نمایش موارد بر اساس برچسب: سینمای ایران

سی و یک نما-عوامل تنگه ابوقریب در واکنش به شرایط نامساعد اقتصادی و عدم تخصیص امکانات اولیه به مناطق جنگ زده، هزینه برگزاری افتتاحیه را صرف اکران در مناطق محروم خوزستان میکنند.

 

فیلم تحسین شده «تنگه ابوقریب» روایتی است از دفاع گردان عمار در برابر لشکرکشی رژیم بعث به فکه و شرهانی.اتفاقی بسیار مهم در اواخر جنگ که درروایت تاریخ مهجور مانده ، اما این فیلم دینش را نسبت به شجاعت و از خود گذشتگی شهدای این واقعه مهم ادا کرده است.

تولید فیلم سینمایی تنگه ابوقریب از اواسط شهریور سال ۹۶ آغاز شد. بعد از اتمام نگارش فیلمنامه، کار انتخاب عوامل پشت دوربین آغاز شد و

بعد از آن نیز کار انتخاب بازیگرانی چون امیر جدیدی ، جواد عزتی ، مهدی پاکدل ، مهدی قربانی ، علی سلیمانی و حمیدرضا آذرنگ انجام شد و فیلم جلوی دوربین رفت. کار تصویربرداری این فیلم در شهرک سینمایی دفاع مقدس، چرمشهر، اندیمشک و دزفول انجام شده و فیلمبرداری آن بعد از حدود ۲ ماه از آذر ماه به پایان رسید.

تنگه ابوقریب فیلمی که سیمرغ بلورین چندین شاخه مهم از سی و ششمین جشنواره قیلم فجر را به دست آورد و در یازده بخش نامزد شد.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما-نامزدهای بخش مستند جشن «حافظ» اعلام شدند.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما- آیین نکوداشت داریوش اسدزاده پنجشنبه ۱۱ مرداد ساعت ۱۸ در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود.

منتشرشده در تئاتر

سی و یک نما - فرزاد موتمن در گفتگو با خبرگزاری ایسنا مطرح کرد که در سالهای اخیر، نقد در حوزه سینمای ایران به سمت نوعی ژورنالیسم سی و یک نما - فرزاد موتمن فیلمساز و مدرس سینما در گفتگوی اخیرش با خبرگزاری ایسنا در ارتباط با نقد سینمایی گفت که این روزها منتقد ین می خواهند در همان خط اول یا فیلم را به عرش ببرند، یا فیلمساز را به فرش بیاندازد و به تبع این ماجرا جای تحلیل فیلم در نقدهای سینمایی خالی است.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - این اتفاق در عالم سیاست زیاد دیده شده. اسم هایی که تغییر می کند تا نسبت ها معلوم نشود و یا اگر اسمی دو بخش بود، هر مدیر و سیاست مداری از یک بخش آن وام می برد و یا زیر بال و پر اقوامی را می گرفت که نسبت ها مادری بود یا سببی که حاشیه ساز نشود. اما در عالم هنر این بازی ها جایی نداشت چرا که گر چه ژن خوب می توانست شرط لازم باشد اما شرط کافی نیست به همین دلیل خیلی از آقازاده های هنری هم آمدند اما نماندند و خیلی دیگر که آمدند و حالا گوی سبقت  را از پدر و مادر خود ربودند. مثل "ساعد سهیلی" که حالا شهرتی بیشتر از پدر دارد.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما- فیلم سینمایی «سیمین» به تهیه کنندگی و کارگردانی مرتضی آتش زمزم به تازگی در اصفهان کلید خورده است.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - فیلم «مکان» ساخته سید مهدی احمدپناه به تهیه کنندگی امیرشهاب رضویان یکشنبه هفتم مرداد ماه ساعت 17:00 در خانه هنرمندان ایران نقد و بررسی می شود.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما -مصطفی سیاری کارگردان «همچنان که میمردم» از پایان فیلمبرداری این اثر و آغاز تدوین آن توسط هایده صفی یاری گفت.ضمن اینکه قرار است این فیلم نماینده ایران در بخش افق های نو جشنواره ونیز پیش رو باشد.


