سی و یک نما - ساعتی پیش در تالار وحدت هنرمندی تشییع شد که در سال های آخر عمر، سال هایی که رنج و درد بیماری از یک سو و جنجال هایی که دلش را به درد می آورد از سوی دیگر بسیار آزارش داد اما در این چند روز عکسش سرآمد هر عکسی در فضای مجازی شد که ما را هر چه کنند، رفتگان را از ماندگان بیشتر ارج می دهیم و احترام می گذاریم. در ادامه به همت زهرا اروجلو در مراسم تشییع پیکر زنده یاد جمشید مشایخی همراه سی و یک نما باشید.
سی و یک نما -ساعتی پیش مراسم تشییع پیکر یکی از بزرگترین سرمایه های هنری کشور،استاد عزت اله انتظامی بدر حالی از تالار وحدت آغاز شد که به نظر می رسید عده ای از مدیران سینمایی ترجیح می دهند این بازیگر فقید را به نفع خود مصادره کنند. چیزی که یقینا فرزند خلف و هنرمند بی همتای وی،استاد مجید انتظامی چنین پلانی برای تشییع پدر ندارد.
حضور وزیر ارشاد در کنار بزگان سینما چون علی نصیریان که به نوعی صاحب مجلس محسوب می شد در کنار مسعود کیمیایی،پرویز پرستویی،فاطمه معتمد آریا،بهمن فرمان آرا،احمد مسجد جامعی،همایون اسعدیان،منوچهر شاهسواری،هنگامه قاضیانی،هادی مرزبان،جهانگیر کوثری ، شهرام ناظری و...از ویژگی های مراسم است.
در کنار پیشکسوتان سینما،بازیگران جوانی چون مهتاب کرامتی،هدیه تهرانی،نوید محمدزاده هنرمندان سینما نیز قدرشناسانه در مراسم حضور داشتند.
نیروی انتظامی با دقت در صدد برگزاری هر چه آرامتر مراسم بود اما حراست تالار وحدت رفتار مناسبی با اهالی رسانه نداشتند و به نظر می رسید خانه سینما نیز در مراسم مهجور مانده است.
استاد مسعود کیمیایی به دلیل بدرفتاری ها و بی نظمی مراسم تصمیم گرفت مراسم را ترک کند که با ممانعت دیگران دوباره به مراسم بازگشت.
علی نصیریان دوست و همکار قدیمی عزت الله انتظامی گفت: مرحوم عزت الله انتظامی هنرمندی مردمی و ملی بود. هنرمندی که از جان و روح خود برای نقشها میگذاشت و به آنها زندگی میبخشید. او هنرمندی بود که خود و هنرش بر در دل مردم نشست، ماند و میماند. او نمرده و زنده است.و چه حزن انگیز است وقتی زیر آواز میزند این بزرگ آقای سینمای ایران که امیدواریم سایه اش بر سر سینما مستدام باشد
مجید انتظامی گفت:هفتاد سال از پدر میپرسیدم تا برای بهتر شدن و مردمی شدن راهنمایی ام کند. او همواره میگفت: عاشق شو و مردم را دوست داشته باش.همیشه به حرف هایش فکر میکردم،چند ماه پیش یک گرفتاری برای من پیش آمده بود. به من گفت: نگران نباش، عاشق مردم باشی کمکت میکنند. من هم یاد گرفتم تمام تلاشم را برای مردمی بودن انجام دهم، او جواهری بود که نتوانستم نگهش دارم و حق پسری را نتوانستم بجا بیاورم. از وزارت ارشاد، شهرداری و خانه سینما و اینکه ما را تنها نگذاشتند تشکر میکنم.
پرویز پرستویی گفت: همیشه سخنرانی برایم سخت بود چون آدم حرافی نیستم اما امروز روز دیگری است و من هستم و یکسینه حرف. مگر این سینما چند عزت الله انتظامی داشت که داریم او را راهی میکنیم؟از خواب که بیدار شدیم دیدیم "عزت سینما" رفته است؛ عزتی که هر چقدر بودی به پای او نمیرسیدی، او با طنازی مختص خودش مرام و مسلکاش را از جان و دل آموزش میداد. برای شخص من عزت الله انتظامی مُرادی بود که کلمانش را سُرمه چشم میکردم پسبرای من شاگرد؛ استادی رفته است که دیگر کسی همانند او را نخواهم شناخت.
