هما گویا - این فکر را در مورد خیلی از فیلم های دیگر هم می کنم.بخصوص فیلم هایی با مضمون جنگ. آیا مردم این روزگار به دیدن "دیده بان" ، "مهاجر"یا "سفر به چزابه" هم می رفتند ،اگر تولید امسال بود؟آیا می توانیم به تعداد انگشتان دو دست فیلم هائی را بشماریم که تاریخ مصرف نداشته باشند؟آیا در این چند سال اخیر حتی به تعداد انگشتان یک دست فیلمهائی ساخته شده که در ذهن ما همیشه باقی بمانند؟آیا به جز حاج کاظم کسی هست که شیشه های "آژانس شیشه ای" را بشکند؟
سلیقه ی این روزهای مردم را چطور میشود محک زد ؟ مردم دنبال چه فیلمی هستند ؟ فیلم خوب وفیلم تماشاگر پسند را چطور می توان در یک باکس قرار داد؟مخاطب سینما کیست؟ چطور یک فیلم می تواند هم خوب باشد ، هم سرگرم کننده و هم گیشه را تسخیر کند؟
این سوالها را در شرایطی از خودم می پرسم که ذهنم را از همه ی کشمکش های صنف سینما دور کرده ام چرا که آن مقوله ای کاملا جداست وحرف بسیار دارد. می خواهم صرفا یک تماشاچی باشم تا دغدغه ها و خواسته های مخاطب را واکاوی کنم.در روزهائی که "جا به جا" در صدر فروش روزانه قرار گرفته و فیلم "فرزند چهارم" فروش نمی کند.
نکته دوم - سال گذشته ،به رغم تمام تلاشها و تبلیغاتی که صورت گرفت تا جشنواره ی سی و یکم دست خالی معرفی شود اما برعکس ، فیلم های متفاوت و قابل قبولی در جشنواره داشتیم و مهمترین مشکل جشنواره ی این بود که می خواستیم نارضایتی هایمان را سر فیلم ها خالی کنیم و دلخوری اهالی سینما و اصحاب رسانه موجب شد تا برای پر رنگ کردن مشکلاتی که کلافه مان کرده است ، فیلمهای خوب جشنواره را کمرنگ جلوه دهیم.
فیلم هائی چون "دهلیز" ، "در بند"، "تنهای تنهای تنها" ، "سر به مهر"، "حوض نقاشی" ،"قاعده تصادف"و "هیس، دخترها فریاد نمیزنند"،تعداد قابل توجهی است برای اینکه یک جشنواره را خوب معرفی کنیم.لا اقل خوب تر از سال قبل از آن.
به بهانه اکران فیلم "هیس دخترها فریاد نمی زنند":گر چه فیلم "هیس" از نظر ساخت یک شاهکار نیست، اما یقینا از نظر ساختار فیلم بسیار با ارزشی است. فیلمی که مردم در جشنواره از آن استقبال کردند وبه نظر می رسد ، گیشه ی خوبی هم داشته باشد. از طرف دیگر هیس از خط قرمزی عبور کرد که خط قرمز نبود ، قرارداد نا نوشته ای بود که اززمانی خیلی دور به قدمت تاریخ و فرهنگ ما ، چون مهر سکوت لب ها را به بهانه ی بی آبروئی به هم دوخته است و ساخت این فیلم قدم بزرگی است.
من این فیلم را به همراه سازنده ی آن "پوران درخشنده" و کنارمردم در سینما آزادی و در یک سانس فوق العاده دیدم .معمولا با کارگردان یک فیلم ، پای آن نشستن ،خیلی ساده نیست اما خوشبختانه بعد از اتمام فیلم، نه خانم درخشنده و نه من کلامی از فیلم نگفتیم تا دستخوش تعارف و رودرواسی نشویم و حرف ها و نظر ها را گذاشتیم برای امروزیعنی زمان اکران فیلم ...
از آنجا که دوستان و همکارانم مفصل پای صحبت های خانم درخشنده و احتمالا بازیگران این فیلم خواهند نشست ، اجازه می خواهم تا من از "خیلی دور، خیلی نزدیک "به آن نگاه می کنم.
آن شب ،زمان نمایش فیلم اتفاقی افتاد که هنوز هم از خاطر من محو نمی شود .ضبطش کردم و هر بار که دوباره می شنوم ، عرق سرد روی پیشانی ام مینشیند.
بعد از پایان فیلم طبق روال همیشگی ، مردم دور کارگردان جمع شده بودند ،اما این بار فرق داشت...
توجه مرا تعریف ها و تمجیدها جلب نکرد ،حتی خانمی که با گریه می گفت ، مبتلا به سرطان است و با اینکه تازه شیمی درمانی شده ، می خواسته که حتما این فیلم را ببیند و حالا اصرار داشت تا دست خانم درخشنده را ببوسد هم گر چه صحنه درام تاثیر گزاری بود اما خیلی منقلبم نکرد،بیشتر کنجکاو بودم و با خودم می گفتم ، چه رازی در دل این زن است که او را تا این اندازه مصمم کرده که به دیدن این فیلم بیاید!!!