 

به گزارش خبرگزاری مهر مصطفی سیاری کارگردان سینما در گفتگو درباره آخرین وضعیت فیلم سینمایی «همچنان که میمردم» گفت: به تازگی فیلمبرداری به پایان رسیده است و حدود یک هفته پیش هایده صفی یاری تدوین آن را آغاز کرد.
او در ادامه گفت:با توجه به محتوای «همچنان که میمردم» به احتمال زیاد موسیقی برای آن نخواهیم ساخت اما این فیلم طراحی صدای سنگینی خواهد داشت و به همین منظور در حال مذاکره با برخی از صداگذاران هستیم.
این کارگردان بیان کرد: فرمت و قصه این فیلم به گونه ای است که در سینمای ایران متداول نیست، برای مثال هرچند «همچنان که میمردم» یک فیلم خانوادگی نیست اما درباره یک خانواده است که از یک شهر به شهر دیگر می روند اما نمی دانند آنجا کجا است. جایی که آنها قصد سفر به آن را دارند، روستایی در اطراف اهواز است که آنها تنها نام آن روستا را شنیده اند و هیچگاه به آن منطقه نرفته اند. این فیلم درباره یک خانواده چهار نفره است که برای خاکسپاری پدر خود طبق وصیت او راهی روستایی ناشناس می شوند.
سیاری اظهار کرد: موضوع اصلی فیلمنامه ما درباره شخصیتی است که طرد می شود و این بحث به دوران کودکی او برمی گردد. در «همچنان که میمردم» این طرد شدن یک جایی خودش را به شکل غافلگیرکننده و غیر مترقبه نشان می دهد و باعث می شود این شخصیت واکنش غیرمنتظره ای از خود نشان دهد.
این کارگردان در پایان عنوان کرد: فکر می کنم این اثر تا ۳ ماه آینده آماده نمایش شود.
«همچنان که میمردم» اولین فیلم سینمایی این کارگردان محسوب می شود که پیش از این فیلم های کوتاهی چون «روزی در آخر»، «ماریجوانا» و «هبوط» را ساخته است.
نادر فلاح، الهام کردا، مجید آقاکریمی، وحید راد، محمد ربانی، علی مولایی و… بازیگران اصلی این فیلم هستند.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما) – بیست و ششمین روز از ماه مرداد بود. سال گذشته در یک پنجشنبه گرم و یازدهمین جشن انجمن منتقدین و نویسندگان.کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مملو بود از عکاسانی که امروز تعدادشان از منتقدین وخبرنگاران بیشتر شده و هر که دوربینی دارد و لنزی و فلاشی یقینا این روزها یک عکاس هنری در حوزه سینما محسوب می شود. عکاس هایی که هنرشان بیشتر نمای بسته گرفتن از چهره بازیگران است تا پوشش تصویری از یک اتفاق که قرار است ثبت شود/


سلبریتی ها یک به یک می آمدند و عکاسان به دنبالشان. سلبریتی ژست می گرفتند و عکاسان عکس. فکر می کنم بیشتر شات را برای طناز طباطبایی و نوید محمد زاده زدند.جمشید مشایخی هم آمد.مثل سال های اخیر تکیده اما سر پا. عکاسان چند فریم هم خرج او کردند و این بار دنبال ویدا جوان دویدند و کورش تهامی و همسرش.
آن شب حال و روز خوبی نداشتم. سرگیجه ادواری باز هم بی امانم کرده بود و دنبال آلفرد هیچکاک دیگری می گشتم تا در همان لحظه، مرا سوژه کند و فیلمی بسازد چرا که قرار بود شاهد مرگ باورهایی باشم که از کودکی اسمش را کرامت گذاشته بودند.
جایی برای نشستن نبود.درها بسته و کسی را به سالن راه نمی دادند.مدتی روی پله های حیاط نشستم اما انگار سوژه ی عکاس ها را ماسکه می کردم.از آمدن پشیمان بودم. منی که معمولا زیاد دراینگونه مراسم شرکت نمی کنم.یعنی در حقیقت نه کسی چشم به راه من است و نه من چشم به راه کسی. اما این یکی به نام صنف ما بود. شاید...باید می آمدم.


