سی و یک نما - مراسم اختتامیه سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر در برج میلاد با اجرای محمدرضا شهیدی فر برگزار شد. بر خلاف گذشته، بازیگران سینما از این مراسم استقبال چندانی نکرده بودند و کمتر چهره ی آشنایی به جز نامزدها و برندگان این دوره دیده میشد که این برخلاف تمام جشنواره هایی است که همکاران، معمولا برای تشویق دوستان خود در این مراسم ها حضور دارند. در این میان صندلی های یک دست خالی عوامل فیلم "روز صفر" از همه بیشتر توی ذوق میزد. حاتمی کیا و فرامرز قریبیان هم نیامده بودند. ابراهیم داروغه زاده و دبیرخانه ی جشنواره با تمام سختی های برگزاری این دوره بالاخره تا ایستگاه آخر پایداری کردند و به مقصد رسیدند.به نظر میزسید که روحشان از جسمشان خسته تر است. مدیران هم آمده بودند و همچنین شهردار تهران. شهیدی فرد به کارگردانی محمد حمیدی مقدم با ریتمی تند تر از استاندار اسامی برگزیدگان را می خواند و صدا و سیما از طریق شبکه نمایش و وحید رونقی برنامه ساز تلویزیون که داماد ابراهیم حاتمی کیا نیز هست، در سانسور حواشی برنامه کم نمی گذاشت.اوضاع بد سیاسی و اقتصادی در چهره ی همه ی حضار نمایان بود. نگرانی ها دل و دماغی برای حتی لبخندی ساده هم نمی گذاشت اما مهم این است، جشنواره ای که قرار بود بدون دلیل موجه تحریم شود، برگزار شد و با احترامی که حتی در نوع پوشش و آرایش هنرمندان و اهالی رسانه در این ده روز جشنواره و مراسم اختتامیه هم میشد دید و این بسیار حائز اهمیت است.
سی و یک نما - اسامی نامزدهای سیزرهمین دوره از جشنواره سینما حقیقت در حالی اعلام شد که امسال شاهد یکی از پررونق ترین سال ها با فیلم هایی دیدنی بودیم
سی و یک نما_ نظم و انضباط همراه با برنامه ریزی مناسب که سال های گذشته در مراسم اختتامیه جشنواره، نایاب بود و ما شاهد مراسمی طولانی، خسته کننده و به دور از استاندارد بودیم ، امسال جایش را به مراسمی به سر وقت، با ضرب آهنگی مناسب داده بود و انقدر همه چیز مرتب برگزار شد که می توانستیم ساعت هایمان را با کارگردان تنظیم کنیم.
سی و یک نما_ اختتامیه جشنواره سی و هفتم فجر با هفت سیمرغ برای فیلم "شبی که ماه کامل شد" در حالی به پایان رسید که دو فیلم "متری شیش و نیم" سعید روستایی و "سرخ پوست" نیما جاویدی در حالی ناکام های این جشنواره شدند که ببشترین رای را از نگاه مردم به خود اختصاص داده اند. در این میان، "ماجرای نیمروز ۲/ رد خون" به کارگردانی محمدحسین مهدویان هم اقبالی متفاوت از فصل اول خود نداشت.
سی و یک نما_ هر دهه که میگذرد در حوزههای مختلف و با تخصصهای متفاوت، چهرههای تازهای معرفی و مطرح میشوند. چالش عکس مقایسه چهرهها پس از ده سال که در فضای مجازی بسیار طرفدار پیدا کرد؛ ما را به این فکر انداخت تا در این مطلب به برخی از نامهای شاخصی که در سینمای ایران، ده سال پیش آنها را نمیشناختیم و حالا تبدیل به ستارههایی مطرح شدهاند، اشاره کنیم. بدیهی است که اسامیِ دیگری نیز قابل ذکر هستند که تمامیِ آنها را در این مقال نمیتوان گنجاند و یا اینکه شروع مطرح شدنشان از مرز ده سال به عقبتر باز میگردد. در ادامه با معرفی این چهرهها همراهمان باشید.
سی و یک نما- عصر امروز مراسم افتتاحیه پانزدهمین جشنواره مقاومت در تالار وحدت برگزار و بهترین های ۴۰ سال سینمای مقاومت معرفی شدند.
سی و یک نما_ نامزدهای بهترین فیلم های چهل سال سینمای مقاومت از نگاه مردم در حالی معرفی شد که فیلم های ابراهیم حاتمی کیا در همه ی شاخه های این نظر سنجی حضوری پر رنگ دارد و جای خالی فیلم ها و بازی ها در آثاری چون کیمیا ، سفر به چزابه، دوئل و اتوبوس شب حس می شود . اینکه آیا فیلم قابل احترام "یتیم خانه ایرانی" در این نظر سنجی که به نظر می رسد نگاهی به هشت سال دفاع مقدس باید باشد به درستی قرار گرفته و چرا این فیلم فاخر که از نظر مردم در لیست قرار دارد در گیشه موفق نبود؛ مگر گیشه نگاه مردم نیست؟ در ادامه اسامی نامزدها را می بینیم:
سی و یک نما_ با پایان فیلمبرداری صحنههای طاقت فرسای جنگی در فاز اول فیلمبرداری «ماجرای نیمروز: رد خون» در کرمانشاه، گروه تولید، در حال ادامه فیلمبرداری فیلم در تهران است.
