"جهان با من برقص" را روز گذشته در چهارمین روز از سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر که به طور اختصاصی به اهالی رسانه تعلق داشت در پردیس چارسو دیدم . ملودرامی متفاوت با موضوعی تاثیر گذار، که گاهی هم چاشنی از طنز داشت و صحت، به عمد نمی خواست خنده های قهقهه وار از بیننده اش بگیرد. اما چیزی که موجب تعجب من بود اینکه در این جمع، عده ی زیادی از دوستان و همکاران مطبوعاتی، بی دلیل و با دلیل با قهقهه می خندیدند وحال من دگرگون میشد . انگار همکاران رسانه ای نسبت به ساخته های سروش صحت "الینه " شده بودند و فکر می کردند لزوما باید به هر چیزی خندید و چنان غافلگیر شده بودند که با جهت و بی جهت می خندیدند. حتی جایی که اشک در چشمانمان قاعدتا باید حلقه میزد.
مدام تمرکزم به هم می ریخت و مضطرب بودم از اینکه سروش صحت داشت اولین اکران فیلمش را تجربه می کرد و می دید که انگار کسی رسالتش را از ساختن این فیلم نفهمیده است و شاید توهم داشتم اما، این حس را در چهره اش هم می خواندم.
نام شخصیت اصلی فیلم که سروش صحت و ایمان صفایی انتخاب کرده اند " جهان" است، با بازی خوب "علی مصفا" وچه اسم به جایی. انگار تلنگری بود به "جهانی که در آن زندگی می کنیم". روزمرگی در دهکده ی جهانی و فن آوری که باید منزوی شویم در یک نقطه بکر و زیبا درطبیعت تا شاید ببینیم به کدام ساز دنیا باید رقصید.
گاو جهان بیمارست و تیمارگر به جهان اطمینان می دهد که نگران نباشد ، حیوان خوب خواهد شد و تا بیست سال دیگرهم زنده خواهد ماند، اما جهان نگران بیست سال آینده..... نمی تواند باشد.
برادرکوچکتر جهان (کاظم سیاحی) به دوستان او زنگ میزند، تا به بهانه تولد جهان به شمال بروند چرا که شاید این آخرین تولد وی باشد. جهان که منزوی و تنها با دختر نوزده ساله اش در منطقه ای از روستاهای چشم نوازشمال زندگی می کند و در مرز پنجاه و چهار سالگی است، فقط چند ماه فرصت زندگی دارد.
با دور هم جمع شدن دوستان، می فهمیم که هریک از آنها مشکلی در زندگی دارند که حتی" مرگ جهان" را برایشان تحت الشعاع قرار داده است.انگار همگی مرگ را شوخی گرفته اند، اما جهان می خواهد در همین فرصت کوتاه به آنها از تجربه اش بگوید که چقدر مشکلات در برابر مشکل بزرگتر "نبودن" کوچک است . او می خواهد بگوید که مرگ چقدر آدم را به زندگی نزدیک می کند
به دوست دکترو زن باره اش(پژمان جمشیدی) ، به دوست زخم خورده اش (جواد عزتی)که حالا همسر سابق او با نزدیک ترین رفیقش ازدواج کرده، به دوستی که هویتش در لا به لای پول و ثروت و ماشین بنز احیا می شود و حالا با زنی بیست سال از خودش کوچکتر ازدواج کرده (زوج سیاوش چراغی پور و هانیه توسلی بی نظیر هستند.هم در شخصیت پردازی و هم در بازی ) و به برادر و خواهر و دخترش.
سفر و دورهم جمع شدن دوستان به دور از هیاهوی شهری و حضور علی مصفا و (هانیه توسلی با بازی بسیار خوبش که بار طنز فیلم را به دوش می کشید و علاوه بر توانایی وی، تلنگری است تا بار دیگر به این نتیجه برسیم که سروش صحت در هدایت یک کارآکترکمدی، بسیار تواناتر است) با وجود قصه ی کاملا متفاوتش در وهله اول مرا به یاد فیلم "گرگ بازی" و "پل چوبی"می اندازد و تا انتها هم به گونه ای رهایم نمی کرد و اینکه حس می کردم نوشتن و ساختن سریال ها با تایم زیاد همیشه این مجال را به سروش صحت و ایمان صفایی داده تا با فراغ بال، شخصیت ها را شکل دهند و در این فیلم، مجال اخت شدن با شخصیت ها را ندارپیم و گاه مثل ماهی از دستم لیز می خورند.
در لابه لای "جهان با من برقص" هم سکانس های فانتزی می بینیم از هم نوازی و همخوانی هایی مثل سمفونی مرگ یا زندگی که حتما خوب است اما من کاملا با سلیقه ی شخصی ، این سکانس ها را دوست ندارم و فکر می کنم حدف این سکانس ها، کمک بزرگی به فیلم خواهد کرد.
به هر حال "چهان با من برقص"، ریسک و قدم بزرگی برای سروش صحت است که فیلم بدی هم نشده و تحلیل فیلم قبل از اکران عمومی به نظرم جایز نیست و من هم مثل شما منتظر دیدن ری اکشن مخاطب نسبت به اولین ساخته ی سینمایی و جدی سروش صحت هستم.