بالاخره درها باز شد و من به سختی روی یکی از صندلی ها ولو شدم و با خود فکر می کردم، جای من در این محفل کجاست و اصلا این جشن مال من هم هست که انگاری قلمی در حوزه سینما میزنم و یا جای یک عده روشنفکر دهه اخیر که کمر بستند تا ثابت کنند، دوره، دوره آنهاست.
جمشید مشایخی ردیف اول نشسته بود.فرزاد حسنی برنامه را اجرا می کرد. عده ای اپوزوسیون دیرتر از همه با غرور وارد شدند و طنازی هایشان خریدار داشت حتی اگر انقدر در هپروت بودند که به در و دیوار می خوردند.
جمشید مشایخی چقدر زود آمده بود!!!حتی زودتر از زمان اعلام شده در کارت دعوت.شنیده بود لابد که کلیپی ساخته شده برای تقدیر از بزرگان سینمای ایران. معلوم بود که در انتظار اتفاقی است. اتفاقی که در این سال های بیماری شاید آخرین اتفاق باشد.

 


برنامه شروع شد، زمان گذشت و موقع پخش کلیپ یادشده رسید. کلیپ آمد اما جمشیدی در آن نبود. بیش از ده بار چهره ی" آقای بازیگر" در این کلیپ تکرار و تکرار شد ، عزت اله انتظامی در فیلم های بیاد ماندنی اش و همچنین دیگر بزرگان سینما اما جمشید مشایخی نبود.
حسش را شاید اندکی می فهمیدم.حس تحقیر در سال هایی از عمر که جوانی وخود زندگی دارد آدم را تحقیر می کند. دلش شکسته بود.روی صحنه رفت و حرف هایی زد که نباید میزد. حرف هایی جبران نشدنی.اینکه گفت:"مگه آقای بازیگر فقط یک نفره؟!" را قبول داشتم اما بقیه کلامش خودزنی بود.آخر دیگر چیزی نداشت که از دست بدهد.

 


 

از صحنه پایین آمد، رنگش مثل گچ. داشت سالن را ترک می کرد و من بعید می دانستم که بتواند تا انتهای سالن بیاید و زمین نخورد.هیچکس جرات نداشت بدرقه اش کند چرا که دوراهی بدی بود. مبادا جلوی پایش ایستادن و یا دستش را گرفتن نشانه ی تاییدی بر توهین هایش باشد. به جایی که من نشسته بودم رسید.اصولا به چهره مهمان ها نگاه می کرد، انگار که در این تنهایی دنبال کسی می گشت. لبخند زدم. انگار تشنه لبخند بود. شروع کرد به قربان صدقه ی من. نمی دانم مرا با کسی اشتباه گرفته بود یا اینکه تا به این حد نیاز به لبخند داشت و او رفت....
اسامی برگزیدگان اعلام می شد و بهترین بازیگر نقش اول مرد روی سن آمد و همه خودشان را برایش قیمه قیمه کردیم. او به اتفاقی که افتاده بود اشاره کرد که به نظرم چندان ربطی به من و او نداشت و گفت که مشایخی اصلا بازیگر نیست و این سال ها به جز بازی های تکراری در نقش چند پیرمرد چه چیز برای گفتن داشته.(نمی دانم پنجاه سال دیگر او برای گفتن چه خواهد داشت که امیدوارم داشته باشد چرا که اصولا دوستش دارم.)
یکی دیگر روی سن آمد . گفت که اصلا ما قرار نبود ایشان را دعوت کنیم و یکی دیگر و توهینی دیگر.

