بازیگر نقش اول بازیگر مرد / تهیه کننده / کارگردان / آهنگسازی هنرهایی است که کلینت ایستوود در این 59 سال فعالیت هنری به سامان رسانده است. او کارش را به عنوان ستاره فیلم های درجه بی آغاز کرد و به خاطر خوش تیپی و مهارتی که از خودش نشان داد از فیلم های سرجئو لئونه سر در آورد و به ستاره بسیاری از فیلم های بزرگ زمان خود بدل شد.
کلینت ایستوود بخاطر دو فیلم "نابخشوده" و "عزیز میلیون دلاری" افزون بر نامزدی اش برای دریافت جایزه بهترین بازیگر، تواسنت جایزه اسکار بهترین کارگردانی و تهیهکنندگی بهترین فیلم را برای خود کسب کند.
ایستوود علاوه بر کارگردانی، در عمده فیلمهای خودش به عنوان بازیگر نیز ظاهر شده است. اما از فیلمهایی که وی فقط در نقش کارگردان آن بوده و بازیگری نکرده میتوان از رودخانه مرموز (۲۰۰۳)، نامههایی از ایووجیما (۲۰۰۶) - که بخاطرش نامزد دریافت جایزه اسکار شد و بچه اشتباهی (۲۰۰۸) یاد کرد. اما نکته جالب در مورد فیلمهای وی اینکه چند فیلم وی که در آمریکا با استقبال خوب منتقدان روبهرو نشد، در فرانسه بسیار مورد توجه قرار گرفت تا جای که ایستوود به درجات افتخاری ای در فرانسه در مورد این فیلمها دریافت کرده است.
از سال ۱۹۶۷ کلینت ایستوود مالک شرکت تهیه فیلم خود به نام مالپاسو پروداکشنز است و تقریباً همه فیلمهای آمریکاییاش بجز چهار عدد، همگی از محصولات این کمپانی هستند. وی همچنین از پنج زن، صاحب هفت فرزند است درحالی که رسماً فقط دوبار ازدواج کرده است.
اگر چه بسیاری از فیلم های ایستوود در درجه اهمیت بالایی هستند در این لیست فیلم هایی که گویای همه مولفه های بازیگری و کارگردانی این استاد فیلمساز است را آورده ایم، باز اگر به نظر شما فیلمی از آثار ایستوود مهم است و در این لیست نیامده آن را در نظرات اضافه کنید.
سه گانه دلار / Dollars Trilogy/The Man With No Name Trilogy / 1964، 1965، 1966
سرجئو لئونه در سال 1964 اولین فیلم از سه گانه مشهورش را ساخت. سه گانهای پرفروش، مشهور و البته مهم و جریان ساز. در حقیقت تولید وسترنهای موسوم به اسپاگتی چه پیش از این سه گانه آغاز شده بود و چه پس از آن، این سه فیلم بودند که نام وسترن اسپاگتی را بر سر زبانها انداختند و خون تازهای وارد جریان این ژانر محبوب (وسترن) کردند. "یک مشت دلار" نام اولین فیلم از این سه گانه بود و کلینت ایستوود بازیگر نقش اصلی آن بود. نقشی که پیش از ایستوود به هنری فاندا و چارلز برانسن نیز پیشنهاد شده بود. اما در حقیقت تصویر کلینت ایستوود فعلی در ذهن فیلمبازهای امروزی حتی با وجود فعالیت در حوزه کارگردانی و ساخت آثاری کاملا متفاوت با ژانر وسترن، تصویریست مبتنی بر همین سه گانه. هنوز هم تمام علاقه مندان سینما کلینت ایستوود را در قامت یک هفت تیر کش فیلمهای لئونه میشناسند هرچند که ممکن است به خاطر ساخت آثاری چون رودخانه مرموز و یا عزیز میلیون دلاری و سایر آثارش نیز صاحب مقام و احترام باشد. یک مشت دلار عرض ادب جسورانه لئونه به فیلم یوجیمبو اثر کوروساوا بود که البته برایش بهایی گران را به همراه داشت. لئونه برای همین کار مجبور شد جریمه سنگینی را بابت بازسازی یوجیمبو به کوروساوا بدهد.
