در نگاهش یک رازی پنهان بود .با نگاهش حرف میزد. به رگبار بست سینمای ایران را با رگباری که برایش جایزه ی سینمائی آن سالها را به همراه داشت. اما نه با گاو ، نه با تنگسیر و نه حتی با گوزنها او را به یاد نمی آوریم. سینمایش "رگبار" بود و حضورش "مش قاسم". گر چه ملیجک شاه هم شد اما مش قاسم "دائی جان ناپلئون" یه چیز دیگر بود که پنداری دود شد رفت هوا.
مگر نه اینکه می گفت : "دروغ چرا ،تا قبر آ ...آ..آ...آ" ،اما مرگ او به همین چهار انگشت هم نکشید . زود رفت .خیلی زود . در بیمارستان ایرانمهر و در سن چهل و دو سالگی.سال پنجاه و هشت ، درست همین روزها.
اصلا مهم نیست چرا رفت ،چرا کزاز گرفت و چرا دوام نیاورد ، مهم این است که حیف بود برای رفتن . برای تنهایی "دنیا "و "هستی" اش.دنیای او شد "کلاه قرمزی" و پرویزفنی زاده هم شد پدر بزرگ کلاه قرمزی.لابد اگر بود خیلی به این کلاه قرمزی بی ریا افتخار می کرد و به دنیایش که نام او را در عالم هنر حفظ کرده است.لابد اگر بود می گفت که بی ریائی کلاه قرمزی از او به ارث رسیده است در حالی که راز نگاهش را بیشتر می شود در چشمان پسرخاله پیدا کرد.
قرار بود مش قاسم "علی نصیریان" باشد اما نشد.پیشنهاد چه کسی بود و انتخاب چه کسی نمی دانم اما هر که بود دستش درد نکند که پرویز فنی زاده مش قاسم را جاودانه کرد . دست ناصر تقوائی و ایرج پزشکزاد هم درد نکند البته.
فنیزاده فارغالتحصیل دانشگاه هنرهای دراماتیک بود. او در سال ۱۳۳۷ گروه تئاتر گل سرخ را با همکاری چند تن از دوستانش تشکیل داد و بعدها به گروه پاسارگاد ملحق شد و فعالیت هنریاش را در تئاتر دنبال کرد. او در سال ۱۳۵۲ و به خاطر بازی در فیلم رگبار جایزه بهترین نقش اول مرد را از جشنواره فیلم سپاس از آن خود کرد. وی در مدت ۲۰ سال فعالیت هنری خود در بیش از ۱۹ فیلم سینمایی و ۷۰ نمایش ایفای نقش نمود. وی پس از بازی در دو سریال تلویزیونی «سلطان صاحبقران» و «داییجان ناپلئون»، به محبوبیت زیادی دست یافت.
اواسط ساخت فیلم "اعدامی" از دنیا رفت و زنده یاد "رضا کرم رضائی" نقشش را بازی کرد.
کارنامه تئاترش را نمی دانیم اما سلطان صاحبقران زنده یاد "علی حاتمی" . دائی جان ناپلئون "ناصر تقوائی" سریال های او بودند و فیلم های سینمای که در آنها حضور داشت عبارتند از:
۱۳۵۸اعدامی (محمدباقر خسروی)
۱۳۵۷ سرخ پوستها (غلامحسین لطفی)
۱۳۵۷قدغن (علیرضا داودنژاد)
۱۳۵۷باغ بلور (ناصر محمدی)
۱۳۵۶جمعه (کامران قدکچیان)
۱۳۵۴شام آخر (شهیار قنبری)
۱۳۵۴بوف کور (کیومرث درمبخش)
۱۳۵۴گوزنها (مسعود کیمیایی)
۱۳۵۲تنگسیر (امیر نادری)
۱۳۵۱غریبه (شاپور قریب)
۱۳۵۰رگبار (بهرام بیضایی)
۱۳۴۸گاو (داریوش مهرجویی)
۱۳۴۴ خشت و آینه (ابراهیم گلستان). یادش گرامی باد.