با خودم فکر میکردم دغدغههای اقتصادی و اجتماعی را نمیشود با چاه فاضلاب و توالت عمومی به چالش کشید. یک نگاه ژرف میخواهد و خرده پیرنگهایی که پیرنگ را مستحکم میکنند.
در میلیونر زاغهنشین، پسر بیشتر پاسخها برای رسیدن به میلیونر شدن را در سختیهایی پیدا میکند که کشیده. در سکانسی از این فیلم میبینیم که چطور بچهها برای دیدن سوپراستار محبوب هند، آمیتا باچان، در فاضلاب غوطه میخورند اما بیننده مشمئز نمیشود ولی تاثیر میگیرد چون این سکانس هدفمند خلق شده و حرف برای گفتن دارد. برعکس فیلمهای سعید روستایی که انگار بعضی از سکانسهای ناچسب و بیجا قرار است ما را تحت تاثیر قرار دهند و در فیلم "برادران لیلا" به اوج خود میرسد. همهی رستگاری خانواده میشود خریدن یک سرویس بهداشتی عمومی در یک پاساژ.
روستایی انقدر اصرار دارد که همه چیز را از یک زاویه ببیند که کلا میانهای با نماهای باز ندارد. درست مثل فیلمهایش که به عمد نمای بستهای از ایران را نشان میدهد. ای کاش یکبار برای نشان دادن مشکلات مردم، به جای روی هم تلنبار کردن نکبتها، پارادوکسی داشت تا بیننده ببیند در کنار همین زندگیهای سخت، چه زندگیهای عجیب و لاکچری در گوشه گوشهی کلان شهرهای ایران شکل گرفته که بوی گندشان از فاضلابهای شهر بیشتر دل بههم زن است.
روستایی انگار نمیداند که تصویر را هر چه درشتتر کنی، از کیفیت آن کم میشود، تار میشود و باورناپذیرتر. انقدر که حتی بینندهی خارجی و منتقد جشنوارهای هم آن را نمیپسندد.
بالا و پایین رفتن قیمت سکه و دلار زندگیها را نابود میکند. بله چنین است اما تاثیری که روی زندگی آنهایی میگذارد که تا به حال نه قیمت سکه برایشان اهمیت دارد و نه دلار. آنها فقط نمیفهمند چرا باید نان و تخم مرغ انقدر گران شد!! به برنج و گوشت که فکر هم نمیکنند.
قصهی برادران لیلا، قصهی پدر فلاکت زدهی لیلاست و خانوادهاش که در آخر به از یکسو جنازهی بی اعتنا مانده پدر از نسل گذشته و از سوی دیگر به جشن تولد نسل آینده میرسد. پدری که هرگز بزرگ فامیل نشد و مُرد و نسلی که هیچ نگاهی به آینده ندارد.
برادران لیلا یک فیلم بد با بازیهای خوب است از بازیگران درجه یک که در کنار هم میدرخشند اما....
درخشش در بستر کدام قصه؟
یک قصهی غلو شده و باور ناپذیر.
کدام سکانس این فیلم را میتوانیم بارها در ذهنمان مرور کنیم؟
ما بارها با دنیل بلیک روی دیوار شعار مینویسیم، ما حتی با نوید محمدزاده، یواشکی از پشت پنجره میرقصیم، به پسر کوچک خانواده شباش میدیم و حتی فریاد میزنیم:
"سمیه نرو".
شروع روستایی "ابد و یک روز" بود و اوجش "متری شیش و نیم" اما "برادران لیلا" هیچ حرفی برای گفتن ندارد و یک خیزش به عقب برای سعید روستایی محسوب میشود.
هما گویا