لئونه پس از این فیلم و در سال 1965 دومین فیلم از این سه گانه را باز هم با بازی کلینت ایستوود کارگردانی کرد. "به خاطر چند دلار بیشتر". فیلم با همان سبک و سیاق فیلم "یک مشت دلار" و در همان حال و هوا ساخته شد. اما پس از این فیلم لئونه مشهورترین فیلم تاریخ وسترنهای اسپاگتی را ساخت. حتی شاید مشهورترین فیلم سینمای وسترن. "خوب بد زشت". لئونه این فیلم را در سال 1966 ساخت و ایستوود را به یک ستاره درخشان در عرصه بازیگری تبدیل کرد. داستان این فیلم دربارهی سه هفت تیرکش قهار موسوم به خوب، بد و زشت است که در راه رسیدن به یک گنج دویست هزار دلاری به مدت 161 دقیقه تماشاگران بیشماری را با خود همراه میکنند. از نکات قابل ذکر دیگر این سه گانه این است که موسیقی متن هر سه فیلم را انیو موریکونه بزرگ ساخته است. به گفته موریکونه، لئونه پیش از ساخت فیلم از وی میخواست تا موسیقی را بسازد تا در حین ساخت فیلم آن را برای بازیگرانش پخش کند تا حس مورد نظرش را به دست آورد.
عزیز میلیون دلاری / Million Dollar Baby / 2004
عزیز میلیون دلاری به کارگردانی کلینت ایستوود، فیلمی داستانی ورزشی محصول سال ۲۰۰۴ کمپانی آمریکایی برادران وارنر است. پایان این فیلم مورد انتقاد طرفداران حقوق ناتوانان و معلولان قرار گرفت زیرا آنان معتقد بودند که فیلم مشوق عمل اوتانازی ناتوانان میباشد. مگی فیتزجرالد (با بازی هیلاری سوانک) با اصرار فراوان فرانکی دان (با بازی کلینت ایستوود) مربیای که بوکسرهای موفقی را معرفی کرده است متقاعد میکند تا به او شیوهٔ مسابقه را بیاموزد و او را نیز تبدیل به یک قهرمان کند. مگی آنقدر سخت تمرین میکند که راهی مسابقه قهرمانی جهان میشود. رقیب او یک بوکسور است که مقام کثیفترین بوکسور را دارد هم از نظر ورزشی و هم از نظر اخلاقی. مگی در مسابقه با او برنده میشود. اما رقیب او عصبانی شده و...
نابخشوده / Unforgiven / 1992
در این وسترن ̎متفاوت̎، از جنبهٔ بصری و گفتاری، به روشنی به وسترنهای قدیمی هالیوود رجوع میشود از شین جرج استیونز (۱۹۵۳) گرفته تا حادثه در آکسبوی ویلیام ولمن، ۱۹۴۳ (یکی از فیلمهای محبوب ایستوود). همچنین کنایهپردازی و پسامدرنیسم مد روز نیز چاشنی کار میشود. در نابخشوده، ایستوود تا پیش از رسیدن به شهر، شخصیتی حاشیهای و تحت تأثیر هاکمن و فریمن است اما بعد همهچیز تغییر میکند. او فیلم را به سرجو لئونه و دان سیگل تقدیم کرده، اگرچه فیلمش بیشتر حال و هوای وسترنهای سیگل را دارد.
گران تورینو / Gran Torino / 2008
داستان زندگی یک افسر کهنه کار والت کوالسکی (کلینت ایستوود) است که در جنگ بین دو کره شرکت کرده است. و به همین علت از مهاجرین متنفر است و تا حد زیادی او یک نژاد پرست است. اکنون محله ای که او در ان زندگی کرده است کم کم به محل زندگی مهاجران آسیایی تبدیل می شود و این مسئله او را به شدت ناراحت کرده است. وقتی او یک پسر مهاجر کره ای را هنگامی که قصد داشت ماشینش را به سرقت ببرد دستگیر می کند. رابطه ای بین او و پسر کره ای ایجاد می شود و کم کم احساس تنفرش از بین می رود تا جایی که حامی مهاجران دربرابر گروهی تبهکار می شود.