 

.jpg

 


بازی جمشید مشایخی را مرور می کردم. نه در سوته دلان ، نه در کمال الملک ، نه قیصر، نه در سلطان صاحبقران و نه در فیلم "گاو" کنار عزت الله انتظامی.داشتم بازی اش را در فیلمی از بدنه سینما که خیلی دوستش دارم مرور می کردم. آخرین فیلمی که زوج بهروز وثوقی و گوگوش بعد از همسفر و ممل آمریکایی بازی کردند و به هیج عنوان بخت و اقبال آن دو فیلم را نداشت. شاید به دلیل فاصله گرفتن مردم و نزدیک شدن به دوران تفکرات انقلابی. اما من این فیلم را بسیار دوست دارم. فیلم "ماه عسل" فریدون گله.
در این فیلم جمشید مشایخی در نقش یک پدر شکست خورده یکی از بهترین بازی های زندگی اش را ایفا می کند . برای مثال بخشی ازبازیش در فیلم را که دوست دارم خیلی ساده تعریف می کنم.

 

 

maxresdefault.jpg

 


خان بابا (جمشید مشایخی) شمال است که می فهمد رضا (بهروز وثوقی)رفته تهران پیش نی نی(گوگوش). او عشق رضا به نی نی را باور ندارد و فکر می کند که رضا می خواهد انتقام یک عمر زندگی بی هویتش را از خان بابا بگیرد. رضایی که پسر خانه زاد و تحقیر شده قلمرو اوست اما در حقیقت فرزند نامشروع دایی(رضا کرم رضایی) است. رضایی که به قول دایه خانم، مادرش (نادره خیرآبادی) همه چیز هست و هیچ کس نیست.
خان بابا فکر می کند رضا رفته تهران تا با هم آغوشی با نی نی، او را در هم بشکند.به سرعت راهی تهران می شود.(یادم رفت بگویم که خان بابا گل هایی در گلخانه دارد که به جانش بسته است). به خانه می رسد. دخترش را می بیند که گریه می کند و به آغوش پدر می خزد، پشتش می لرزد. نی نی می گوید: "خان بابا! من دیشب یه کار بدی کرد". خان بابا در هم می شکند، خرد می شود. تمام مچاله شدن یک مرد را می شود در این لحظه و در بازی جمشید مشایخی دید و بعد دختر ادامه می دهد: "من دیشب تمام گل های گلخونه ات رو چیدم". خان بابا انگار جان می گیرد ، نفس بند آمده اش بالا می آید و با همه وجود می گوید: "فدای سرت. تو که منو کشتی".
بله جمشید مشایخی بازیگری را بلد است و این سال ها از نظر جسمی هم توان بازی هایی جز در نقش پیرمردهای تکراری نداشته و ای کاش اصلا در این سال های اخیر بازی نمی کرد. اما شکی نیست که او هم آقایی برای بازیگری است.
به هر حال در این روزهای سلفی گرفتن با شمعی که دارد آب می شود ، تمام نگاهم به دنبال بهترین بازیگر نقش اول مرد یازدهمین جشن انجمن منتقدین و نویسندگان است که بی عکس و سلفی، سری به او بزند و رخصتی بخواهد و دلی به دست بیاورد تا مبادا دوباره مثل همه ی عمر دیر برسیم.
پ.ن : *از کلمه و لقب استاد استفاده نمی کنم که دیگر این روزها همه اگر عکاس نباشیم یقینا استادیم
*عکسی که می بینید مربوط به همان روز است

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما-پوستر هجدهمین جشن سینمایی و تلویزیونی دنیای تصویر (تندیس حافظ) با طراحی حمید کریلی رونمایی شد.

منتشرشده در سینمای ایران
صفحه29 از45