سال سختی است امسال. برای همه ی ما و در حالی که دبیرخانه چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر که قرار است از امسال، بخش بین الملل و ملی آن با یکدیگر اقدام شده و بیزینس تجاری بخش بین الملل که کاسبی خوبی هم برای عده ای شده بود تا نه تنها از آن بهره ببرند بلکه جایی باشد تا جشن تولدها و دورهمی ها را هم به حساب ملت در پردیس چارسو برگزار کنند، با شرایط سختی پیش می رود، روزگاری سینما دوستان، اهالی رسانه و سینماگران برای این رویداد، تقویم جداگانه ای داشتند و برای رسیدن به زمان آن روزشماری می کردند اما در سال های اخیر به اندازه ای این رویداد منحرف شده بود که انگار اعتراض های چند ماه اخیر و بازداشت و ممنوع کار شدن سینماگران نیشتری شد و به زخمی خورد تا دهان باز کند.
هیئت انتخاب فیلم ها که هیچ چارچوبی برای انتخاب هایشان نداشتند، داوری های مصلحتی تا توهین به اصحاب رسانه و منتقدین که در محفلی اختصاصی می خواستند جمعی تخصصی داشته باشند و با هم در مورد فیلم ها گپ بزنند، اما حالا میدیدند که تعداد خبرنگاران پاپاراتزی و عکاسان آتلیه ای برای شکار عکس های (چه خوشگل شدی امشب) و فروش آنها به صفحه های اینستاگرامی دو برابر سینماگران است و سخت تر اینکه تعداد نقد فیلم ها حتی یک صدم عکس ها نیست. رسانه ها انگار مرده اند در این جشنواره. جشنواره هم دو دستی تقدیم اینستاگرام شد و در کنارش حضور جوانانی کم سن و سال که مشخص نیست چه زمانی منتقد که سهل است، خبرنگار شدند و تعریف حضور در جشنواره را دارند. دردمان آمد از دیدن گزارشگران ورزشی و استتدآپ کمدین ها و ...
دردمان آمد از خانه ای که صاحب ندارد و ما همچنان در رویای همان "سینما صحرا"ی خودمان بودیم و برای آن دوره دلتنگی می کنیم، دوره درست محک خوردن فیلم ها.
سالها درخواست اینکه اسم رسانه روی کارت ها بخورد (بخصوص کارت عکاسان) که نخورد. انگار صرف نداشت و نزدند و همین بستری شد برای گروکشی زیر مجموعه روابط عمومی جشنواره فجر که چند شغله هستند و در طول سال رسانه ها را برای رپورتاژهای خود به بردگی میکشند، از پروژه های سینمایی که روابط عمومی آن هستند تا جایگاه های بالاتر و مهم تر. آنها محترمانه در طول سال گوشزد می کنند که اگر رپورتاژهای رایگان ما را پوشش ندهید، "بهمن فّر ایمان ماست" و در سهمیه حضور رسانه شما در جشنواره تلافی می کنیم.
البته که تاکید می کنم، زیر مجموعه روابط عمومی و دبیر خانه.
اهالی رسانه، نویسندگان و دست اندرکاران سینما خسته از بی جایگاه بودن در جایی هستند که باید صاحب خانه باشند اما مهمان هم نیستند. حتی نمی توانند درست و حرفه ای نظر بدهند. خسته از پارکینگ های اختصاصی که به جای اهالی هنر و رسانه به سیاستمداران، ورزشکاران و سلبریتی ها و نور چشمی ها تعلق پیدا کرده و خبرنگارانی که با دغدغه نداشتن پارکینک، بی نقلیه شخصی تردد می کنند و شاید بیشتر آنها اصلا ماشین هم نداشته باشند و امان از گرانی هایی که حمل و نقل را هم شامل میشود. زمانی هر ساله تسهیلاتی از قبیل تخفیف قابل ملاحظه در اسنپ قائل می شدند که آن هم کنار گذاشتند. از اهالی رسانه و منتقدین زدند، حتی یک هدیه کوچکی که یادگار هر ساله جشنواره بود را تحقیر کردند تا در آخر بگویند ما با کمترین هزینه جشنواره برپا کردیم.
حتی سازمان سینمایی به این فکر هم نمی کند که رسانه ها در این ده دوازده روز هزینه های بیشتری دارند حتی در قبال حق الزحمه همکاران. دیگر هر چه هست تحقیر است.
دیگر همه اهالی رسانه های واقعی فهمیده اند که سهمی در جشنواره فجر ندارند. جشنواره ی فجر کشتی تایتانیک سازمان سینمایی شده است که دارد غرق میشود و حالا اتفاق های اخیر سر این دمل چرکین را باز کرد و مسلما در تحریم سینماگران از جشنواره فجر اخیر موثر است. بهترین ها در بندند اما این فریاد بلندتر است. کاشکی شنیده شود.
و حالا هم دبیرخانه جشنواره فجر، نه متقاضیان جشنواره امسال را اعلام کرده و نه خبری از فعالیت هیات انتخاب و اسامی داوران داده شده. آیا کسی زیر بار نمیرود که در شان باشد؟
و فقط تا به حال زمزمه حضور یک فیلم قابل توجه از کارگردان طلا، عیار چهارده، دربند و....نفس عمیق در جشنواره چهل و یکم شنیده میشود.
«رکسانا» به کارگردانی پرویز شهبازی، که مهسا حجازی و یسنا میرطهماسب بازیگران اصلی این فیلم هستند و داستان فیلم به نسل دهه هشتاد میپردازد، هرچند مشخص نیست بعد از وقایع اخیر چقدر مورد توجه مخاطبان قرار میگیرد. اما به کارگردان ها و عواملی که مستقل و پیش از این چند ماه، پروژه ای را کلید زده اند و تعهد دارند و حالا در جشنواره حاضرند و از آن سوی آب پُز روشنفکری نمی دهند و از سفره خود می خورند، احترام می گذاریم.