سی و یک نما*_ حسن معجونی "سه خواهر" را از سال هزار و نهصد می آورد به دو هزار و هفده. آدم های نمایش با همان نام ها هستند و قصه همان و حتی ترتیبِ پرده ها...
اما دستِ ورشینین، گوشی موبایل می دهد. برای تولدِ ایرینا، بادکنک های هلیومی باد می کنند. بیرونِ خانه، به جای کارناوال، جشنِ چهارشنبه سوری است و نشانه های دیگر...
دایره ی واژگانِ آدم ها را به این روزها می آورد و با بازی های کلامی، طنزِ چخوف را پررنگ می کند. با آن طراحی صحنه ی خلاقانه: میز و صندلی هایی که کوچک و کوچک و کوچک تر می شوند... چنین رویکردی در راستای تجربیاتِ دیگر از همین گروه است که من تماشا کرده ام.
از میان بازی های روانِ بازیگران، آندری که سعید چنگیزیان خلق کرده، فراموش نمی کنم.
خوشحالم که "گروه تئاتر لیو" به سرپرستی حسن معجونی سالهاست که پیوسته کار می کند. خروجیِ کارها حکایت از پیگیری تئاترهای روزِ دنیاست و تعاملِ درست میان اعضا که بر هم تاثیر می گذارند و از هم تاثیر می پذیرند.
"سه خواهر" در تماشاخانه ی ایرانشهر بر صحنه است. آرزو، ملال و تنهاییِ الگا، ماشا و ایرینا که می تواند قصه ی سه خواهر در همین سرزمین باشد، گیریم که چخوف آن را در اواخر قرن نوزدهم نوشته باشد که روایتی از فروپاشی در برهه ای از تاریخِ روسیه است.
*هاله مشتاقی نیا