روسری آبی (فاطمه معتمد آریا ) گفت:ما امروز برای بدرقه عزیزی جمع شدیم که بیشترین امید، انضباط و حرفهایگری را به ما یاد داد،او یگانه بود و یاد داد که هنرمند مقام والایی دارد. من در قلب خودم گریه میکنم و آرزو میکنم همه هنرمندان عمری مثل عمر عزت سینمای ایران داشته باشند.
پس از بدرقه پیکر عزت الله انتظامی از تالار وحدت، پیکر این هنرمند با همراهی خانواده،بستگان،هنرمندان و دوستدارانش در قطعه هنرمندان و در کنار مرحوم خسرو شکیبایی به خاک سپرده شد.
کثرت جمعیت باعث شد که پیکر این هنرمند با مشقت فراوانی وارد خانه ابدی اش شود.
پیش از دفن پیکر مرحوم عزت الله انتظامی، ذکر توسلی توسط ذاکر اهلبیت قرائت شد و مراسم با ازدحام جمعیت از نظم خارج شد.
مراسم ختم عزتالله انتظامی در روز سه شنبه ۳۰ مرداد ماه ساعت ۱۴ الی ۱۶:۳۰ در مسجد جامع شهرک غرب برگزار میشود و مراسم یابود دیگری هم در روز شنبه (۳ شهریور ماه) در مسجد اعلام شده از ساعت ۱۴ تا ۱۵:۳۰ برگزار خواهد شد.
سی و یک نما-شب گذشته اکران مردمی فیلم «دلم می خواد» و «سریک» به کارگردانی بهمن فرمان آرا و بهاره افشاری در پردیس کوروش با حضور محمدرضا گلزار و علیرضا بیرانوند و جمعی دیگر از هنرمندان برگزار شد.
سی و یک نما-شب گذشته اکران خصوصی فیلم "دلم می خواد" به کارگردانی بهمن فرمان آرا در پردیس باغ کتاب با حضور جمعی از هنرمندان برگزار شد.
هما گویا(سی و یک نما) - بهمن فرمان آرا بیست سال پیش بعد از بیست سال به ایران آمد و فیلمی ساخت به نام" بوی کافور عطر یاس" که انقدر ذوق زده بودیم از بازگشت کارگردان "شازده احتجاب" که دربست فیلمش را پذیرفتیم.
اگر حتی جایی از فیلم را نمی فهمیدیم و یا از آن لذت هم نمی بردیم فکر می کردیم که ایراد از ماست که درک درستی از فیلم و فیلمسازی نوین از کارگردانی که دو دهه در ینگه دنیا سینما را رصد می کند نداریم
اما فیلم بعدی "خانه ی روی آب" چیز دیگری بود .قصه ای تازه با چاشنی فانتزی که به واقع قصه گو بود و میشد با آن ارتباط برقرار کرد. ارتباطی که با ساخته های بعدی او ، از آن فاصله گرفتیم و این فاصله همچنان ادامه داشت و با "دلم می خواد "به اوج رسید.
دغدغه فرمان آرا در تمام فیلم هایش مرگ است.ترس از مرگ و در کنارش ترس از زندگی که این دو لازم و ملزوم یکدیگرند.همانطور که در دیالوگی از من دلم می خواد به آن اشاره می کند.
دغدغه مرگ برای فیلم های فرمان آرا نیاز به بستری برای پیش بردن قصه هم می خواهد که می تواند معضلات اجتماعی،اقتصادی و سیاسی باشد که قرارست به آن دل ببندیم و دنبالش کنیم و البته وجود کودکانی که انگار ضمیر ناخودآگاه فیلمساز هستند که در گوشه و کنار فیلم هایش خودنمایی می کنند.
فیلم در ارشیو مانده اما تازه اکران شده فرمان آرا این بار زندگی و مرگ را به شکل تازه ای تصور می کند و حالا کودک درون او با یک آهنگ ریتمیک قردار که دخترک کودک کار به بهرام فرزانه نویسنده افسرده و کارآکتر اصلی فیلم می دهد شکل دیگری می گیرد.
قهرمان فیلم اخیر فرمان ارا باز هم یک نویسنده است . کیانیان قهرمان همیشگی فیلم های فرمان آرا اما این بار با گریمی شبیه انیشتن و بازی قابل قبولی که یقینا در تمام زندگی انقدر به سازی نرقصیده که در این فیلم می رقصد. به گونه ای که گر چه از توان بازیگری و تلاش او لذت می بریم اما از آن رضایت نداریم و دلمان را به درد می آورد تا جایی که حتما کارآکتر "دکتر" را در فیلم "خانه ای روی آب" برای او ترجیح می دهیم.البته این را می شود به حساب تعصبمان به بازیگری بدانیم که با نقش های فوق العاده ای تحسینش کردیم و در ششمین دهه زندگی اش از او بازی هایی می طلبیم که باز هم به وجدمان بیاورد و نه اینکه قر کمرش را بشماریم حتی اگر لازمه پیشبرد روند فیلم باشد.چیزی که کاملا مشخص است "محمدرضا گلزار" زیر بار آن نرفته و این در مورد او قابل تحسین است.
