در این لیست ده تا از این فیلم ها را برگزیده ایم که تاثیر زیادی بر بقیه فیلم های این سبک فیلمسازی گذاشته اند این لیست باز است و شما هم می توانید در آن مشارکت کنید و فیلم ها و سریال های این سبک را که دیده اید به آن اضافه کنید.
«من عاشق كشتن آدم ها هستم. كاري كه از تيراندازي به حيوانات خيلي بهتر است! كشتن آدم ها من را هيجان زده مي كند. اگر مي توانيد جلوي من را بگيريد!» (زودیاک)
هفت (Seven) دیوید فینچر 1995
هفت، هرچند از نظر مظمون، قصه و "نوع"، یک فیلم پلیسی و پرحادثه و هیجان است، اما از نظر توجهش به پرداخت شخصیتها، یک درام روانشناسانه محکم و با توجه به تصویری که از جامعه همروزگارش تصویر میکند، یک بیانیه سیاسی و اجتماعی بسیار تند است. فیلمی است که در عین سادگی قصه، و طرح یک خطی و روشنش، از تفصیل دقیق یک جریان ساده پلیسی برای دستگیر کردن یک قاتل روانی، در انتها به اثری پیچیده از روانشناسی تودهای جامعه و مردمش بدل میشود. هفت، فیلمی سرد و تلخ، در لحن و حس غالب بر فیلم، باقی میماند. شئامت فیلم، آن را از یک پلیسی به یک "فیلم نئونوآر" بدل میکند. در عین حال نشاندهنده نوع کاربرد ساختار ویدئوکلیپی در سینماست. اینجا تماشاگر با تمهیدات و اداهای قالب کلیپ، پرشها و برشهای تند و مقطع و تغییر مدام ضرباهنگ طرف نیست، بلکه در عین حفظ توازن ساختاری "سینمای متعارف" با آن نوع دور شدن و فاصله گرفتن روبهرو است که مهمترین دستاورد سالها کار با کلیپ برای فینچر است. فاصلهای که از طریق رعایت یک پرداخت خشک و رعایت حتی نوع زوایای دوربین (که بسیار متعارف هستند) حاصل میشود.
روانی (Psycho) آلفرد هیچکاک 1960
هیچکاک این "هراس آورترین کمدی تاریخ سینما" را با هزینهای اندک و کمابیش با امکانات تهیه یک فیلم تلویزیونی ساخت، یکی از موفقترین آثار او بود. بهراحتی میتوان با نظر تروفو مبنی بر اینکه "فیلم خطاب به نسل جدیدی از تماشاگران سینما ساخته شده و در آن عوامل بسیار هست که هیچکاک تا آن زمان از آنەا استفاده نکرده بود" موافقت کرد. تأثیر فیلم بهعنوان حد فاصل سینمای کلاسیک و مدرن در اوایل دهه ۱۹۶۰، کمتر از بسیاری فیلمهای مشهورتر دراین عرصه (هیروشیما عشق من، آلنرنه ـ ۱۹۵۹، از نفس افتاده، ژان لوکگدار ـ ۱۹۶۰ و...) نبود. تسلط مثالزدنی هیچکاک در کنترل و هدایت احساسات تماشاگرانش، در اینجا که او به گفته خودش چون ارگ آنان را مینوازد، نمودی بارزتر از سایر آثار او مییابد.
هنری: تصویر یک قاتل زنجیرهای (Henry: Portrait of a Serial Killer) جان مکناتن 1990
این فیلم بیتردید از هراسآورترین فیلمهای تاریخ سینما است. در دنیای فیلم، که با نماهائی تکاندهنده از اجساد قربانیان ̎هنری̎ آغاز شده و با نمائی از چمدان خونآلود پایان مییابد، هیچ نقطهٔ روشن و امیدبخشی نمیتوان یافت. مکناتن با پرهیز از اظهارنظر دربارهٔ شخصیتهای غیرقابل هم ذاتپنداری فیلمش، که آن را با عدم استفاده از دوربین ̎ذهنی̎ و نمای ̎نقطه دید̎ و اتخاذ لحنی ̎سرد̎ و ̎عینی̎ میآفریند که در آن هیچ ̎خیر̎ی نیست تا بر ̎شر̎ غلبه کند، دنیائی که در آن ̎جنایت̎ به عنوان وسیلهای برای رفع تنش مطرح میشود.
