پلان در یک سکانس. در فضای باز پایانی نامزدش را می بیند که با دسته گل سرخ به همراه سگش (با روبان قرمزی که به گردنش بسته) از او استقبال می کند و فیلم با آخرین زمزمه های ترانه به هر مخاطب و با هر هدفی ، انگیزه ی تلاش می دهد و تمام می شود.
اگر به فیلم های موزیکال علاقمندید، تماشای این فیلم را از دست ندهید.
دیدگاهها
چقدر زیبا نوشتید.واقعا هم همینطوره.منهم هم دوره شما هستم و این فیلم رو هنوز میبینم.فیلمهای فوتلوس و درتی دنسینگ هم خوب سر و صدا کردند اما فیلم فلش دنس با آهنگهای زیباش، یه چیز دیگه هست.
نسلی سوخته تر از نسل ما وجود نداره.جوانی و آرزوهامون سوخت رفت پی کارش و ما ماندیم با غم حسرت عمری که به فنا رفت.