فرمان آرا در "خانه ای روی آب" کلی کلاف کاموای به هم گوریده دارد،رنگ و وارنگ که پیرزنی به صورت نمادین در حال بافتن آنها است اما از کلاف های سردر گم کم نمیشد و این گوریدگی و امتداد نخ های رنگی مدام با تعلیق قصه بیشتر میشد و پیرزن بافنده هم از آن جا می ماند. اما در فیلم "دلم می خواد" انگار نخ های کاموا و کلاف سر ذر گم زندگی به مقصد رسیده و رسالتشان را به دست آورده اند و لباس و شال و ژاکت هایی دستباف شده اند با طرح هایی زیبا بر تن تک تک شخصیت ها.
یکی از زیر و یکی از رو....
در حالی که کلاف زندگی در قصه آشفته فیلم هم چنان سر در گم است و با شنیدن آهنگی در ضمیر نا خودآگاه و رقص بابا کرم هم تنیده نمی شود.
فرمان آرا انگار یک حرفی دارد که هنوز نتوانسته در قالب فیلم هایش بزند و به همین دلیل در تمام آن ها تلنگری به کارهای قبلی میزند.(که این می تواند شگرد او باشد مثل طراحی صحنه و لباسی که می پسندد و مختص اوست).
زندگی و مرگ،تابوت و عزاداری عضو لاینفک تمام این نمادهای شبیه به هم است
و اما فیلم « من دلم می خواد » در چند سطر:
پیام های تلفنی که هر کدام خبر از مرگ یک رفیق می دهد،اجتناب از رفتن به مجالس ختم که انگار انتظاری برای مجلس ختم خود اوست و ...
بهرام فرزانه نویسنده ای که در شصت سالگی دیگر نمی تواند رمان تازه ای بنویسد . او آشفته و افسرده است مثل ظاهرش و مثل خانه ای که آشفتگی و کهنگی از آن می بارد و مثل پرنده در قفس مادام ، زن همسایه که دیگر نمی خواند.
زن های بارور نماد چه چیز هستند؟
زاییدن و زاده شدن...
منشی روانپزشک که حامله است
زن همسایه که حامله است
کارگر خانه که سنی بالاتر از بارداری دارد (با بازی مریم بوبانی) حامله است, عروسش حامله است اما بچه اش تکان نمی خورد و حتی کابوس های شبانه مرد افسرده بیماری (صابر ابر) که حامله است و زایمان می کند که این دیگر اوج کلافگی مخاطب است از قصه های روایت نشده و رها شده فیلم تازه فرمان آرا.
حاملگی انگار بستری است برای اینکه جامعه آبستن حوادثی است که به جز مرگ،نوزادو کودک در فیلم های فرمان آرا حایگاه خاصی دارند که بی رحمانه و تلخ و گزنده است جرا که حتی بچه ها و نوزادان هم بوی مرگ می دهند
وام گرفتن از بازی بازیگران بزرگ در تک سکانسی که گاه تک سکانس-پلان است،و زوم کردن روی یک شخصیت و هدر دادن موقعیت شخصیت هایی که جا دارند تا از آنها بیشتر بهره بگیرند هم در کارهای فرمان آرا تکراری و نخ نما شده است. مثل کارآکتر پسر بهرام فرزانه؛نیما با بازی محمدرضا گلزار که می توانست تعلیق خاصی به قصه بدهد و فرصت بیشتری برای تجربه نقشی تازه برای این سوپر استار باشد که شاید یکبار دیگر "بوتیک" را به یادمان بیاورد و نقش نیما واقعا این پتانسیل را داشت.
در این میان تنها دلخوشی دیدن فیلم، بازی درخشان و شخصیت پردازی خوب و دلچسب مهناز افشار است که به خوبی در نقش یک زن خیابانی درامده است البته باز هم با نوزادی قلابی در آغوش که مبادا بیرحمانه ترین شکل حضور نوزادان را مثل "بوی کافور عطر یاس" فراموش کنیم. یک زن خیابانی که چادری را گوله کرده و به شکل نوزاد در آغوش کشیده است.انگار اینطوری مشتری های هوسران نیمه شب بیشتر می شوند و طالب تر و مزاحمت نیروی انتظامی کمتر.