نامههایی از ایووجیما / Letters from Iwo Jima / 2006
اولين ويژگي اي که باعث جلب توجه در نامه هايي از ايووجيما مي شود، زبان فيلم است. اتفاقي که اگر نمي افتاد به طور قطع از جذابيت اثر تا حد زيادي مي کاست. اين اولين برگي است که ايستوود براي ما رو مي کند. توجه به جزئيات و روابط آدم ها و احساسات و فرهنگشان. آنهايي که پيش از آنکه يک سرباز باشند يک انسان بودند. اما درست در همين جا امکان داشت اثر ضربه ي بزرگي بخورد. اتفاقي که براي خيلي از فيلم هاي اين چنيني مي افتد و فيلم را تا حد يک بيانيه ي اجتماعي پايين مي آورد. حتي اين اتفاق با توجه به اينکه شخصيت هاي اصلي فيلم بر اساس واقعيت شکل گرفته اند، مي توانست سريع تر و راحت تر بيفتد. يعني ايستوود با دور شدن از جذابيت هاي دراماتيک، به دنبال بازسازي عيني مي رفت. اما او هوشمندانه، درست در لحظاتي که امکان داشت فيلم از راه اصلي خود خارج شود و به ورطه ي تکرار و تقليد بغلتد، هنرش را چنان نشان داد که تماشاگر همچنان با حيرت به پرده خيره شود. مسئله اي که باعث شگفتي مي شود اين است که ايستوود در عين اينکه بر وجه واقع نمايي فيلمش تاکيد دارد اما همچنان بي پروا تماشاگرش را از ديدن لايه هاي مختلف اثر و وجه هاي متفاوت شخصيت ها، محروم نمي کند. وجه هايي که گاه به شدت تلخ و گزنده هستند و گاهي هم احساس غرور را در بيننده برمي انگيزد. اما در نهايت، ذره اي از زيبايي اثر نمي کاهد.
هری کثیف / Dirty Harry / 1971
از قلههای سینمای دهه 1970 که در تثبیت شمایل خونسرد، خشن و غیر احساساتی ایستوود سنگ تمام گذاشت. اوج هنرنمائی سیگل - ایستوود درخلق شخصیتی جذاب که کم حرف میزند، خشن و بیرحم است و زنان در زندگیاش نقشی ندارند. از این جنبه سیگل و امدار ژان پییر ملویل افسانهای است که ایده تضاد میان قدرت و جذبیت فیزیکی و توداری احساسی را در آن آلن دلون به منصه ظهور رسانده بود. اما سیگل یک گام از ملویل جلو میگذارد و به تن شخصیت مورد علاقهاش جامه قانون میپوشاند و بعد نشان میدهد که این جامعه تا چه حد برای او محدود و حقیر است. هاری کثیف از سوی دیگر دنباله سنت اخلاقگرائی کلبی مسلکی ادبیات پلیسی آمریکائی، بهخصوص «سام اسپید» و «فیلیپ مارلو»یِ داشیل همت و ریموند چندلر هم هست، اگرچه اینجا هم یک گام جلوتر میگذارد و برخلاف آنها زشتکاری را نیز چاشنی حرفهاش میکند کارگردانی سیگل، بهخصوص با آن حرکتهای روی دست دوربین در صحنههای تعقیب و گریز، تدوین استثنائی پُرضرب و تنش (کارِ کارل پینگیتور) و کادربندیهای استادانهاش، دنیای تیره و تار «کالاهان» را بهخوبی مینمایاند. جازِ سرد شیفرین که با موسیقی دیسکوئی آن سالها نیز رنگآمیزی شده، فضائی صددرصد آمریکائی و بومی خلق میکند. شمایل «هاری کالاهان» با حضور خود ایستوود در دنبالههای فیلم: قدرت مگنوم (تد پست، 1973)، مجری قانون (جیمز فارگو و آلن اسمیت، 1975)، برخورد ناگهانی (ایستوود، 1983) و فهرست مرگ (بادی وانهورن، 1988) تکرار میشود. در همان سالها «هاری کالاهان» بهعنوان شمایلی فاشیستی مورد حمله منتقدانِ علاقهمند به جامعه سالم برقرار میگیرد!