زودیاک (Zodiac) دیوید فینچر 2007
سانفرانسیسکو، سال های پایانی دهه ١٩٦٠. پس از قتل زوجی جوان پلیس که نتوانسته ردی از قاتل آنها بیابد، خود را با معمای پیچیده ای رو در رو می بیند. این معما با وقوع قتل هایی دیگر و رسیدن نامه هایی به دفتر روزنامه سن فرانسیسکو کرونیکل با امضای زودیاک پیچیده تر می شود. کارآگاه دیوید تاسکی و همکارش که مسئول پیگیری پرونده شده اند، برای دیدن نامه ها به دفتر روزنامه می روند. پل آوری از خبرنگاران مشهور روزنامه نیز مسئول پیگیری ماجرا شده و به زودی توجه رابرت گری اسمیت کاریکاتوریست روزنامه نیز به این موضوع جلب می شود. وقوع قتل هایی دیگر، رسیدن نامه های تازه و نوشته شده به رمز و همچنین پخش برنامه ای تلویزیونی با حضور دکتر ملوین بلی سبب مشهورتر شدن قاتل سریالی می شود. اما پلیس با وجود داشتن چندین مظنون و فقدان مدارک محکمه پسند قادر به خاتمه دادن مسئله نیست. گری اسمیت که به شدت به این قضیه علاقمند شده خود را وقف پیگیری ماجرا می کند. چند سالی می گذرد و آوری که الکلی شده موضوع را رها می کند. تاسکی نیز بعد از ماجراهایی و با وجود باز بودن پرونده علاقه خود را به زودیاک از دست می دهد. اما گری اسمیت با پیگیری های خود سرانجام قانع می شود که قاتل را یافته است. این فرد کسی نیست جز آرتور لی آلن که از مظنونین اصلی پلیس بوده و در گذشته دستگیر و به علت فقدان مدرک آزاد شده بود. گری اسمیت دو کتاب با موضوع زودیاک منتشر می کند و پلیس یک بار دیگر به سراغ آلن می رود. آلن دو روز بعد به مرگ طبیعی فوت می کند. بعد از مرگ وی ثابت می شود که دست خط او و نمونه دی ان ای وی با نمونه یافته شده در نامه های زودیاک مطابقت ندارد...
سکوت برهها (The Silence of the Lambs) جاناتان دمی 1991
کلاریس استارلینگ̎ (فاستر)، دانشجوی جوان آکادمی پلیس، مأموریت مییابد در مورد قتلهای زنجیرهای و فجیع دختران جوانی که پوستشان پس از قتل کنده شده، از دکتر روانپزشک آدمخواری به نام ̎هانیبال لکتر̎ (هاپکینز) که در زندان است، اطلاعاتی کسب کند. ̎دکتر لکتر̎ اطلاعات سربسته و ناقصی به ̎کلاریس̎ میدهد و بعد با کشتن دو پلیس محافظش و جا زدن خودش به جای یکی از آنان میگریزد. ̎کلاریس̎ نیز با کنار هم گذاشتن اطلاعات و تجزیه و تحلیلشان، تقریباً به هویت قاتل پی میبرد و در رویاروئی نهائی او را میکشد.
خاطرات یک قتل (Memories of Murder) جون هو بونگ 2003
در یکی از روستاهای دورافتاده ی اطراف سئول، قتل های زنجیره ای رخ می دهد که مقتولین، همگی زنانی هستند که لباس قرمز به تن دارند. کارآگاه پارک، مردی عصبی، خشن و بی قید و بند، به همراه دستیارش مسئولیت پیگیری پرونده را بر عهده دارد. او که به هر ترتیبی می خواهد قاتل را پیدا کند، به زور شکنجه و کتک و تهدید، از مظنونین اعتراف می گیرد اما این اعترافات هیچ کدام به ثمر نمی نشیند. با آمدن بازرس سئو، جوانی که از سئول برای تحقیق آمده، مسئولیت کارآگاه پارک و دستیارش کمتر می شود. بازرس سئو، کم حرف و ساکت و متفکر است. او سرنخ های بهتری برای پیدا کردن قاتل دارد که این به مذاق کارآگاه پارک خوش نمی آید …
انتقام مال من است (Vengeance is Mine) شوهئی ایمامورا 1979
این فیلم بر اساس داستانی واقعی و برگرفته از کتابی با همین اسم, نوشته Ryuzo Saki, ساخته شده و روایگر زندگی یک قاتل زنجیره ای است. "ایوا انوکیزو" مردی میانسال است که علاقه عجیب و غیر قابل توضیحی برایارتکاب قتلهای دیوانه وار و وحشیانه دارد.در نهایت او توسط پلیس در سرتاسرژاپن تحت تعقیب قرار می گیرد اما همیشه به نحوی موفق به فرار می شود.او بازنی آشنا شده و عاشقش می شود...