و چه نگاه تلخ و بیرحمی است از شهر دود زده ی تهران.
داستان من دلم می خواد با نام قبلی "من دلم می خواد برقصم" قصه نویسنده افسرده ای به نام بهرام فرزانه است که دیگر نمی تواند با ماشین تایپ قدیمی اش داستان تازه ای خلق کند. روزی که با ماشین عتیقه ی کلاسیک (شورولت ایمپالا) دهه شصت میلادی اش در خیابان رانندگی می کند ،دختر کوچکی، پشت چراغ قرمز اصرار دارد در هیاهوی شهر به او سی دی بفروشد ، نویسنده امتناع می کند و دختر سی دی را به او هدیه می دهد و ناپدید می شود.بهرام کنجکاو می شود و سی دی را گوش می دهد که یک آهنگ رقص ریتمیک قردار است. حواس او به آهنگ پرت میشود و با ماشین زیر کامیون میرود ولی وقتی به خود می آید هیچ اثری از تصادف نیست اما صدای موسیقی در گوشش مرتب شنیده می شود و او را به رقص وا می دارد...
در راه خانه با زنی خیابانی آشنا می شود و حالا اتفاق هایی که برایش افتاده به او این انگیزه را می دهد که بعد از مدت ها قصه ای بنویسد در حالی که همه فکر می کنند که او دیوانه شده است..
در انتها لازم است به بازی خوب "پیام دهکردی" در نقش روانپزشک هم اشاره کرد که خوشبختانه بخت یارش بوده و کارگردان به او فرصت داده تا دقایقی در فیلم حضور بیشتر و درخشانتری داشته باشد.
البته رضا بهبودی در نقش همسایه ارگانی بهرام فرزانه که کل سکانس های او در آسانسور است (به جز یک پلان)با شخصیتی کاملا اضافه و تکراری در قصه هم مثل همیشه بازی خوبی دارد اما حیف که از قصه فیلم بیرون میزند
به هر حال بهمن فرمان آرا سبک خودش را دارد و لابد کسانی که این سبک را می پسندند (بخصوص قشر اپوزوسیون و روشنفکر سینما) می توانند با آن ارتباط برقرار کنند اما من به خصوص با سکانس آخر فیلم و رقصیدن نوزادان که بسیار هم تروکاژ و اسپشیال افکت بد و پیش پا افتاده ای داشت نتوانستم ارتباط بگیرم و با ذهنی آشفته سالن سینما را ترک کردم و از اینکه فیلم مدتی در صف تایید اکران بود افسوس نخوردم ولی به هر حال سینما یک مدیوم کاملا سلیقه ای است.
سی و یک نما- مراسم اکران خصوصی فیلم سینمایی "رگ خواب" ساعاتی پیش با حضور بازیگران فیلم و هنرمندان این عرصه برگزار شد.
در این مراسم لیلا حاتمی، کوروش تهامی، همایون شجریان، سهراب پورناظری، حمید نعمت الله، مهدی پاکدل، بهمن فرمانآرا، بیتا فرهی، بیژن بیرنگ، شهرام شاه حسینی، نسیم ادبی، شبنم فرشادجو و چهرههایی دیگر از سینمای ایران حضور داشتند.
در ادامه گزارش تصویری اختصاصی سی و یک نما را از این مراسم خواهید دید:
سی و یک نما- تازه ترين ساختههاي فيلمسازاني چون ترنس ماليك، كن لوچ، ژان و لوك داردن، ورنر هرتسوگ و آخرين فيلم آندره وايدا فيلمساز فقيد لهستاني به همراه دو فيلم از بهمن فرمان آرا و عليرضا داودنژاد در سي و پنجمين جشنواره جهاني فيلم فجر نمايش داده ميشود.
سی و یک نما- بهمن فرمانآرا کارگردان نامآشنای سینما با انتشار یادداشتی در روزنامه شرق به دفاع از اصغر فرهادی پرداخت.
عادل متکلمی آذر(سی و یک نما) - امروز مصادف با روز نکوداشت مقام ارزنده معلم است، به همین خاطر ده فیلمی را که با محوریت و با نام معلم در سینمای ایران و جهان تولید و ماندگارشده اند و در آنها کاراکتر معلم به عنوان نقش اصلی دستمایه ساخت فیلم شده است را مرور کرده ایم.