حامد جوادزادهای که چه در ممیزی و چه در "صداتو" موفق بوده و وحید آقاپوری که باید بارها از خودمان بپرسیم:"چرا در تمام این سالها، او را درست ندیده بودیم".
در اولین قسمت از فصل پنجم، ممیز را اینبار در لباس "دیپلمات" میبینیم، سوژهای خلاقانه، جذاب، زیرکانه و به جا که بعد از جنگ ۱۲ روزه تولید و پخش شده و به مشکلاتی پرداخته که در طرح اولیه به دورانِ بعد از این جنگ، به همراهی مردم در طول این ۱۲ روزی که به قدر یک عمر بود و تلنگری میزند به اینکه چقدر مسئولان به جز در شعار و کلام، قدردان آن بودند. به سلبریتیهایی که سیبل شدند تا هر اتفاق، اعتراض و واکنش مردم را به سوی آنها پرتاب کنند و به "مردم" کلمهی کامل و جامعی که انگار درست معنا نمیشود.
در قسمت اول فصل پنجم میشود به وحید یامینپور یا روزنامه کیهان هم گوشهای زد، اسم خانمِ شاعرِ آنور آب را آورد و از فردوسی گفت، بزرگ مردِ شعر پارسی که روزگاری ممیزیها دامان شاهنامه را هم میگرفت و میشود طعنه زد با این بیت به آنچه ممیزیها به سر شعر و موسیقی و سینما آورد:
به نام خداوند جان و خرد/عاشقت بودم نفهمیدی
این قسمت از ممیزی را در بستر ترانهی زیبای "برو دیوونه" مارتیک با شعری از هما میرافشار از دست ندهید.