جوزی ویلز یاغی / The Outlaw Josey Wales / 1976
یکی از بهترین فیلمهای ایستوود در مقام کارگردان. برعکس وسترن قبلی او، ولگرد دشتهای مرتفع (1972) که ادای دینی به سرجو لئونه و از این رو پوچگرایانه و خالی از کورسوی امید بود، جوزی ویلز یاغی سرشار از حس زندگی است و در آن ایستوود با بازبینی شخصیت «مرد بدون نام» خود در وسترنهای لئونه میپردازد. این بار شخصیت او به درستی انگیزههای مقبولی دارد و در تلاش برای بازیابی زندگی، پس از تجربههای دردبار است و علاوه بر این مثل آدمهای عادی - و نه ابرانسانهای لئونه - آسیبپذیر است. این حماسه به شدت بومی و اغلب خوشبینانه که به ساختار روایتهای پیکارسک نزدیک میشود؛ با خلق جامعه دلنشین کوچکی دور از جامعه پُر دوز و کلکنوین پایان میگیرد. رنگهای درخشان فیلمبرداری سورتیس، موسیقی زیبای فیلدینگ و بازی بازیگران نقشهای فرعی، بهویژه جرج با طنز «سرد» معرکهاش، از امتیازهای فیلم است. ده سال بعد دنبالهای بر فیلم، بدون حضور ایستوود، با نام بازگشت جوزی ویلز به کارگردانی مایکل پارکس ساخته میشود.
رودخانه مرموز / Mystic River / 2003
نماهای آغازین فیلم رودخانه مرموز اثر كلینت ایستوود صریح و ساده اند: شهری كنار رودخانه؛ ایوانی در طبقه دوم محله ای كه احتمالاً در گذشته روزگار بهتری داشته و در آن دو مرد می نوشند و از ورزش حرف می زنند؛ و پایین آن، خیابانی كه سه پسر نوجوان در آن مشغول بازی هستند. لحظه ای بعد، ماشینی كنار می زند و_ با ربودن یكی از پسرها توسط دو آدم منحرف كه خود را جای پلیس و كشیش جا زده اند- چرخه خشونتی آغاز می شود كه باقی فیلم را دربرمی گیرد. مقادیر اندكی از این خشونت روی پرده نشان داده می شود. در عین حال حضور آن در هر فریم عملاً احساس می شود: در هر لحظه از فیلم، خاطره، هول، تهدید و حاصل نامیرای خشونت و ته مانده رنج روانی كه خود هیولایی تازه را می پروراند به ما یادآوری می شود. قربانی ها تبدیل به سلاخ می شوند و سلاخان، خود ماموران درمانده تقدیری به نظر می رسند كه كنترلش از دست آنها خارج است.
High Plains Drifter / 1993
سوارکاری غریبه و هفت تیرکش (کلینت ایستوود) وارد شهری کوچک در غرب وحشی به نام لاگو می شود. مردم شهر از او وحشت کرده و سه هفت تیرکش تلاش می کنند او را به قتل برسانند. او اتاقی گرفته و تصمیم می گیرد در شهر بماند. در همین حین گروهی قانون شکن قصد دارند به شهر حمله کرده و انتقام خود را بگیرند. آیا رهبر شهر می تواند مرد غریبه را متقاعد کند به آنها کمک برساند؟
فرار از آلکاتراز / Escape from Alcatraz / 1979
بهرغم شهرت سیگل بهعنوان حادثهایساز، فرار از آلکاتراز به یک فیلم حادثهای نیست و هرکس که به امید یافتن هیجانهای کلاسیک شورش در زندان یا بحثهای مربوط به اصلاح وضع زندان، آن را ببیند احتمالاً ناامید میشود. غیر از دقایقی کوتاه، پرسونای اکشنِ ایستوود بسیار کنترل شده و کمرنگ است. فیلم اصلاً پرسش «رفرم» را طرح نمیکند، بلکه برعکس میکوشد تا آلکاتراز، ساکنان، روشهای انضباطی و شرایط عمومیاش را بهطرز محسوسی شایستهتر و معقولتر از عرف سینمائی نشان دهد. نکته زیرین و اصلی فیلم، خودِ مسئله زندانی بودن است و یأس تدریجی و فرسایندهای که در زندانیان و زندانی القا میکند؛ کسانی که تخیلشان در یک چهار دیواری به بند کشیده شده است و ورای آن نه چیزی میبینند و نه به چیزی امیدوارند. این فیلمی است درباره ایده زندانی بودن و در واقع میتوان آن را یک محکوم به مرگ فرار کرده است (روبربرسون، 1956) از نوع سیگل نامید؛ اگرچه که برخلاف فیلم برسون از انتزاع به سوی عینیت و لمسناپذیری حرکت میکند.