اما مورد دیگری مرا آشفته کرد....!وقتی که پسر جوانی آمد و زار زار گریه کرد و گفت ....:"ممنون که این فیلم را ساختید، خانم درخشنده". و گریه امانش نمی داد،مرتب می خواست چیزی بگوید اما یکدفعه منصرف می شد و ناگهان رفت و در میان جمعیت گم شد.
من نمی خوام با "هیس" جمله بسازم که این روزها هر چه تیتر است از عنوان بسیار زیبا و هوشمندانه این فیلم وام می گیرداما در آن لحظه حس کردم که فیلم دیگری ساخته شده ، با این عنوان که....(هیس!! بچه ها...فریاد نمی زنند).این بچه ها می توانند هم دخترها باشند و هم پسرها.
قصه ی هیس چه گونه روایت میشود:مراسم عروسی نزدیک است . زمان میگذرد . عروس دیر کرده !!و...حالا عروس می آید ، در حالی که لباسش غرق در خون است.
دختری، مدتها در کودکی مورد آزار و اذیت جوانی قرار می گیرد که به ظاهر مورد اطمینان خانواده است . هرگز به او اجازه داده نمی شود تا رازش را در میان بگذارد . حالا او در بزرگی بارها تا مرز ازدواج پیش رفته و منصرف شده!!او یک راز دارد . رازی به نام "هراس".حالا هراسش را با خون پاک کرده است.
هیس از قصه تا قاب:هیس قصه خوبی است اما پی رنگ های کمرنگی دارد . قصه ای که پتانسیل این راداشت تا چند قصه از دل آن بیرون بیاید که اگر اینطور می شد یقینا جذاب تر و گیراتر بود بخصوص که بازیگران فوق العاده ای در این کار هستند و بازی های خیلی خوبی هم ارائه می دهند . شاید پوران درخشنده می توانست از این موقعیت استفاده ی بهینه تری داشته باشد . برای مثال حضور "شهاب حسینی" برگ برنده هر فیلمی می تواند باشد و من هنوز هم اورا ستاره ی اصلی"جدائی نادر از سیمین "می دانم . اما در این فیلم ، قصه به گونه ای برای او جا باز نمی کند تا مثل همیشه حیرت زده از نقش آفرینی او شویم و شاید هم خود او به خوبی با نقشش ارتباط نگرفته است . ای کاش زندگی او هم با روایتی شفاف تر و پر تعلیق تر ، در این فیلم جایگاه داشت. بازیگر خوب دیگری هم به نام "امیر آقائی" در کارآکتری بسیار مهم ،به خوبی در هیس ایفای نقش می کند اما این شخصیت هم می توانست حضور پر رنگ تری داشته باشد که نداشت. از طرفی اعتماد خانم درخشنده به بازیگری جوان و تازه کار به نام "نیما صفائی "که نقش داماد را بازی می کند کاملا به بار نشسته وخوب در آمده است نقشی که در ابتدا قرار بود "احسان علیخانی" به عهده بگیرد. مریلا زارعی و جمشید هاشم پور هم حس و کارآکتر و بازی که از آنها خواسته شده بود را در آورده اند، نه بیشتر و نه کمتر.اصولا این فیلمنامه شخصیت های زیاد و به جائی داشت که از کنارشان به راحتی می گذشتیم ، در حالی که هر یک می توانستند جذابیت خاصی به قصه بدهند.
اما....در این میان به بازی دو نفرمی خواهم اختصاصی اشاره کنم ،چرا که کم لطفی هیئت داوران جشنواره سی و یکم به بازی درخشان این دو موجب حیرت همگان شد.
اول - بازی بسیار خوب "طناز طباطبائی" که نقش اصلی این فیلم را بازی دارد ونمی دانم هیئت داوردان بیش از این انتظار چه چیز را از بازی او داشتند که نام او در لیست پنج نامزد منتخبشان نبود!!
و مقایسه ی بازی باران کوثری در "من مادر هستم" با طناز طباطبائی هم به هیچ عنوان متناسب نیست . چرا که باران کوثری قبلا هم نقش های ناهنجار دیگری را تجربه کرده بود اما این متفاوت ترین تجربه ی طناز طبا طبائی محسوب می شود که بیننده هم چنین سابقه ی ذهنی از او نداشته و این کار را برای وی سخت تر می کرد.
دوم - بازی بی نظیر و تحسین برانگیر "بابک حمیدیان" در نقش یک بیمار روانی جنسی.
