نکتهی غیر قابل انکار اینجاست که با توجه به هم مذهب بودن و قرابت فرهنگی دو کشور ایران و ترکیه و همچنین داشتن سنتها و هنجارهای مشابه، رسیدن به سلیقهی بینندهی تلویزیون که عام جامعه را از هر طبقه و با هر فرهنگی شامل میشود چندان دشوار نیست و بزرگترین ویژگی جلب توجه سریالهای ترکی در ایران، قبل از هر زرق و برقی، داستان گویی است؛ وجه لاینفک سرگرمی که مخاطب عادی به دنبال آن است و سریالهای ایرانی در بیشتر اوقات از آن بیبهره هستند.
آنچه پیداست سازندگان فیلم و سریال در سالهای اخیر کوشیدهاند تا با تحلیل این جریان، آثاری را با در نظر داشتن همین فاکتورها تولید کنند که تا حدودی نیز در این خواسته موفق بودهاند و گستردگی ساخت "سریال" در شبکه نمایش خانگی؛ خود شاهدی بر این ادعاست.
یکی از این نمونهها سریال "مانکن" است که چهارمین قسمت آن به تازگی منتشر شده و به نظر میرسد تا به اینجا با استقبالِ خوبی از سوی مخاطبان همراه بوده است.
داستان مانکن از جایی شروع میشود که در یک شب زمستانی، کاوه(امیرحسین آرمان) و همتا(نازنین بیاتی) رابطهی عاشقانهشان را به خواست و اصرار کاوه به پایان میرسانند. کاوه حقیقت را از همتا پنهان کرده و در واقع معاملهای برای آزادی پدرش از زندان انجام داده که پیش شرط اولیهاش اتمام این رابطه است.
پدر کاوه(حسین پاکدل) به دلیل ورشکستگی در زندان است و کتایون صوفیان(مریلا زارعی) زن میانسال پولداری است که شرط ناخوشایندی برای پرداخت بدهی وی دارد؛ اینکه کاوه با او ازدواج کند. اما انگار هدف او تنها یک هوس نیست و ریشه در گذشته دارد. گذشتهی کتایون با پدر کاوه (حسین پاکدل) که با او نسبت فامیلی دارد. پیشینهای که هنوز برای مخاطب، شفاف نشده و کینهای را در دل کتایون بارور کرده که ثمرهاش این معاملهی هنجارشکنانه است.
از سوی دیگر "همتا" نیز خانهای که در آن زندگی میکرده را به خاطر رفتارهای ناخوشایند همسر دوم مادرش که معتاد است و همچنین ناامن بودن خانه، ترک میکند و به مادربزرگ پدری خود پناه میبرد اما یک اتفاق، مسیر زندگی او را تغییر میدهد و پای همتا را به جریانی تازه و مشکوک باز میکند و...
از قسمت سوم، بازی محمدرصا فروتن در مانکن آغاز میشود و جذبهی حضورش در کنار شخصیتی که برایش تعریف شده وزنهای سنگین را به سریال اضافه کرده که مخاطب را برای تماشای قسمت بعد مشتاقتر میکند. در قسمت چهارم حضور او پررنگتر و موثرتر شده به نظر میرسد که قرار است بار بیشتری از درام را به دوش بکشد.
موسیقی متنِ مانکن یکی از بارزترین و مثبتترین ویژگیهای سریال است که همسو و همگام با وقایع، شنیده شده و به پیش میرود و ای بسا نقطه ضعفهایی از سکانسها را نیز همین موسیقیِ درست، پوشش میدهد.
حسین سهیلی زاده کارگردان مانکن از اواخر دههی هفتاد به عنوان یکی از کارگردانان موفق تلویزیون شناخته شده است. با توجه به آثار پرمخاطبی چون "پیلههای پرواز"، "دلنوازان"، "آوای باران" و... میتوان از او به عنوان کارگردانی که مخاطبش را در مدیوم تلویزیون به درستی میشناسد یاد کرد. هر چند تفاوتهای آشکاری میان تلویزیون و نمایش خانگی وجود دارد که مانکن میتواند محک خوبی برای شناسایی این توانمندی در حسین سهیلی زاده باشد.
بابک کایدان نیز که فیلمنامهی مانکن را به رشتهی تحریر در آورده، ید طولایی در نگارش سریالهای تلویزیونی و آثار سینمایی دارد. "هشت و نیم دقیقه"، "دلدادگان" و "سقوط یک فرشته" از نمونههای موفق او در تلویزیون است. سریال "دل" کار دیگر اوست که در همکاری با منوچهر هادی برای پخش در شبکه نمایش خانگی آماده میشود.
ایرج محمدی نیز در قامت تهیهکننده از اوایل دههی هفتاد با آثار شاخصی در تلویزیون حضور داشته است، آثاری که بسیاری از آنها در حافظهی تاریخی مخاطبان تلویزیون تا ابد بر جا میماند. از "قصههای تا به تا" و "وکلای جوان" گرفته تا "خانه به دوش" و "متهم گریخت".
به نظر نمیرسد این مثلث از کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کننده که هر کدام کارنامهی قابل دفاعی دارند در "مانکن" نااُمیدمان کنند.
قضاوت دربارهی مانکن به چند قسمت دیگر نیاز دارد ولی تا به اینجا به نظر میرسد لوکیشنهای لوکس و دیالوگهای اغواگر، پوششهای پرطمطراق، خرده پیرنگهای گوناگون و داستان چند وجهیِ مانکن در همراهی با حضور چهرههای سرشناس در این سریال، این مجموعه را برای مخاطب، جذاب و دنبال کردنی ساختهاست.