بیمار روانی (American Psycho) ماری هرون 2000
̎پاتریک بیتمن̎ (بیل) جوانی اهل نیویورک و خوش سرولباس است که هیبت او نمونهٔ نوعی جوانان دهه ۱۹۸۰ آمریکا و بیانگر شاخصها و ارزشهای آن دوران است. او به تمام کلوبهای سرشناس رفت و آمد دارد و مخارج زندگیاش را از کار در والاستریت تأمین میکند. شم اقتصادی او برای سرمایهگذاری عالی است و رفتاری دوستانه و مؤدبانه با دیگران دارد، ولی در مراوداتش با آنان حد و مرزها را نگه میدارد. اما در پشت این چهره، یک هیولا نهفته است. ̎بیتمن̎ شبها کار واقعیاش را شروع میکند و به شکار و کشتن ولگردها و زنان خیابانی میپردازد. اما نه نامزدش، ̎اویلین̎ (ویدرسپون)، نه محبوبهاش، ̎کورتنی̎ (ماتیس) و نه منشیاش، ̎جین̎ (سوینیی) از زندگی دیگر او خبر دارند. حتی ̎کارآگاه دانلد کیمبال̎ (دافو) هم در اطلاعاتش مربوط به ̎بیتمن̎ گمراه شده است. تا این که ̎بیتمن̎ با ̎پل آلن̎ (لتو) آشنا میشود...
شکارچی انسان (Manhunter) مایکل مان 1986
یک مامور ویژه FBI یک قاتل زنجیره ای را که به نظر می اید قربانیان خود را به صورت تصادفی انتخاب میکند، ردیابی میکند.
برای مایکل مان (سازنده فیلم هایی چون مخمصه، دزد، شکارچی انسان) پرداخت شخصیت های پیچیده، جذاب ترین و مهمترین بخش فرایند قصه پردازی است: «چرا که چنین شخصیتی در حاشیه و بیرون از ساختارهای ارزشی ما زندگی می کند. وقتی که شما اصطکاکی میان او و اجتماع بوجود می آورید جرقه ای بوجود می آید و شما در ان صورت است که می توانید یک درگیری نا معمول پدید آورید.»
پرداخت چنین شخصیتی ابزار خارق العاده ای برای روایت کردن یک داستان نامتعارف است. غالب «تبهکاران» فیلم های مایکل مان، ریشه در واقعیت ملموس دارند. چنین پرداختی مقادیر زیادی تحقیق و پژوهش می طلبد و او دوست دارد که به معنای واقعی کلمه، خود را در دنیایی که درباره اش می نویسد غوطه ور سازد. سر کردن با مامورانی که با چنین موجوداتی سروکار دارند از جمله فرایندهای کاری او را تشکیل می دهد.
سرزمین مجازات (Frailty) بیل پاکستون 2001
«سرزمین مجازات» اثری فوقالعاده است که نه تنها چرخشهای داستانی غیرمنتظرهای را در اعماق خود نهفته دارد بلکه از مفاهیمی ضمنی برخوردار است که در ابتدا پنهاناند و داستان را عمیقتر و غمانگیزتر میسازند. این اولین فیلمی است که بازیگری به نام "بیل پَکِستون" آن را کارگردانی کرده است. خود پکستون نقش آن پدر را بازی میکند و در ادامۀ داستان، بابایی را به نمایش میگذارد که تبهکار نیست بلکه مردی صادق است که در اوهام خویش گم گشته است. "مَتیومَککاناهِی" نقش یکی از پسران او را بازی میکند که در سن بزرگسالی است و "پاوِرز بوث" مأمور افبیآی است که در تعقیب قتلهای زنجیرهایِ موسوم به «دست خدا» در تگزاس است. یک شب، این پسر پیش او میآید، در حالی که جسد برادرش در داخل یک آمبولانس دزدیده شدهای است که در بیرون پارک شده است.