در مورد بازی بابک حمیدیان هم اظهار نظرهائی شنیدم که بسیار متاسفم کرد . اینکه بازی او ، بازی تکراری بود . من معنی این تکرار رو نفهمیدم . آیا "آنتونی هاپکینز" بعد از شخصیت "هانیبال" به عنوان یک بازیگر با شخصیت تکراری معرفی می شود ؟ آیا اگر نقش بک "بد من" را بازی کند (که معمولا بازی می کند) به کلیشه افتاده است؟ آیا در زمینه ی خاصی پتانسیل بیشتری برای باورپذیری یک نقش داشتن،دلیل برندیدن هنر یک بازیگر است؟ بد نیست اشاره ای کنم به یکی از بهترین هنرمندان فقیدی که هرگزحق بازی فوق العاده اش را به دلیل نقش های عمدتا منفی ادا نکردیم . مرحوم "جهانگیر فروهر" یکی از بازیگران استثنائی بود که حداقل بازی او در "سوته دلان" جاودانه است. به هر حال گر چه امسال از آن سالهائی بود که بازیگران خوب بخصوص برای نقش مکمل زیاد داشتیم اما بابک حمیدیان مستحق این بی اعتنا ئی نبود. ضمن اینکه وقتی در یک فیلم همه ی بازیگران از عهده نقش خود به خوبی بر می آیند، حاکی از آن است که کارگردان ، هنر گرفتن بازی از بازیگرانش را د اشته است.
در آخر این آیتم بد نیست اشاره کنم که سال 91 ، سال درخشش بازیگران نوجوان و خردسال در سینما نیز بود که نمونه ی بارز آن را در فیلمهای "دهلیز" ، "تنهای تنهای تنها" و "هیس دخترها فریاد نمیزنند " می بینیم.
هیس فیلمی عوام پسند نیست ،یک فیلم عامه پسند است:فیلم "هیس ،دخترها فریاد نمیزنند" یک فیلم خوب عامه پسند است که شاید خیلی مطلوب منتقدان وبینندگان فیلم هائ روشنفکرانه و با مخاطب خاص قرار نگیرد اما مردم با آن ارتباط برقرار خواهند کرد و یک فیلم اگر صدها جایزه ی درون مرزی و برون مرزی را تصاحب کند اما از نگاه تماشاچی موفق نباشد ، نمی توان آن را فیلمی موفق دانست چرا که والیان یک فیلم مردم هستند و هیس که به عنوان بهترین فیلم از نگاه مخاطبین انتخاب شده دارای چنین اقبالی است.
و ... تا انتها با هیس – به نظر من فیلم هیس شروع دوباره ای برای پوران درخشنده پس از فیلم "شمعی در باد" است . این کارگردان همیشه حرفهای خوبی برای گفتن دارد که گاه از پس گفتن آن بهتر بر می آید و گاه خوب بر نمی آید.او درد را می شناسد، بخصوص درد های پنهان را .فیلم می سازد اما فیلم بازی نمی کند. همان را می سازد که دغدغه اوست و "هیس "آخرین فیلم او ، کار خوبی است که البته می توانست بهتراز این هم باشد .موردی که در این فیلم می توان به عنوان ضعف از آن یاد کرد ، گم دن زمان است .انگار که فیلم راکورد زمانی ندارد. شاید دلیلش این است که کارگردان به اندازه ای در ا فیلم حرف برای گفتن داشته که گاهی با دوربین و زمان به مشکل برمی خورد . به جاست که اشاره کنم ،عموما وقتی نویسنده و کارگردان فیلمی یکی است ، مثل سکه ای است که دو رو دارد.یک روی سکه اینکه کارگردان به دلیل اشرافی که به قصه دارد ، به خوبی می داند که قاب را چطور ببندد ، تعلیق قصه چیست ، زاویه دوربین کجاست.او کار را با قصه تطبیق می دهد و میزانسن ها و برش ها و زمان مطابق قصه است اما روی دیگرسکه ، مثل مادری که به درستی عیب بچه اش را نمی بیند ، در همین راستا دچار سردر گمی میشودوفیلم هیس نیز در جاهائی مصون از این سر در گمی زمانی و روایتی نیست . این فیلم هر چه از زندان و دادگاه فاصله می گرفت و به چالش های درونی این معضل می پرداخت ، یقینا موفق تر می شد و من در یک نگاه کاملا سلیقه ای و به رغم اینکه در بسیاری از فیلم ها... پایان باز را (به جز در کارهای اصغر فرهادی)، راه فراری برای ضعف در پایان بندی می بینم، اما در این فیلم مشتاق بودم تا ،پوران درخشنده ،پایانی باز برای قصه ی مهم ودرد پنهان آن در نظر گرفته باشدوفکر می کنم که اگر با پیدا شدن برادر مقتول تیتراژ را می دیدیم،ازغرق شدن در این شک و تردید پایانی،لذت بیشتری می بردیم ،چرا که هر پایان بندی برای این فیلم از باور پذیری آن می کاهد.
فیلم هیس ، دخترها فریاد نمیزنند که داوران جشنواره نتوانستند موسیقی بسیار خوب آن را که "کارن همایونفر" خلق کرده ، نادیده بگیرند به همراه نامزدی مریلا زارعی برای نقش مکمل زن ،به عنوان فیلم برگزیده مردم در جشنواره سی و یکم انتخاب شده است.
منبع : روزنامه بهار