یک دنیای کامل / A Perfect World / 1993
تصویر گیرای ایستوود از ̎امریکا ̎ئی که چشماندازها، یأسها و امیدهایش همواره در آثار او حضور داشتهاند. دربارهٔ خانوادههائی که ̎کامل̎ نبودنشان آینده را به خطر میاندازد و نیز نیاز قطعی به اصلاح در بنیان خانوادههای نمونهای امریکائی. خود ـ دلسوزی دههٔ شصتی کاستنر توأم با آموزههای آزادیخواهانه، خاطرهٔ فیلمهای کلاسیک امریکا را زنده میکند و خود ایستوود در نقش مرد قانون خسته و مرددی که دیگر دربارهٔ هیچچیز مطمئن نیست، نشانهای دیگر از تجدیدنظر طلبی آشنای این بازیگر / کارگردان است. ترکیببندیهای درخشان و وزن و وقار نماهای خارجی در خور یک وسترن جدید مینماید. فیلم در امریکا با شکست روبهرو شد، اما (مثل همیشه) فرانسویها را به ستایش از سبک ̎تألیفی̎ ایستوود وا داشت.
در خط آتش / In the Line of Fire / 1993
تریلری خوش آب و رنگ و شکل یافته که بیش از هر چیز مدیون فیلمنامهٔ دقیق مک گوایر و بازی فوقالعادهٔ مالکوویچ است. اصلیترین ویژگی کار پترسن در این فیلم، باورپذیر کردن کل خط داستانی است؛ اینکه تماشاگر ایستوود را در مقام یکی از محافظان جان ف. کندی در روز ترور بپذیرد و بعد بتواند با او هم ذاتپنداری کند و استفادهٔ ظریف از فیلمهای خبری آن زمان با حضور ایستوود این باورپذیری را بیش از پیش میکند. شخصیت قهرمان تنهای پا به سن گذشتهٔ ایستوود اینجا بهتر از سایر کارهای سالهای اخیر او درآمده و همین هم سبب میشود شخصیت او در مقابله با شخصیت مالکوویچ کم نیاورد.
پلهای مدیسن کانتی / The Bridges OF Madison County / 1995
یکی از بهترین فیلمهای ایستوود در مقام کارگردان و از رمانتیکترین فیلمهای دههٔ ۱۹۹۰. مریل استریت با توانائی همیشگیاش، نقش زن خانهداری را ایفاء میکند که از یکنواختی زندگی به جان آمده و بنابراین به مردی که زندگیاش سراسر تنوع است دل میبازد، اما گذشت و ایثار برای فرزندان ـ پسری که معتقد است مادرش حتی با اندیشیدن به عشق به خانواده خیانت کرده ـ او را از رسیدن به خواستهٔ دل باز میدارد. خود ایستوود نیز در نقشی که برای نخستینبار نیازمند بروز دادن احساسات او است، خیرهکننده است و صحنهٔ آخرین ملاقات آن دو زیر باران در سر چهار راه از صحنههای به یاد ماندنی سینمای معاصر امریکاست.
آهنگ میستی را برایم بنواز / Play Misty For Me / 1971
نخستین تجربه کارگردانی ایستوود پس از هفده سال بازیگری در آثار کارگردانان مختلف (مثل و سترنهای اسپاگتی سرجولئونه و آثار پلیسی دان سیگل - که در این فیلمِ شاگردش در نقش یک متصدی نوشگاه، حضور کوتاهی دارد) شروع قابل قبولی بهشمار میآید. تمام تأثیرگذاری فیلم در گروه این نکته است تا تماشاگر را به این باور برساند که از دختر هر کاری ممکن است سر بزند، و از این نظر تا حد زیادی موفق است و این را بیشتر مدیون بازی باورکردنی والتر است. اگر هدف ایستوود تنها درگیر کردن تماشاگر، ترساندنش و ایجاد اضطرابی نقش گیر بوده باشد، باید گفت که موفق شده است.