ریحانه محمودی(سی و یک نما) - "لاتاری" جدای از پیام و مضمونش که تبلیغ آتش به اختیاری و دست به چاقو و اسلحه شدنهای خودسرانه در لوای غیرت ایرانیست؛ کارتون است! یک فانتزی یک نقاشی کودکانه که از قضا در نمایش همان نقاشی کودکانه هم الکن مانده چونان بر سرِ غیرت آمدنِ مردی ایرانی و به قتل رساندن شیخی عرب در کلابی در دبی و کشاندنش بر زمین و رو به دوربینهای مدار بسته رجز خواندن و از این آرتیست بازیهای نخ نما و توی ذوق بزن!
فانتزیست چون همان قدر که تجاوز و بهرهکشیهای جنسی از دختران ایرانی در کشورهای عربی اتفاقی شوم از دیروز تا هنوز است دقیقا به همان میزان هم هرگز ایرانیای در "دوبی" یکی از همین متجاوزین را این چنین که در فیلم نمایش میدهد به سزایش نرسانده که اگر رسانده بود و اثرگزار بود همچنان این اتفاق شنیع به همین سهل و ممکنی در این کشورها برای دختران و زنان این سرزمین رخ نمیداد. پس یا هرگز مردی ایرانی این کار را نکرده و یا اگر کرده بی فایده بوده است!
گفتنی زیاد هست دربارهی "لاتاری" و من به چند نکته بسنده میکنم نکاتی از طرف مخاطبی
که روزی پای" ایستاده در غبار" و "ماجرای نیمروز" ایستاد و حالا پای ایستادگیاش لغزیده است!
لاتاری سومین فیلم سینمایی محمدحسین مهدویان یک نااُمیدی محض است برای سینمای خودش و مخاطب فهیمش.
فیلمی با موضوعی ملتهب و حساس مثل ترانزیت دختران ایرانی و تجاوز به آنان در کشورهای عربی که آخر سر هم سوژه را حیف کرده و هم بازی بی عیب و نقص بازیگرانش را.
لاتاری در یک سوم اول قابل پذیرشتر است. پسری فقیر که دختر تاجر ورشکستهای را میخواهد که پدر دخترک راضی نیست و این مخالفت تا جایی ادامه پیدا میکند که دخترک روزی از طریق یکی از دوستان پدر خودش برای شغل مترجمی که بعدا معلوم میشود مدلینگ بوده به دوبی میرود و...
در این قسمت محمدحسین مهدویان خود را یک فیلمساز دغدغه مند اجتماعی نشان میدهد. در یک سومِ دوم، ابراهیم حاتمی کیا میشود و آخر سر هم با حلول یک مسعود ده نمکی جدید رو به رو هستیم که فیلم را به شیوهی سنتی فیلم هندیهای قهرمان محور پایان میدهد.
لاتاری بازیهای حیرت انگیزی دارد ساعد سهیلی درخشان است درخشان! بازیگری که همین حالا هم به تصویری معاصر از ژانری از جوانان ایرانی تبدیل شدهاست. جایش که به قطع در میان نامزدها خواهد بود و اگر شب اختتامیه هم با سیمرغ به خانه رفت اصلا تعجب نکنید او لیاقتش را دارد.
هادی حجازی فر هم که جلوی دوربین به قدری فوکوس میکشد و تمرکز میگیرد که در سکانسهای حضورش هیچ کس را جز او نمیبینید؛ بازی درونی با توجه به جزئیات و پرداخت دقیق و درست زبانِ بدن. کاش زودتر سینمای ایران پیدایش کرده بود و کاش بداند که چهقدر دوست داریم زاویههای دیگری از تواناییهای او را ببینیم.
جواد عزتی هم میزان حضورش در فیلم با تاثیرگزاری مثبت و افزودنش بر جذابیت فیلم رابطه معکوس دارد. شاید کوتاه و قطعا چشمگیر.
صد البته که لاتاری نقاط قوتی دیگری هم دارد مثل فیلم برداریای که به نوعی امضای مهدویان است. مثل تدوینی که کمتر از ریتم میافتد. مثل موسیقیای که به اندازهاست و به هنگام و استانداردهایی دیگر که اگر از همان اول در سینمای محمدحسین مهدویان سراغ نداشتیم اینقدر برای تماشای ساختهی جدیدش مشتاق نبودیم.
اما آن چه در نهایت از لاتاری دستگیرمان میشود این است که جهان بینی و سینمای محمد حسین مهدویان بی شک تحت تاثیر مراوده و دوستی با سید محمود رضوی(تهیه کننده) و معاشرانش قرار گرفتهاست؛ تهیه کنندهای که با سبقهی سیاسی و مواضع مشخصش به اکثریت قریب به اتفاق سوالهای خبرنگاران میخندید و کارگردان فیلم هم به پیروی از او...
عجیب این که در نشست خبری، کارگردان و تهیهکنندگان فیلم لاتاری آن را فقط یک فیلم دانستند و نه بیشتر که قرار نیست در سینما اثری بر مخاطب بگذارد (از حیث خشونت طلبی و نمونههایی از این دست) شاید بهتر بود اسم لاتاری "آتاری" میشد. درست مثل یک بازی که نباید جدیاش گرفت تا دست کم خیالمان راحت باشد که قرار نیست با ارائهی پیام نابهجایش الگویی غلط برای مخاطبِ عمدتاً جوان و عاصی امروز شود.